< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

97/12/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: بررسی أدله دو رکعتی بودن نوافل /فرائض و نوافل /صلاه

خلاصه مباحث گذشته:

استاد در جلسه ی گذشته در بحث دو رکعتی بودن نوافل بحث اصل لفظی و اطلاقات مقامی و همچنین بحث اصل عملی در مسئله را مطرح فرمودند. در این جلسه بعد از تکمله ی آن بحث، به بررسی روایات دال بر دو رکعتی بودن نوافل پرداخته می شود.

1اصل عملی در شک در بحث دو رکعتی بودن نوافل

بحث در این بود که مقتضای اصل در جایی که شک کنیم که آیا هر دو رکعتی از نماز نافله به سلام و تشهد مقید است یا خیر، یا به تعبیر دیگر شک کنیم که آیا تشهد و سلام در یک رکعت مانع است یا خیر مقتضای اصل چیست؟ اصل لفظی و اطلاق مقامی را بحث کردیم. در بحث اطلاق مقامی محقق حکیم نکته ای اضافه را فرموده است که اینجا جای تمسک به اطلاق مقامی نیست؛ ایشان می فرماید شاید خدا واگذار کرده به مردم که همان دو رکعتی بخوانند زیرا دو رکعتی خواندن واضح بوده است. لذا نمی توان به اطلاق مقامی برای استفاده جواز چند رکعتی خواندن تمسک کرد. اصل عملی را نیز عرض کردیم که محقق حکیم منکر شدند. ایشان هم برائت و هم استصحاب را منکر شده بودند[1] . در بحث اصل عملی دو نکته باقی مانده است:

نکته اول اینکه مجرای اصل عملی در این جا وجوب شرطی و تقید یا مانعیت است. بنابراین یک بایدی در کار است. چیزی که ما اضافه می کنیم این است که بعید است که در این همه وجوب شرطی ها، امثال محقق حکیم برائت را منکر باشد. خیلی بعید است. در موارد دیگر که مثلا شک داریم که اذان مشروط به استقبال است یا خیر بعید است که محقق حکیم قائل به برائت نباشد. محقق خویی به درستی فرموده است که وجوب شرطی کلفت است و شکی در جریان برائت نسبت به آن نیست[2] .

نکته ی دیگر نیز این است که یک بحثی در اصول است که آیا برائت در مستحبات جاری است یا خیر؛ محقق خویی فرموده است جای برائت در مستحبات نیست زیرا برائت شرعیه امتنانی است و رفع در مستحبات امتنان ندارد[3] . آنجا ما مناقشه کردیم و گفتیم که رفع برخی از مستحبات نیز امتننان دارد. مستحب هم سختی می آورد و امتنان در آن متصور است. با این توصیفاتی که در مورد استحباب اکید نوافل وارد شده است انصافا برای مردم سختی دارد. در برخی از مستحبات انصافا با جریان برائت احساس منت می کنیم. مثل اینکه شک می کنیم که قبل از خواب وضو گرفتن مستحب است یا خیر، با جریان برائت یک نفس راحتی می کشیم و می خوابیم. بنابراین اینکه مطلقا ایشان فرموده اند برائت در مستحبات جاری نیست، تمام به نظر نمی رسد. البته برخی مستحبات مثل بسم الله گفتن اول غذا جای منت ندارد ولی جاهایی که شک داریم و فرض سختی در آن متصور است می توان برائت را نیز تصویر کرد.

خلاصه اینکه مقتضای اصل و قاعده این است که تسلیم و تشهد در هردو رکعت شرط نباشد و سلام سر یک رکعت مانع از صحت نباشد. همانطور که محقق خویی فرموده است هم برائت و هم استصحاب (البته استصحاب علی قولٍ) جاری است. گفته نشود که محقق خویی برائت را قبول نکرده است.

2بررسی أدله دال بر دو رکعتی بودن نوافل

آیا بر خلاف این قاعده دلیلی موجود است یا خیر؛ گفته اند که دلیل خاص داریم که جز وتر باید تمام نماز های نافله را رکعتین رکعتین به جا آوریم: ادله ای که ذکر کرده اند عبارت است از:

2.11. اجماع

گفته شده است که اجماع بر خواندن نماز ها به صورت دو رکعتی است. قبول این اجماع علی المبنی است که این اجماع تمام است یا خیر؛ محقق خویی رحمه الله فرموده است که این اجماع محتمل المدرک است لذا حجت نیست و باید روایات آن دیده شود:

«و غير خفي أنّ دعوى الإجماع في مثل المقام مع الاطمئنان أو الظن و لا أقل من احتمال استناد المجمعين إلى أمارة أو أصل كما سيجي‌ء موهونة جدّاً، إذ معه لا يبقى وثوق بكونه إجماعاً تعبّدياً كاشفاً عن رأي المعصوم (عليه السلام) الذي هو المناط في حجيته»[4] .

2.22.روایات

مرحوم صاحب وسائل بابی را تحت این عنوان ذکر می کند: «بَابُ أَنَّ لِكُلِّ رَكْعَتَيْنِ مِنَ النَّوَافِلِ تَشَهُّداً وَ تَسْلِيماً وَ لِلْوَتْرِ بِانْفِرَادِهِ وَ يُسْتَثْنَى صَلَاةُ الْأَعْرَابِيِّ وَ نَحْوُهَا...»

2.2.1الف: روایت حمیری

روایت دوم این باب چنین است:

     « عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ:سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُصَلِّي النَّافِلَةَ أَ يَصْلُحُ لَهُ أَنْ يُصَلِّيَ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ لَا يُسَلِّمُ بَيْنَهُنَّ قَالَ لَا إِلَّا أَنْ يُسَلِّمَ بَيْنَ كُلِّ رَكْعَتَيْنِ»[5] .

2.2.1.1بحث سندی

این روایت یک بحث سندی دارد که معروف است، حمیری در قرب الاسناد از عبدالله بن الحسن که آقازاده است نقل می کند. او نوه ی علی بن جعفر سلام الله علیه است. توثیق خاصی برای او نیامده است. تنها اطلاعی که از ایشان داریم آقازادگی اوست که دلیلی بر وثاقت نمی شود. برخی در مقابل می گویند حمیری از اجلاء است و اینکه حمیری خواسته است اسناد روایات را در این کتاب کم کند برای اعتبار بیشتر است. با این حال این همه روایت از عبدالله بن حسن نقل کرده است. و می توان اطمینان به وثاقت عبدالله بن حسن پیدا کرد. اگر کسی چنین اطمینانی توانست پیدا کند روایت تمام است و اگر کسی نتوانست قبول کند می گوییم روایت ضعیف السند است کما اینکه ظاهر عبارت محقق حکیم نیز که تعبیر به خبر کرده است همین است. ما اینگونه روایات را بی مشکل می دانیم. البته قول علامه را مبنی بر اصاله العداله قبول نداریم ولی با ضمیمه ی قرائن می گوییم می توان اطمینان پیدا کرد.

2.2.1.2بحث دلالی

از لحاظ دلالی اشکالاتی بدین روایت شده است:

اشکال اول: محقق حکیم رحمه الله فرموده است ظاهر این روایت نوافل مرتبه است و بعید است که غیر نوافل مرتبه را شامل شود. یعنی گرچه می تواند دو رکعتی بودن نوافل مرتبه را برساند ولی نمی توان الغاء خصوصیت کرد و نسبت به جمیع نوافل حکم را ثابت دانست. رواتب برای تکمیل نماز های فریضه آمده است و معلوم نیست حکمی که برای آن ها ثابت می شود نسبت به سایر نماز ها نیز جاری باشد. بنابراین ایشان فرموده است که این روایت اخص از مدعی است و نمی توان بدان استدلال کرد[6] .

به نظر می رسد بعید نیست گفته شود که نافله جنس است و همه ی نوافل را شامل می شود.

اشکال دوم: اشکالی است که محقق حکیم قبول کرده است بدین بیان که دلالت این روایت اخص از مدعی است؛ زیرا این روایت فقط می گوید که چهار رکعت را به یک سلام نخوانید و بین آن ها یک سلام بیاورید، ولی ادعا این بود که نوافل دو رکعت دو رکعت هستند من حیث القله و الکثره؛ در حالی که این روایت نماز یک رکعتی رانفی نمی کند. این روایت تنها چهار رکعتی خواندن نوافل را نفی کرد و نسبت به یک رکعت ساکت است.

جواب محقق خویی

محقق خویی رحمه الله فرموده است که این روایت نماز یک رکعتی را نیز نفی کرده است. ایشان می فرماید درست است که سوال از چهار رکعت است که حضرت با یک کلمه ی «لا» جواب دادند. اما بعد که الا می آورند این استثناء یک مستثنی منه دارد و مستثنی منه آن معنا ندارد که دوباره چهار رکعت به یک سلام باشد. ایشان می فرماید مستثنی منه در این روایت عام است. « سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُصَلِّي النَّافِلَةَ أَ يَصْلُحُ لَهُ أَنْ يُصَلِّيَ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ لَا يُسَلِّمُ بَيْنَهُنَّ قَالَ لَا إِلَّا أَنْ يُسَلِّمَ بَيْنَ كُلِّ رَكْعَتَيْنِ»[7] .

همانطور که چهار رکعت را نفی می کند سه رکعت و یک رکعت را نیز نفی می کند.

عدم تمامیت جواب محقق خویی در نظر استاد

به ذهن می زند که حق با محقق حکیم است و دلالت روایت ضعیف است. درست است که یک چیزی در تقدیر است ولی ما می گوییم ظاهرش این است که لا تصل آن چهار رکعت را، همان چهار رکعت را نخوانید الا اینکه سلام بین آن ها داده شود. بنابراین خواندن نماز های چهاررکعتی به صورت چهار رکعتی نفی شده است. ما دنبال آن مستثنی منه محذوف هستیم، ایشان می گوید محذوف أی نافله است ولی ما می گوییم محذوف أربع رکعات است. ما مستثنی منه را چهار رکعت لا یسلم نمی گیریم، بلکه خود چهار رکعت می گیریم. ایشان می گوید نمی شود همان چهار رکعت لایسلم مستثنی منه باشد، ما هم قبول داریم، ولی می گوییم مستثنی منه چهار رکعت بدون قید لایسلم است. خلاصه اینکه دلیل ایشان ناتمام و ادعای ایشان نیز خلاف ظاهر است. ظاهر روایت این است که بفرماید: الا اینکه بین دورکعت از چهاررکعت سلام بدهید. قاعده ی کلی را برداشت می کنیم که در هر چهاررکعتی باید سلام در وسط آن داده شود.

2.2.2ب: روایت مستطرفات سرائر

روایت بعدی در سرائر ابن ادریس است. ایشان از کتاب حریز بن عبدالله از ابی بصیر نقل می کند:

     « مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فِي حَدِيثٍ وَ افْصِلْ بَيْنَ كُلِّ رَكْعَتَيْنِ مِنْ نَوَافِلِكَ بِالتَّسْلِيمِ»[8] .

2.2.2.1تمامیت دلالت روایت

این روایت دیگر اشکال دلالی روایت قبلی را ندارد. امام در این روایت قاعده داده اند. گرچه محقق حکیم می فرماید نوافلک یعنی همین نوافل یومیه را دو رکعتی بخوان و نمی توان از آن نسبت به جمیع نوافل الغاء خصوصیت کرد. متعارف از نوافلک همین نوافل یومیه ای است که خوانده می شود. اینجا شبهه ایشان قوی تر است، لکن باز می توان نوافل را مطلق دانست. آن شبهات استثناء که ایشان در روایت قبل مطرح کرده بود اینجا نمی آید.

2.2.2.2بررسی سند روایت

بنابراین دلالت این روایت تمام است لکن برخی مانند محقق خویی فرموده است که برخی اشکال سندی به این روایت کرده اند. اشکال این است که ابن ادریس در جایی سند خود را به این کتاب ذکر نکرده است. ایشان از کتاب حریز نقل کرده است و معلوم نیست که کتابی که دست ایشان بوده است کتاب حریز بوده باشد. سپس خود ایشان جواب داده است[9] . محقق خویی عمدتا در مستطرفات سرائر از این جهت اشکال نمی کند و می گوید ابن ادریس از سخت گیران از علماء بوده است که به خبر واحد عمل نمی کرده است. اینکه از کتاب بن محبوب و حریز نقل می کند شواهد و قرائن زیادی بوده است که این کتاب همان کتاب حریز بوده است. محقق خویی در جاهای مشابه از این گونه روایات به صحیحه یا مصححه تعبیر می کند. اینجا نیز می فرماید از این جهت می توان روایت را درست کرد.

2.2.2.2.1اشکال محقق تستری

ممکن است کسی مناقشه کند که با اینکه ابن ادریس سخت گیر در عمل به خبر واحد بوده است ولی ملازمه ای ندارد که حتما قرائنی بر اصل بودن کتاب حریز داشته باشد. شاید در تشخیص کتاب حریز اشتباه کرده باشد. کما اینکه مشابه آن نیز اتفاق افتاده است که اهل رجال ثبت کرده اند. مرحوم تستری این تذکر را داده اند که ابن ادریس خیلی در این جهت خبیر نبوده است و اشتباهات فاحشی داشته است. مثلا کتابی است که ایشان به ابان بن تغلب نسبت می دهد و حال انکه اصلا کتاب ابان نیست و مثال های دیگری که ایشان ذکر می کند. بنابراین ایشان اشکال می کند که ایشان خبیر و نسخه شناس نبوده است و این هیچ منافاتی ندارد با اینکه ایشان به خبر واحد عمل نمی کرده است.

2.2.2.2.2مختار استاد: تمامیت سند روایت

لکن به نظر ما می توان ادعای محقق خویی را با ضمیمه کردن نکاتی تمام دانست. آن نکات این است که کتاب حریز از کتب مشهوره بوده است و این کتاب ها به شیخ طوسی رسیده است و خیلی فاصله ای بین ابن ادریس و شیخ طوسی نبوده است. بعید است که بگوییم اشتباه کرده است. کتب بزرگان با هم فرق می کند. گاهی یک نفر کتابی می نویسد که هنوز نمرده است کتابش می میرد، گاهی نیز یک نفر کتابی می نویسد که بعد از مردنش هم کتابش زنده است. بنابراین اینکه نویسنده کتاب چه کسی بوده باشد بسیار مهم است. کتاب حریز از کتب معروفه بین شیعه بوده است و رواج داشته است. بسیار بعید است که کتاب حریز را اشتباه گرفته باشد.

علاوه بر اینکه اصلا ابن ادریس به کتاب حریز سند دارد. همان سندی که از استادش از ابی علی فرزند شیخ طوسی نقل می کند از شیخ طوسی و می گوید تمام کتبی که به دست شیخ طوسی رسیده است از طریق فرزندش به دست من رسیده است فقط یک اشکالی که می ماند داستان نسخه است. این یک مشکله ی عامه ای است در کتبی که با این جور سند ها نقل می کنند. خیلی اوقات این سند ها به نسخه نیست. بنابراین گرچه ابن ادریس سند دارد به شیخ طوسی و شیخ نیز به کتاب حریز سند معتبر دارد ولی آیا این نسخه ای که ابن ادریس نقل می کند همان نسخه ای است که شیخ طوسی نقل می کند، یک مشکله است. در ذهن ما این است که اصل اولی عدم تغیر در کتاب است. اصل اولی این است که اختلاف نسخه نباشد مخصوصا در مورد کتب بزرگانی مثل حریز که مشهور بوده است. ما همین الان هم اگر یک کتاب از اصول قدماء با سند به دستمان برسد شک نمی کنیم و می گوییم اصل عدم تغیر است. با اینکه این همه سال فاصله شده است چه برسد به اینکه فاصله ی ابن ادریس و شیخ بسیارکم بوده است. بنابراین ما نسبت به مستطرفات سرائر با ضمیمه این نکات که ایشان سند دارد، کتب بزرگان مشهور بوده است و نیازی به سند نداشته است و با توجه به شهرتشان تغییر درآن ها بسیار بعید بوده است. اطمینان حاصل می کنیم و آن را قابل اعتماد می دانیم.

اشکال نشود که شیخ طوسی این کتاب را ذکرنکرده است و ابن ادریس نقل کرده است. زیرا شیخ طوسی اینطور نبوده است که همه ی روایات را از آن اصول ذکر کند. شاید این روایت در کتب دیگر بوده است و از آن ها نقل کرده است.


[9] موسوعة الامام الخوئی، السید أبوالقاسم الخوئی، ج11، ص60..« و نوقش في سندها بجهالة طريق ابن إدريس إلى كتاب حريز، إذ لم يدركه بنفسه كي يحتمل نقله عنه بلا واسطة، و حيث إن تلك الواسطة مجهولة فهي في حكم المرسل.و يندفع: بأن ابن إدريس ممن لا يعمل بأخبار الآحاد. و عليه فلا يحتمل أن تكون الواسطة شخصاً واحداً مجهولًا كي تكون الرواية في حكم المرسل، بل طريقه إلى الكتاب إما ثابت بالتواتر أو أنه محفوف بالقرائن القطعية الموجبة للجزم بصحة الطريق لدى كل من اطلع عليها. و بذلك تخرج الرواية عن الإرسال كما لا يخفى «2».نعم، لو كان الراوي غير ابن إدريس ممن يعمل بأخبار الآحاد اتجه الاشكال.و بالجملة: بعد ملاحظة مسلكه (قدس سره) في حجية الأخبار لا وقع للمناقشة في سند الرواية»

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo