< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

98/01/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: بررسی کلام حدائق در انتهای وقت ظهرین /اوقات الصلوات /صلاه

خلاصه مباحث گذشته:

استاد در جلسات گذشته بعد از بیان اینکه قطعا انتهای وقت ظهرین غروب شمس است به بررسی قول صاحب حدائق پرداختند که قائل به تفصیل بین مختار و ذوی الأعذار بود. ایشان به روایاتی تمسک کرده بود که استاد در جلسات گذشته به بررسی و عدم تمامیت آن روایات بر مختار محدث بحرانی پرداختند و در این جلسه نیز به تکمله ی آن بحث پرداخته می شود.

1بررسی روایاتی که صاحب حدائق برای قول به تفصیل به آن ها تمسک کرده است

بحث در روایاتی بود که صاحب حدائق برای قول به تفصیل بین مختار و ذوی الأعذار به آن ها تمسک کرده بود. ایشان قائل بود به اینکه مختار جایز نیست که نماز خود را تا غروب به تاخیر بیندازد. برخی از روایات را بیان کردیم و برخی دیگر را این جلسه بیان می کنیم.

2صحیحه أبان بن تغلب:

«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: كُنْتُ صَلَّيْتُ خَلْفَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع بِالْمُزْدَلِفَةِ فَلَمَّا انْصَرَفَ الْتَفَتَ إِلَيَّ فَقَالَ يَا أَبَانُ الصَّلَوَاتُ الْخَمْسُ الْمَفْرُوضَاتُ مَنْ أَقَامَ حُدُودَهُنَّ وَ حَافَظَ عَلَى مَوَاقِيتِهِنَّ لَقِيَ اللَّهَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَهُ عِنْدَهُ عَهْدٌ يُدْخِلُهُ بِهِ الْجَنَّةَ- وَ مَنْ لَمْ يُقِمْ حُدُودَهُنَّ وَ لَمْ يُحَافِظْ عَلَى مَوَاقِيتِهِنَّ لَقِيَ اللَّهَ وَ لَا عَهْدَ لَهُ إِنْ شَاءَ عَذَّبَهُ وَ إِنْ شَاءَ غَفَرَ لَهُ»[1] .

سند روایت تمام است و بحثی ندارد. حضرت فرمودند که اگر محافظیت بر وقت نکند عبد تحت المشیۀ قرار می گیرد که خدا اگر بخواهد می بخشد و اگر بخواهد عذاب می کند. صاحب حدائق می گوید که مراد از محافظت، محافظت بر کل وقت نیست زیرا واضح است که اگر کسی نماز را در کل وقت نخواند گناه کرده است و عذاب دارد. پس این تحت مشیۀ قرار گرفتن برای محافظت بر وقت اول است که بدون عذر کسی به وقت ثانی تاخیر بیندازد.

2.1مناقشه در استدلال به حدیث

جواب این استدلال واضح است که این روایت ربطی به تاخیرندارد. ما وقتی می خوانیم هیچ نمی فهیم که این روایت بخواهد تاخیر از اول به وقت ثانی را بگوید. این روایت در مقام بیان کسانی است که به نماز اهتمام ندارند و یکی از مصادیق عدم اهتمام این است که شخصی مراعات وقت نماز خود را نکند. می گوید کسی که اهتمام به نماز ندارد، خدا بخواهد عذاب می کند و بخواهد می بخشد. یعنی راجع به او عهدی نیست و تحت المشیۀ است. گفته نشود که از عمل حضرت لزوم اهتمام به وقت را می توان فهمید زیرا از عمل حضرت لزوم استفاده نمی شود. یک منبه نیز بر اینکه امام صرفا در مقام بیان اهتمام نماز هستند این است که مخاطب این روایت أبان است گرچه أبان خصوصیت ندارد ولی ظاهر روایت در مقام بیان اهتمام نماز است. کسی که اهتمام به نماز نداشته باشد تحت المشیۀ قرار می گیرد. صدر روایت هم در مورد اهمیت صلوات مفروضۀ می فرمایند.

3موثقه معاویۀ بن وهب

     «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَتَى جَبْرَئِيلُ رَسُولَ اللَّهِ ص بِمَوَاقِيتِ الصَّلَاةِ فَأَتَاهُ حِينَ زَالَتِ الشَّمْسُ فَأَمَرَهُ فَصَلَّى الظُّهْرَ ثُمَّ أَتَاهُ حِينَ زَادَ الظِّلُّ قَامَةً فَأَمَرَهُ فَصَلَّى الْعَصْر ثُمَّ أَتَاهُ حِينَ غَرَبَتِ الشَّمْسُ فَأَمَرَهُ فَصَلَّى الْمَغْرِبَ ثُمَّ أَتَاهُ حِينَ سَقَطَ الشَّفَقُ فَأَمَرَهُ فَصَلَّى الْعِشَاءَ ثُمَّ أَتَاهُ حِينَ طَلَعَ الْفَجْرُ فَأَمَرَهُ فَصَلَّى الصُّبْحَ ثُمَّ أَتَاهُ مِنَ الْغَدِ حِينَ زَادَ فِي الظِّلِّ قَامَةٌ فَأَمَرَهُ فَصَلَّى الظُّهْرَ ثُمَّ أَتَاهُ حِينَ زَادَ مِنَ الظِّلِّ قَامَتَانِ فَأَمَرَهُ فَصَلَّى الْعَصْرَ ثُمَّ أَتَاهُ حِينَ غَرَبَتِ الشَّمْسُ فَأَمَرَهُ فَصَلَّى الْمَغْرِبَ ثُمَّ أَتَاهُ حِينَ ذَهَبَ ثُلُثُ اللَّيْلِ فَأَمَرَهُ فَصَلَّى الْعِشَاءَ ثُمَّ أَتَاهُ حِينَ نَوَّرَ الصُّبْحُ فَأَمَرَهُ فَصَلَّى الصُّبْحَ ثُمَّ قَالَ مَا بَيْنَهُمَا وَقْتٌ»[2] .

صاحب حدائق می فرماید ما بینهما وقت یعنی بین دو وقتی که در دو روز آورده است، روز اول فرمود زوال و روز دوم فرمود قامۀ؛ از بین زوال تا قامۀ فاصله است و در آخر روایت می فرماید که بین این دو وقت مذکور، وقت نماز است. لکن از روایات دیگر که در مورد صاحب عذر وارد شده است صاحب عذر را اسثتناء می کند که تا غروب وقت دارد.

3.1بررسی مناقشه محقق خویی بر استدلال

محقق خویی فرموده است که مراد از ما بینهما وقت، این نیست که وقت لزومی ما بینهما است، زیرا در روز دوم پیامبر بعد از قامۀ نماز را خواند و بینهما نخواند. بنابراین ما بینهما وقت یعنی وقت فضیلت این وقت است.

به نظر می رسد صاحب حدائق می تواند جواب دهد که این اشکال وارد نیست؛ زیرا به پیامبر بعد از اینکه عرض کرد عند القامۀ نماز بخوان، فرمود که ما بینهما وقت و دیگر غیر از این وقت نیست. توضیح: جبرائیل به رسول خدا عرض کرده در روز اول که در وقت زوال بخواند، روز دوم آمد و گفت که عند القامۀ بخوان، و بعد گفت که بین همین دو وقت باید نماز را به جا آوری و دیگر غیر از این وقت، نباید به جا آوری. نتیجه این می شود که وقت را بعد القامۀ نفی می کند. یعنی قامۀ که شد و نماز خواندی، آن هم جزء وقت است ولی بعد از آن دیگر وقت نیست. والحاصل اینکه جمله آخر، وقت بودن بعد از نماز عند القامۀ را نفی می کند.

3.2مناقشه استاد بر کلام صاحب حدائق

لکن جوابی که ما از کلام صاحب حدائق می دهیم این است که جمله ی ما بینهما وقت دلالت بر لزوم ندارد و اصل ادعای محقق خویی رحمه الله درست است. لکن بیان ایشان را ما عرض نمی کنیم، بیان ما این است که در این روایت یک روز زوال را فرموده است، یک روز قامۀ را فرموده است، حال سوال می شود که بین این دو وقت چه می شود؟ امام فرمودند که بین این دو وقت، نیز وقت است یعنی اینگونه نیست که نماز ظهر اختصاص داشته باشد که حین الزوال و حین القامۀ بلکه بین آن ها را نیز شامل می شود. مضافا بر اینکه حتی می توان گفت که بینهما همه ی این موارد را بگیرد، نه خصوص زوال و قامۀ و أمثال آن(مثلا قامۀ و قامتان در مورد عصر). بنابراین از این روایت نمی توان نفی ما بعدهما را استفاده کرد.

4صحیحه حلبی

« وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا صَلَّيْتَ فِي السَّفَرِ شَيْئاً مِنَ الصَّلَوَاتِ فِي غَيْرِ وَقْتِهَا فَلَا يَضُرُّك»[3]

سند این روایت تمام است. حماد بن عثمان از ثقات و مشهورین بوده است و رساله ای نیز داشته است.

صاحب حدائق می فرماید اینکه روایت می گوید در غیر وقت، مراد قطعا قضای نماز نیست زیرا در سفر هم اگر مکلف نماز خود را قضاء کند «یضر» است. پس معلوم می شود مراد وقت اول است. یعنی اگر در سفر نمازت را در وقت اول به جا نیاوردی فلا یضرک، مفهومش این است که اگر در حضر در غیر وقت اول به جا آوردی، یضرک. ظاهر از یضرک نیز این است که خلاف کرده ای و استحقاق عقوبت پیدا کرده ای. شیخ طوسی این روایت را بر خارج وقت حمل کرده است در حالی که صاحب حدائق می فرماید این خلاف ظاهر است.

مرحوم صاحب وسائل احتمال داده است که گفته است:

« أَقُولُ: حَمَلَهُ الشَّيْخُ عَلَى خُرُوجِ الْوَقْتِ فَتَكُونُ قَضَاءً وَ يَحْتَمِلُ الْحَمْلُ عَلَى وَقْتِ الْفَضِيلَةِ لَا الْإِجْزَاءِ».

در جای دیگر نیز احتمال داده است که این روایت در مورد نوافل باشد. در باب 1 حدیث 27 حمل بر نوافل کرده است:« ِ وَ يَحْتَمِلُ الْحَمْلُ عَلَى النَّوَافِلِ وَ يَأْتِي مَا يَدُلُّ عَلَى ذَلِك‌»

محقق خویی نیز همین حمل را کرده است لکن به ذهن می آید که این حمل عرفی نیست. این روایت ظاهرش اطلاق دارد. ثانیا باید یک چیزی باشد که در معرض مضر بودن باشد که امام بفرماید یضرک، لذا نمی توان گفت که خصوص مستحبات است.

4.1مناقشه محقق خویی بر استدلال به مفهوم شرط و وصف

جواب دیگری که محقق خویی فرموده است این است که صاحب حدائق یا می خواهد به مفهوم شرط استدلال کند یا به مفهوم قید، شرط از إذا استفاده می شود و قید از کلمه ی فی السفر. فرموده است اگر از شرط بخواهید استفاده کنید شرط در اینجا اصلا مفهوم ندارد زیرا سالبه ی به انتفاء موضوع می شود. مفهومش می شود این جمله که اگر «نماز نخوانی در سفر در غیر وقتش» یعنی اصلا نمازی در کار نیست. ایشان می فرماید: اگر هم به مفهوم قید استدلال می کند، درست است که ما می گوییم قید فی الجملۀ مفهوم دارد، ولی اینجا مفید فایده نیست. توضیح: ایشان می گوید اگر گفتند اکرم العالم العادل این عادل مفهوم فی الجمله دارد و آن این است که طبیعت عالم وجوب اکرام ندارد ولی اگر یک خصوصیتی باشد مثل هاشمی بودن، عدم اکرام آن را نمی رساند، زیرا شاید او هم به دلیل هاشمی بودن وجوب اکرام داشته باشد. این قید فقط این نکته را می رساند که طبیعت عالم وجوب اکرام ندارد. ولی نفی سایر قیود را نمی کند.

در اینجا هم اذا صلیت فی السفر مفهوم دارد ولی مفهومش این است که طبیعت صلاۀ موضوع برای «فلایضرک» نیست. ایشان فرموده است که این روایت دلالت ندارد که اگر ما نماز را در حضر در وقت ثانی خواندیم، ضرر داشته باشد، این دلالت دیگر موجود نیست. قول به مفهوم داشتن قید به دلیل جهت لغویت است، یعنی قید فی السفر را که آورده است می خواهد بگوید که لغو نیست. یعنی شما اگر نماز در حضر را در وقت دوم خواندید ضرر دارد از باب اینکه فضیلت را از دست داده اید و همین برای عدم لغویت قید فی السفر کافی است. دیگر نمی رساند که نمازی که در حضر در وقت دوم خوانده اید عقاب دارد[4] .

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo