< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

98/01/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: نشسته خواندن نوافل، وقت ظهرین /اعداد الفرائض و النوافل /صلاه

خلاصه مباحث گذشته:

در جلسه ی گذشته استاد به بیان استحباب نماز وصیت و بررسی أدله ی آن پرداختند. در این جلسه بعد از تکمله ی نکته ای از بحث قبل، به بررسی جواز نشسته خواندن نماز نافله و سپس بحث وقت صلاه ی الظهرین پرداختند.

0.1استدراک: تداخل در نماز وصیت و نافله ی مغرب

نکته ای از جلسه ی قبل مانده بود که عرض کردیم صلاه ی الوصیه ی هم دلیل معتبری ندارد و مرحوم سید از باب أخبار من بلغ آن را جزء مستحبات دانسته است. لکن می تواند مکلف دو رکعت نماز وصیت را جزء نافله ی مغرب قرار بدهد. تداخل اینجا نیز مجال دارد کما اینکه در نماز غفیله گفته شد. وصیت أمر قصدی نیست و نماز وصیت دانستن آن به دلیل لفظ أوصیکم است که در روایت آن آمده بود. خلاصه اینکه تداخل هیچ اشکالی در مقام ندارد.

0.2فرق مبنای محقق خویی و مختار

نکته ی بعدی اینکه در همان نماز غفیله هم تصریح نکردیم و اکنون می گوییم اینکه محقق خویی رحمه الله طبق مبنایی که دارد و[نافله ی] مغربیت را قصدی نمی داند، قائل است که للمغرب أربع رکعات مطلق است. اگر نماز غفیله یا وصیت سند داشت، این ها می شوند مقید و دو نماز خاص، و اگر انسان نماز خاص را بیاورد قهرا مطلق هم بر آن منطبق می شود. در ذهن ما این بود که این ها مطلق و مقید نیستند و اینکه گفته شده است للمغرب أربع رکعات یعنی أربع رکعات که قصد نافله بودن در آن بشود و اینگونه نیست که هر کسی هر چهاررکعتی را خواند قهرا نافله محسوب شود. ما این نماز ها را از امور قصدیه می دانیم. لکن می گوییم اگر کسی به قصد نافله ی مغرب همین نماز وصیت را بخواند می تواند؛ زیرا هر دو نماز منطبق می شوند بر مجمع که مطلوب مولا بود. محقق خویی رحمه الله تفصیل می داد بین اینکه غفیله را اول به جا آورد که در این صورت مجالی نبود که چهار رکعت دیگر نافله به جا آورد. زیرا همان دو رکعت را قهرا جزء نوافل می دانست. در نظر ایشان اگر کسی دو رکعت غفیله و دو رکعت وصیت خواند دیگر نمی تواند چهار رکعت نافله بخواند زیرا قهرا منطبق شده است و هر دو ثواب را به او می دهند. کسانی که عناون قصدی می دانند می گویند اگر شما دو رکعت را به عنوان غفیله می خوانید می توانید چهار رکعت دیگر را به عنوان نافله به جا آورید. اما اگر قصد کرد که هم غفیله باشد و هم نافله، هر دو ساقط است. این ثمره ی عملی بین این دو مبنا (یعنی مبنای محقق خویی و مبنای مختار) است.

1نشسته خواندن نوافل بدون عذر

در ادامه ی بحث مرحوم سید رحمه الله بعد از اینکه نماز وسطی را بیان می کند می فرماید نوافل را می توان بدون هیچ علتی جلوسا به جا آورد:

« النوافل المرتبة و غيرها يجوز إتيانها جالسا‌و لو في حال الاختيار و الأولى حينئذ عد كل ركعتين بركعة فيأتي بنافلة الظهر مثلا ست عشرة ركعة و هكذا في نافلة العصر و على هذا يأتي بالوتر مرتين كل مرة ركعة‌»[1]

اگر کسی علتی داشته باشد که شکی در جواز نشسته خواندن آن نیست و شاهدش نیز روایتی است که از سدیر نقل شده است:

« عن سدير قال قلت: لأبي جعفر عليه السلام أ تصلي النوافل و أنت قاعد فقال: ما أصليها إلا و أنا قاعد منذ حملت هذا اللحم و بلغت هذا السن»[2] .

اما در جایی که مطلقا بدون علت و بیماری بخواهد نشسته بخواند یا اینکه بخواهد زود تر تمام کند آیا می تواند نشسته بخواند یا خیر؟ یک مطلقاتی در باب اوقات موجود است که «لا صلاه ی لمن لایقیم صلبه»[3] ؛ که باید ایستاده نماز را به جا آورند. این مطلقات می گویند که همه ی نماز ها باید ایستاده خوانده شوند. این مطلقات نسبت به جایی که عذر داریم در فریضه هم تخصیص خورده است و در نافله به طریق اولی تخصیص خورده است. درجایی که عذر نباشد بلااشکال در فریضه تخصیص نخورده است و نمی توان فریضه را نشسته به جا آورد و روایات متواتر در این معنا صادر شده است.

« أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ رَجُلٍ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ:عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: «إِذَا رَفَعْتَ رَأْسَكَ مِنَ الرُّكُوعِ، فَأَقِمْ صُلْبَكَ؛ فَإِنَّهُ لَا صَلَاةَ لِمَنْ لَايُقِيمُ صُلْبَهُ»[4]

آیا بر این مطلق نسبت به نوافل در جایی که عذری نباشد، مخصصی وارد شده است یا خیر؟

1.1بررسی کلام ابن ادریس مبنی بر عدم جواز نشسته خواندن

مرحوم ابن ادریس رحمه الله فرموده است روایاتی که وارد شده است قابل اعتناء نیست، ایشان عمل به خبر واحد نمی کرده است و روایات را شاذ می دانسته است لذا فرموده است فقط راحله و وتیره را می توان نشسته به جا آورد:

«و لا بأس أن يصلّي الإنسان النوافل جالسا إذا لم يتمكن من الصلاة قائما فإن تمكن منها قائما و أراد أن يصليها جالسا، لم يكن بذلك أيضا بأس، و جاز ذلك على ما أورده شيخنا في نهايته و هو من أخبار الآحاد التي لا توجب علما و لا عملا، كما أورد أمثاله إيرادا، لا اعتقادا، و الأولى عندي ترك العمل بهذه الرواية، لأنّها مخالفة لأصول المذهب، لأنّ الصلاة لا تجوز مع الاختيار جالسا، إلا ما خرج بالدليل و الإجماع، سواء كانت نافلة أو فريضة، إلا الوتيرة.فإن قيل: يجوز عندكم صلاة النافلة على الراحلة مختارا في السفر و في الأمصار، قلنا: ذلك الإجماع منعقد عليه، و هو الذي يصححه، فلا نقيس غيره عليه، لأنّ القياس عندنا باطل، فلا نحمل مسألة على مسألة بغير دليل قاطع، فليلحظ ذلك، إلا أنّه يستحب له، و الحال ما وصفناه، أن يصلّى لكل ركعة ركعتين»[5] .

در مقابل گفته شده است که ایشان سریع النظر بوده است و سریع النظر بودن ملازمه با قلت فکر دارد. روایاتی در باب وارد شده است مضافا بر اینکه متسالم علیه بین اصحاب است که می توان نماز های نافله را نشسته خواند.

1.2روایات وارده در مسئله

روایات زیادی وارد شده است که اجازه می دهند که نافله را بدون هیچ عذری جالسا بخوانند. برخی از این روایات مشتمل بر این مطلب است که در صورت نشسته خواندن هر دو رکعت یک رکعت به حساب آورده شود. مرحوم سید نیز فرموده است اولی این است که هر دو رکعت در این صورت یک رکعت حساب شود حتی نماز وتر؛ البته این یک حکم استحبابی است. یعنی اگر هم کسی همین طور نشسته خواند باز هم از اصحاب خمسین نافله محسوب می شود لکن بهتر است و ثوابش بیشتر است که وقتی نشسته می خواند هر دو رکعت را یک رکعت حساب کند. باب 4 از وسائل چنین است: «بَابُ جَوَازِ صَلَاةِ النَّافِلَةِ جَالِساً وَ مَاشِياً وَ عَلَى الرَّاحِلَةِ لِعُذْرٍ وَ غَيْرِهِ وَ اسْتِحْبَابِ اخْتِيَارِ الْقِيَامِ فِيهَا عَلَى الْقُعُود»

« مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع أَ تُصَلِّي النَّوَافِلَ وَ أَنْتَ قَاعِدٌ فَقَالَ مَا أُصَلِّيهَا إِلَّا وَ أَنَا قَاعِدٌ مُنْذُ حَمَلْتُ هَذَا اللَّحْمَ وَ بَلَغْتُ هَذَا السِّنَّ»[6] .

این سندی است که خیلی در کافی تکرار شده است و هیچ اشکالی در آن نیست و معتبره است.

البته این روایت با اینکه عذر شدید را بیان نمی کند ولی باز شاید گفته شود که خصوصیت دارد. لذا استفاده ی مطلق از آن نشود.

« مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَهْلِ بْنِ الْيَسَعِ أَنَّهُ سَأَل‌ أَبَا الْحَسَنِ الْأَوَّلَ ع عَنِ الرَّجُلِ يُصَلِّي النَّافِلَةَ قَاعِداً وَ لَيْسَتْ بِهِ عِلَّةٌ فِي سَفَرٍ أَوْ حَضَرٍ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ»[7]

روایت سوم نیز روایت فضل بن شاذان است:

«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: إِنَّ الصَّلَاةَ قَائِماً أَفْضَلُ مِنَ الصَّلَاةِ قَاعِداً»[8]

به قرینه ی اینکه در فریضه تکلیف است و افضلیت نیست فهمیده می شود که در نافله بدون علت می توان نشسته خواند.

اما داستان اینکه هر دو رکعت را یک رکعت حساب کند در باب پنجم آمده است:

«بَابُ جَوَازِ احْتِسَابِ الرَّكْعَةِ مِنْ جُلُوسٍ بِرَكْعَةٍ مِنْ قِيَامٍ وَ اسْتِحْبَابِ احْتِسَابِ رَكْعَتَيْنِ بِرَكْعَةٍ فِي النَّوَافِلِ لِمَنْ قَدَرَ عَلَى الْقِيَام‌».

اگر کسی عاجز باشد دیگر احتساب لازم نیست. ولی اگر کسی عاجز نباشد این روایات در مورد اوست.

 

«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّا نَتَحَدَّثُ نَقُولُ مَنْ صَلَّى وَ هُوَ جَالِسٌ مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ كَانَتْ صَلَاتُهُ رَكْعَتَيْنِ بِرَكْعَةٍ وَ سَجْدَتَيْنِ بِسَجْدَة فَقَالَ لَيْسَ هُوَ هَكَذَا هِيَ تَامَّةٌ لَكُمْ»[9]

قاسم بن محمد به نظر ما مشکلی ندارد. در این روایت دو رکعت، یک رکعت حساب شده است.

روایت بعدی همان روایت فضل بن شاذان است با سند معروفی که داشت:

«وَ فِي الْعِلَلِ وَ عُيُونِ الْأَخْبَارِ بِأَسَانِيدِهِ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: صَلَاةُ الْقَاعِدِ عَلَى نِصْفِ صَلَاةِ الْقَائِمِ»[10] .

روایت سوم چنین است:

«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بَحْرٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ يَكْسَلُ أَوْ يَضْعُفُ فَيُصَلِّي التَّطَوُّعَ جَالِساً قَالَ يُضَعِّفُ رَكْعَتَيْنِ بِرَكْعَةٍ»[11] .

روایت بعدی:

«وَ عَنْهُ عَنْ فَضَالَةَ عَنِ الْحُسَيْنِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِيَادٍ الصَّيْقَلِ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا صَلَّى الرَّجُلُ جَالِساً وَ هُوَ يَسْتَطِيعُ الْقِيَامَ فَلْيُضَعِّفْ»[12] .

روایت دیگر:

«عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِي كِتَابِهِ عَنْ أَخِيهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرِيضِ إِذَا كَانَ لَا يَسْتَطِيعُ الْقِيَامَ كَيْفَ يُصَلِّي قَالَ يُصَلِّي النَّافِلَةَ وَ هُوَ جَالِسٌ وَ يَحْسُب‌ كُلَّ رَكْعَتَيْنِ بِرَكْعَةٍ وَ أَمَّا الْفَرِيضَةُ فَيَحْتَسِبُ كُلَّ رَكْعَةٍ بِرَكْعَةٍ وَ هُوَ جَالِسٌ إِذَا كَانَ لَا يَسْتَطِيعُ الْقِيَام‌»[13] .

این روایات ردی بر نظر ابن إدریس است که این روایات را شاذ می دانست.

1.3جمع بین روایات

چند روایت بحث احتساب را مطرح کرده بود و یک روایت گفته بود که احتساب در کار نیست و هی تامه ی لکم. می توان آن را توجیه کرد:

1. تامه ی لکم شاید مراد حضرت مخاطبین بوده است که ابوبصیر و دیگران بوده اند و سن ایشان زیاد بوده است. با این احتمال می توان بین روایات جمع کرد.

2. اگر کسی این وجه را قبول نکند و بگوید که این ها بحث می کردند و حضرت این نظر را ردع کرد، و لذا حمل بر قضیه شخصیه نمی شود. می گوییم جمع بعدی این است که بگوییم تامه ی لکم، یعنی این نماز ها تام هستند و نقص ندارند. یعنی اگر اینطوری بخوانید نیز باز جزء أصحاب خمسین به حساب می آید. آن ها فکر می کردند که ناقص است و باید احتساب کرد و به جای هر دو رکعت یک رکعت به حساب آورد؛ امام می خواهند بفرمایند بایدی نیست. همانطور هم اگر بخوانید نافله ها را کامل و تام خوانده اید. این منافاتی ندارد با اینکه سایر روایت بگویند که بهتر است که هر دو رکعت یک رکعت حساب شودو هیچ لزومی هم در کار نیست. لذا مرحوم سید فرموده است أولی این است که احتساب کنند و نمی گوید که مستحب است. شاید به دلیل شبهه در این روایت أبوبصیر بوده است که هی تامه ی دارد. ما می گوییم منافاتی ندارد که بگوییم مستحب است. محقق خویی هم همینگونه فهمیده اند که مستحب است.

هذا تمام الکلام در این مسئله اخیر که مرحوم سید متعرض شده است. ایشان سپس وارد بحث مواقیت شده است. البته ایشان یک مسئله ای را در عروه آورده است که عبارت است از فروق بین نماز مستحب و واجب؛ یکی از فرق های فریضه و مستحب همین است که در فریضه من غیر عذر جلوس جایز نیست و در نافله جایز است. هشت فرق بین نماز واجب و مستحب بیان شده است و ارتباطی به بحث ما که در اعداد الفرائض و النوافل هستیم ندارد و وارد اوقات می شویم.

2بحث اوقات صلوات

مرحوم سید می فرمایند:

«وقت الظهرين ما بين الزوال و المغرب و يختص الظهر بأوله مقدار أدائها بحسب حاله»[14] .

ایشان اولین نمازی که مطرح کرده است نماز ظهر است و حق هم همین است زیرا در روایات بود که نماز ظهر اولین نمازی است که به پیامبر اکرم واجب شده است و مهم ترین فریضه است.

2.1أدله ی وقت نماز ظهر

2.1.1الف: اول وقت آن زوال

ایشان می فرمایند مبدأ وقت نماز ظهر زوال است. در آیه ی قرآن نیز وارد شده است که ﴿أقم الصلاه ی لدلوک الشمس إلی غسق اللیل﴾[15] » و در روایات تفسیر شده است به زوال؛ در این آیه زوال مبدأ صلاه ی قرار داده شده است و مراد از آن نیز نماز ظهر است که به مقتضای آیه ی شریف اول وقت آن زوال است. روایات نیز متواتره است بدین معنا که یقین به صدور برخی از آن ها داریم. در آن روایات آمده است که إذا زالت الشمس وجبت الصلاتان»:

« مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ دَخَلَ الْوَقْتَانِ الظُّهْرُ وَ الْعَصْرُ فَإِذَا غَابَتِ الشَّمْسُ دَخَلَ الْوَقْتَانِ الْمَغْرِبُ وَ الْعِشَاءُ الْآخِرَةُ»[16] .

سند شیخ صدوق به زراره تمام است.

این مضمون متواتر است و اسناد عدیده ای دارد.

« وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيِّ وَ الْعَبَّاسِ بْنِ الْمَعْرُوفِ جَمِيعاً عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ وَقْتِ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ فَقَالَ إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ دَخَلَ وَقْتُ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ جَمِيعاً إِلَّا أَنَّ هَذِهِ قَبْلَ هَذِهِ ثُمَّ أَنْتَ فِي وَقْتٍ مِنْهُمَا جَمِيعاً حَتَّى تَغِيبَ الشَّمْسُ»[17] .

« وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ الصَّبَّاحِ بْنِ سَيَابَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ فَقَدْ دَخَلَ وَقْتُ الصَّلَاتَيْنِ»[18] .

بنابراین روایت متضافره در این باب وارد شده است.

2.1.2ب: روایات خلاف زوال

لکن در مقابل این روایات متواتره و تسالم مسلمین که زوال را مبدء وقت نماز ظهر می دانند، روایات کثیره ای آمده است که وقت نماز ظهر را زوال قرار نداده است. صاحب جواهر نیز تعبیر به کثیره بودن آن ها می کند. کم جایی است در فقه که اینقدر روایات آن تضارب داشته باشد. این روایت دسته دوم نیز تواتر اجمالی دارند و خیلی از ان ها روایات صحاح هستند. مرحوم صاحب وسائل در باب هشت متعرض شده است که عناوین مختلفه ای در آن ها وارد شده است. برخی از آن ها بحث قدم و قدمان را مطرح کرده اند. برخی دیگر مشتمل بر ذراع و ذراعان است. ذراع دو برابر قدم است. قدم به معنای یک متری نیست بلکه به معنای پا است که حدودو بیست و چند سانت است. که هردو قدم یک ذراع است. روایات أربعه ی أقدام نیز وارد شده است. برخی دیگر قامه ی را مطرح کرده اند. برخی دیگر مثل و مثلین است. برخی روایات ثلث القامه ی هستند. این روایات اضطراب شدید دارند. این بحث در زمان خود اهل بیت نیز مطرح شده است که اصحاب می پرسیدند که قضیه چیست؟ بحمدالله این مشکل را خود روایات این باب برای ما حل کرده است. محقق خویی رحمه الله در دو مقام بحث کرده اند. یک مقام مشکل این روایات با روایات سابقه که چطور حل شوند؟ مقام دوم اختلافی است که خود این روایات با هم دارند. کلام ابتداءا در مشکله ی این روایات است که صاحب جواهر ادعا می کند که این ها معارض هستند با روایاتی که مبدأ را زوال قرار داده اند. محقق حکیم رحمه الله خواسته است برخی از این روایات را از گردانه ی تعارض خارج کند[19] . به ذهن می زند که ایشان خوب بحث نکرده است. چندی از این روایات را می خوانیم:

« مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْفُضَيْلِ بْن‌ يَسَارٍ وَ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ وَ بُكَيْرِ بْنِ أَعْيَنَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُمَا قَالا وَقْتُ الظُّهْرِ بَعْدَ الزَّوَالِ قَدَمَانِ وَ وَقْتُ الْعَصْرِ بَعْدَ ذَلِكَ قَدَمَانِ»[20] .

ظاهر این روایت این است که از قدمان شروع می شود.

روایت بعدی:

« وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ وَقْتِ الظُّهْرِ فَقَالَ ذِرَاعٌ مِنْ زَوَالِ الشَّمْسِ وَ وَقْتُ الْعَصْرِ ذِرَاعاً مِنْ وَقْتِ الظُّهْرِ فَذَاكَ أَرْبَعَةُ أَقْدَامٍ مِنْ زَوَالِ الشَّمْس‌ ....» [21]

چندین روایت از راویان جلیل القدر وارد شده است که ذراع و ذراعان را مطرح کرده اند.

روایت قامه ی نیز چنین است:

«عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ يَعْنِي ابْنَ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ وَقْتِ صَلَاةِ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ فَكَتَبَ قَامَةٌ لِلظُّهْرِ وَ قَامَةٌ لِلْعَصْرِ.»[22]

به دلیل کثرت روایات این باب بحث سندی نمی کنیم.

ثلثا القامه ی نیز در روایات وارد شده است:

«وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: صَلَّيْتُ خَلْفَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عِنْدَ الزَّوَالِ فَقُلْتُ بِأَبِي وَ أُمِّي وَقْتُ الْعَصْرِ فَقَالَ رَيْثَمَا تَسْتَقْبِلُ إِبِلَكَ فَقُلْتُ إِذَا كُنْتُ فِي غَيْرِ سَفَرٍ فَقَالَ عَلَى أَقَلَّ مِنْ قَدَمٍ ثُلُثَيْ قَدَمٍ وَقْتُ الْعَصْرِ»[23]

بنابراین اضطراب و تعارض در بین این روایات مشهود است و حل بین روایات به جلسه ی آینده موکول می شود. انشالله.

 


[5] .السرائر، ج1 ص309.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo