< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

97/12/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: دو قنوت داشتن نماز وتر، بررسی نماز غفیله /اعداد الفرائض و النوافل /صلاه

خلاصه مباحث گذشته:

در جلسه ی گذشته استاد به بررسی استحباب قنوت در نماز شفع و مناقشه در کلام منکرین آن پرداختند. بحث به روایت عبدالله بن سنان رسید که شیخ بهایی رحمه الله برای اثبات قنوت نداشتن شفع، بدان استناد کرده بودند. در این جلسه بعد از تکمله ی بحث گذشته، بحث دو قنوت داشتن نماز وتر و بررسی نماز غفیله مطرح می شود.

1بررسی حکم قنوت در نماز شفع

بحث در مشروعیت قنوت در نماز شفع بود که برخی منکر استحباب آن شده بودند.

1.1دلیل منکرین استحباب قنوت: روایت عبدالله بن سنان

دو دلیل برای آن ها بیان شد که دلیل دوم روایت عبدالله بن سنان بود:

« َ عَنْهُ عَنْ فَضَالَةَ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْقُنُوتُ فِي الْمَغْرِبِ فِي الرَّكْعَةِ الثَّانِيَةِ وَ فِي الْعِشَاءِ وَ الْغَدَاةِ مِثْلُ ذَلِكَ وَ فِي الْوَتْرِ فِي الرَّكْعَةِ الثَّالِثَةِ»[1] .

1.1.1بحث سندی روایت عبدالله بن سنان

بحث در روایت عبدالله بن سنان بود که شیخ بهایی رحمه الله برای اثبات عدم قنوت در نماز شفع، بدان استدلال کرده بود. بحثی راجع به سند حدیث مطرح شد که اکنون یک نکته ای را تصحیح می کنیم. مرحوم صاحب جواهر از دو جهت اشکال سندی کرده بود. یکی از جهت فضاله، که ما تا فضاله را دیدیم ذهنمان رفت به داستان حسین بن یزید سورانی که گفته است حسین بن سعید فضاله را ملاقات نکرده است. لکن منظور صاحب جواهر این است که این روایت را شیخ طوسی در تهذیب همینطور نقل می کنند، لکن در استبصار می گویند عن فضاله عن ابن مسکان و طبقه ی فضاله با ابن مسکان سازگاری ندارد. غالبا فضاله با یک واسطه از ابن مسکان نقل می کند لذا ایشان می خواهد بفرماید که گویا در این روایت سقطی رخ داده است:

« على أنه ربما نوقش في سند الخبر المزبور أيضا بأنه رواه في الاستبصار عن فضالة عن ابن مسكان، و هو لا يروي عنه، و ان ابن سنان و إن كان المنساق منه عبد الله إلا أنه يحتمل كونه محمدا باعتبار أنه لم يصرح به فيه»[2] .

لکن این اشکال نیز به نظر ناتمام است. مرحوم صاحب معالم در منتقی الجمان که خود صاحب جواهر هم از او تعبیر به مدقق می کند، آنجا این روایت را که نقل می کند می گوید در استبصار فضاله از ابن مسکان آمده است که سهو و اشتباه است. همان که در تهذیب است به قرینه ی سایر روایات درست است که فضاله راوی ابن سنان است. این سنان و ابن مسکان طبیعتا اشتباه شده است. علاوه بر اینکه اینطور هم نیست که فضاله نتواند از ابن مسکان نقل کند یعنی حتی اگر همان نسخه هم درست باشد می توان گفت که روایت صحیح است.

1.1.2عدم تمامیت دلالت حدیث

اما بحث دلالی روایت، در جلسه ی گذشته عرض کردیم که این روایت که فرموده است:« الْقُنُوتُ فِي الْمَغْرِبِ فِي الرَّكْعَةِ الثَّانِيَةِ » فی المغرب خبر القنوت است. ما به تبع از محقق خویی می گوییم ظاهر روایت همین است[3] . لسان سایر روایات نیز همینگونه وارد شده است. روایات زیادی داریم که اینگونه ظرف واقع شده است:

« وَ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ: الْقُنُوتُ فِي كُلِّ رَكْعَتَيْنِ فِي التَّطَوُّعِ وَ الْفَرِيضَةِ»[4] .

« وَ رَوَى عَنْهُ زُرَارَةُ أَنَّهُ قَالَ: الْقُنُوتُ فِي كُلِّ الصَّلَوَاتِ»[5] .

بهتر از آن هم برخی روایاتی است صاحب جواهر هم نقل کرده است که می گوید:

« مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْقُنُوتِ فَقَالَ فِي كُلِّ صَلَاةٍ فَرِيضَةٍ وَ نَافِلَةٍ»[6] .

اصلا اینگونه سوال می کردند و امام هم جواب می دادند که مثلا در فلان نماز است.

روایت بعدی:

« وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ وَهْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْقُنُوتُ فِي الْجُمُعَةِ وَ الْعِشَاءِ وَ الْعَتَمَةِ وَ الْوَتْرِ وَ الْغَدَاةِ فَمَنْ تَرَكَ الْقُنُوتَ رَغْبَةً عَنْهُ فَلَا صَلَاةَ لَهُ»[7] .

گویا اصلا این یک اصطلاح در روایات است. کثیری از روایات بدینگونه وارد شده اند. اینکه در عموم روایات اینگونه وارد شده است کشف می کند که در این روایت نیز فی المغرب خبر است. گفته نشود که این تکلف در معنا کردن روایت است. ما می گوییم با توجه کثرت روایاتی که اینگونه وارد شده است می توان فهمید که اصلا اصطلاح روایات اینگونه بوده است. لذا به ذهن می زند که این القنوت فی المغرب، فی المغرب ظرف مستقر باشد و خودش خبر باشد که در این صورت این روایت از جمله روایاتی می شود که می گویند قنوت در نمازهایی است که جهری خوانده می شوند؛ لذا حمل بر تقیه خواهد شد.

در خود روایات نیز وارد شده است که ابی بصیر سوال کرده است که :

« عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْقُنُوتِ فَقَالَ فِيمَا يُجْهَرُ فِيهِ بِالْقِرَاءَةِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ إِنِّي سَأَلْتُ أَبَاكَ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ فِي الْخَمْسِ كُلِّهَا فَقَالَ رَحِمَ اللَّهُ أَبِي إِنَّ أَصْحَابَ أَبِي أَتَوْهُ فَسَأَلُوهُ فَأَخْبَرَهُمْ بِالْحَقِّ ثُمَّ أَتَوْنِي شُكَّاكاً فَأَفْتَيْتُهُمْ بِالتَّقِيَّةِ»[8] .

در این روایت بیان می کند که روایاتی که اینگونه آمده اند که قنوت را منحصر به نماز های جهری کرده اند، تماما از باب تقیه صادر شده اند. ابوبصیر جزء خواص بوده است و حرف هایش را پوست کنده مطرح می کرده است و ملاحظه ی جهات را نمی کرده است. می گوید من عین این سوال را از پدرتان کردم و آنطور فرمودند، شما اینطور می فرمایید؟! حضرت می فرمایند که این دسته از روایات از جانب من تقیه ای صادر شده است. قنوت محل اختلاف بوده است و اهل سنت در همه ی نماز ها قنوت ندارند و برخی شان تفصیل می دهند. «أتونی شکاکا» یعنی تردید در مسئله داشتند و باورشان نشده بود. من هم تقیه ای جواب آن ها را دادم. شکّاکاً یعنی تسلیم حق نبودند و نمی توانستم صاف و پوست کنده با ایشان صحبت کنم لذا تقیه ای جواب دادم. این روایت حاکم بر تمام روایاتی است که همه نماز ها را مطرح نکرده است از جمله همین روایت عبدالله بن سنان که محل بحث است. حضرت در این روایت (طبق اینکه فی المغرب خبر باشد) قنوت را در برخی نماز ها منحصر کرده است. خصوصا اینکه همانطور که صاحب جواهر فرموده است از خود این روایت نیز تقیه به ذهن می اید. زیرا اهل سنت شفع و وتر را متصل می دانند و در این روایت نیز به صورت متصل مطرح شده است.قرینه ی دیگر بر تقیه ای بودن این روایت این است که اگر حضرت می خواستند بفرمایند که قنوت در رکعت ثانیه در سایر نماز ها و در وتر در رکعت ثالثه است تصریح می کرد که قنوت در همه ی نماز ها در رکعت دوم است و در وتر در رکعت ثالثه است. بنابراین با توجه به روایت ابابصیر ما نمی توانیم اصاله الجد را در این روایت لحاظ کنیم خصوصا اینکه علماء نیز همینطور برداشت می کرده اند. نماز چیزی نیست که مخفی بماند و چندین قرن بگذرد و بعد بفهمیم که اینطور درست است.

1.2مختار استاد: استحباب قنوت در جمیع صلوات حتی شفع

حاصل الکلام اینکه کلام مرحوم سید مبنی بر قنوت داشتن تمامی نماز ها، صحیح است. دلیل آن نیز اطلاقات القنوت فی کل رکعتین فی التطوع و الفریضه است که در نماز شفع، تنها مانع آن همین روایت عبدالله بن سنان بود که آن هم اصاله الجد در آن جاری نمی شود و معرض عنه اصحاب نیز هست، لذا این روایت کنار گذاشته می شود و حکم به استحباب قنوت در تمامی نماز ها می شود.

2دو قنوت داشتن نماز وتر

مطلب آخری که راجع به قنوت است این است که برخی از محقق در معتبر حکایت کرده اند که نماز وتر دو قنوت دارد.[9] در اصل قنوت در وتر شک و شبهه ای نیست لکن برخی فرموده اند که در نماز وتر مستحب است که بعد از سربرداشتن از رکوع نیز قنوت دیگری به جا آورده شود.

2.1دلیل قول به قنوتین در وتر

مستند این قنوت ثانیه روایتی است که مرحوم کلینی از مولانا ابی الحسن علیه السلام نقل کرده اند که حضرت در وتر بعد از اینکه سر از رکوع برداشتند این دعا را می خواندند:

« عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ قَالَ حَدَّثَنِي بَعْضُ أَصْحَابِنَا قَالَ: كَانَ أَبُو الْحَسَنِ الْأَوَّلُ ع إِذَا رَفَعَ رَأْسَهُ مِنْ آخِرِ رَكْعَةِ الْوَتْرِ قَالَ هَذَا مَقَامُ مَنْ حَسَنَاتُهُ نِعْمَةٌ مِنْكَ وَ شُكْرُهُ ضَعِيفٌ وَ ذَنْبُهُ عَظِيمٌ وَ لَيْسَ لَهُ إِلَّا دَفْعُكَ وَ رَحْمَتُكَ فَإِنَّكَ قُلْتَ فِي كِتَابِكَ الْمُنْزَلِ عَلَى نَبِيِّكَ الْمُرْسَلِ ص كانُوا قَلِيلًا مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُونَ. وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ طَالَ هُجُوعِي وَ قَلَّ قِيَامِي وَ هَذَا السَّحَرُ وَ أَنَا أَسْتَغْفِرُكَ لِذَنْبِي اسْتِغْفَارَ مَنْ لَمْ يَجِدْ لِنَفْسِهِ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ لَا مَوْتاً وَ لا حَياةً وَ لا نُشُوراً ثُمَّ يَخِرُّ سَاجِداً ص»[10] .

2.1.1مناقشه در استدلال

اشکال کرده اند بر این استدلال:

2.1.1.11. اشکال سندی

سند آن ضعیف است و در آن برخی مجاهیل هستند. علاوه بر اینکه مرسله است و بعض اصحابنا دارد[11] . استفاده از این روایت وابسته به اخبار من بلغ است. اگر کسی مثل سید اخبار من بلغ را قبول کرد می تواند این روایت را قبول کند. شاید هم کسی بگوید این متن متنی نیست که بافتنی باشد و اینطور نیست که دیگری درست کرده باشد. در قدیم بزرگانی بوده اند که می فرمودند ما متن ائمه را می شناسیم و این متون از غیر ائمه صادر شدنی نیست. اگر کسی اینگونه اطمینان کند دیگر ضعف سند روایت مشکل ساز نخواهد بود. موید دیگر اینکه داعی بر کذبی نیز در این روایت به ذهن نمی رسد. این ها موید است بر اینکه شاید بتوان بدان اعتماد کرد.

2.1.1.22.اشکال دلالی

اما از حیث دلالت:

2.1.1.2.1الف: اعمیت دعاء از قنوت

محقق خویی و برخی دیگر به درستی اشکال کرده اند که این روایت دال بر قنوت ثانیه نیست؛ بلکه دال بر این است که حضرت بعد از سر برداشتن از رکوع دعا می خواندند و در هیچ جای نماز دعا خواندن اشکالی ندارد. در هر رکعتی و هر نمازی دعا خواندن جایز است و این دعا، قنوت را به عنوان قنوت ثابت نمی کند:

« أنها قاصرة الدلالة، بداهة أن الدعاء أعم من القنوت المصطلح بين المتشرعة الذي يختص به الشيعة»[12]

2.1.1.2.2 ب: عدم ذکر قنوتین برای وتر در روایات

اگر قنوت دومی در نماز وتر تشریع شده بود، باید در روایات تذکر می دادند. روایات زیادی سفارش بر نماز وتر کرده اند اگر قرار بود قنوت اضافه ای داشته باشد جاداشت که حدأقل دربرخی از آن روایات بیان می شد. در روایات اهتمام زیادی به نماز وتر داده شده است که برخی هم گفته اند افضل نوافل است. با این همه اهتمام به آن، جا داشت که قنوت دوم داشتن آن را بیان می کردند و حال آنکه اثری از آن در روایات دیده نمی شود. اینجا از آن جاهایی است که می توان گفت عدم الدلیل دلیل العدم، لذا نمی توان قائل شد که قنوت ثانیه در وتر تشریع شده است. البته به جا آوردن آن رجاءا اشکالی ندارد ولی اینکه قنوت تشریع شده باشد به صورتی که اگر خوانده نشود، نماز ناقص از یک مستحب باشد، مورد قبول نیست.

گفته نشود که این روایت در مقام بیان این است که حضرت بعد از سجده این دعا را می خواندند. زیرا در جواب گفته می شود: اولا آخر رکعت به رکوع است و به سجود نیست. ثانیا: تعبیر بعد أن رفع رأسه با توجه به «ثم یخرّ ساجدا که در آخر روایت آمده است دال بر این است که حضرت بعد از رکوع این دعا را می خواندند. خرّ از علوّ به پایین آمدن است. ساجدا هم که می گوید ظاهرش این است که مراد همان سجود وتر است و یک سجده جدایی نیست. اینطور تعبیرات در روایات دیگر نیز وارد شده است.

2.1.1.2.3ج: معارضه با صحیحه عمار

آخر الامر یک روایت صحیحه از عمار نیز وارد شده است که حضرت فرمودند:

« مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا أَعْرِفُ قُنُوتاً إِلَّا قَبْلَ الرُّكُوعِ»[13] .

این روایت در نماز جمعه تخصیص خورده است و در سایر نماز ها مخصصی نداریم، لذا در آخر الأمر می گوییم علاوه بر اینکه دلیلی بر مشروعیت قنوت بعد از رکوع وتر نداریم، دلیل بر عدم مشروعیت آن داریم.

3نماز غفلیه

بعد از این مرحوم سید وارد نماز دیگری به نام صلاۀ غفیله شده است:

« الأقوى استحباب الغفيلة ‌و هي ركعتان بين المغرب و العشاء و لكنها ليست من الرواتب»[14] .

ایشان نماز غفیله را یکی از نماز های مستحب دانسته اند. ایشان نماز های مستحب را در قسمت صلوات مندوبه آورده است و در آنجا بحث کرده است. لکن اینکه نماز غفیله را در اینجا ذکر کرده است به دلیل این نکته باشد که نماز غفلیه جزء آن رواتب نیست. در ادامه هم تذکر داده است که لیس من الرواتب؛ این نماز جزء آن 51 رکعت نیست و نمازی مستقل است. لکن بحثی خواهیم کرد که آیا می تواند تداخل کرد بین غفلیه و نافله ی مغرب یا خیر، خواهد آمد. فعلا بحث سر اصل مشروعیت نماز غفلیه است و سپس جزء رواتب نبودن آن مطرح می شود و بعد از آن نیز بحث جواز تداخل مطرح می شود. اما مرحله ی اولی که استحباب نماز غفیله است را طرح می کنیم.

3.1کلام محقق خویی

محقق خویی رحمه الله فرموده است ما روایاتی داریم که بین نماز مغرب و عشاء ما را به نمازی امر می کنند و نام آن را در آن روایات ساعۀ الغفلۀ گذاشته اند. این نامگذاری از این بابت بوده است که نماز مغرب را که می خواندند می رفتند مشغول خورد و خوراک می شدند و از ذکر خدا غافل می شدند.

محقق خویی رحمه الله ادعا کرده است که این نماز همان دو رکعت نماز نافله ی مغرب است. لکن ترغیب بیشتری در آن شده است. محقق خویی که دستش باز بود برای اینکه ادعا کند این نماز جدیدی است، با این حال فرموده است این نماز همان دو رکعت از چهاررکعت مغرب است که بسیار بدان سفارش شده است.

« روى الصدوق في الفقيه مرسلًا و في جملة من كتبه مسنداً عن رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله) أنه «قال: تنفّلوا في ساعة الغفلة و لو بركعتين خفيفتين فإنهما تورثان دار الكرامة» قال: و في خبر آخر «دار السلام و هي الجنة و ساعة الغفلة ما بين المغرب و العشاء الآخرة».و لعلّ التسمية بساعة الغفلة لأجل انشغال الناس بعد انصرافهم عن صلاة المغرب و قبل قدومهم إلى المسجد لفريضة العشاء، بالأكل و الشرب و نحوهما من ملاذ العيش و موجبات الغفلة.و كيف ما كان، فالسند بين مرسل و ضعيف فلا يصلح للتعويل. على أن الدلالة قاصرة، إذ لم يظهر منها أنها صلاة أُخرى مغايرة للنافلة و لعلها هي، و يكون التعبير بالخفة إشارة إلى الاكتفاء بالمرتبة النازلة و هي العارية عن غير الفاتحة كما أُشير إليه في بعض الروايات من تفسير الخفيفتين بقوله: «يقرأ فيهما الحمد وحدها»[15] .

3.1.1مناقشه در کلام محقق خویی

به نظر ما این کلام صحیح نیست. ظاهرا نافله ی مغرب را نیز بلافاصله بعد از نماز مغرب می خواندند، آن چیزی که حکمت این دو رکعت بیان شده هاست رفع غفلت است و برای تکمیل فرائض نیست. این نماز عنوانی دیگر با ملاکی مستقل است و جزء نوافل نمی باشد. ادامه ی بحث انشالله در جلسه ی آینده مطرح می شود.

 


[9] .المعتبر ج2 ص341.
[11] موسوعة الامام الخوئی، السید أبوالقاسم الخوئی، ج11، ص72..« و فيه أوّلًا: أنها ضعيفة السند بالإرسال و بسهل و بابن عبد العزيز فإنه مجهول.و أما علي بن محمد الذي هو من مشايخ الكليني، فهو و إن كان مردداً بين ابن عبد اللّه القمي الذي لم يوثق و بين ابن بندار الموثق، لاتحاده مع علي بن محمد بن أبي القاسم الثقة، إلا أنه متى أُطلق يراد به الثاني كما صرح (قدس سره) بذلك كله في المعجم. فلا نقاش من هذه الجهة»

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo