< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

97/11/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: بررسی اطلاق یا عدم اطلاق حرمت سفر /نماز جمعه /صلاه

خلاصه مباحث گذشته:

استاد در جسله ی گذشته بعد از بیان مجزی بودن نماز ظهر خوانده شده توسط صبی که بعد از آن بالغ می شود و امکان خواندن نماز جمعه را دارد، به بیان مسئله ی سفر کردن در روز جمعه پرداختند. ایشان در این جلسه به تکمله ی بحث سفر خواهند پرداخت.

 

0.1استدراک: جواز خواندن نماز جمعه توسط ذوی الاعذار بعد از خواندن ظهر

نکته ای که باقی مانده بود این است که گفتیم صبی که در اول وقت نماز ظهر خود را خوانده است و سپس بالغ شده است و امکان خواندن نماز جمعه وجود دارد، همان نماز ظهر او مجزی و مسقط تکلیف اوست.این نکته را نیز در این جلسه اضافه می کنیم که گرچه نماز ظهر او مجزی است لکن با این حال می تواند نماز جمعه را شرکت کند. فقط بحثی که باقی می ماند این است که آیا باید رجاء به جا آورند یا به قصد امر وجوبی به جا آورد؟! این بحث مبنایی است. اگر کسی بگوید که امتثال بعد از امتثال اشکالی ندارد می تواند بگوید که به قصد وجوب به جا آورد. البته این نکته هم گفتنی است که اگر ظهر را به صورت فرادی خوانده باشد مصداق روایاتی می شود که می گوید نماز فرادی را یک بار دیگر می توان به جماعت به جا آورد. ولی اگر ظهر را به جماعت خوانده باشد محل بحث قرار می گیرد. کسانی که می گویند محال است می گویند رجاء به جا آورد تا شاید خدای متعال این را به جای آن نماز ظهر به حساب آورد. همین که شاید این نماز محبوب تر نزد مولا باشد، خود برای قربی بودن کافی است. مکلف در ذهن خود می گوید شاید این نماز احب باشد لذا این نماز را دوباره بدین صورت می خوانم. راه بندگی خدا واسع است و ضیق نیست؛ مذاق شرع این نیست که بگوید دیگر حق نداری نماز جمعه را بخوانی. بحث سر تبدیل امتثال است که یک بحث مبنایی است.

خلاصه اینکه گرچه نماز ظهر صبی یا ذوی الاعذار مسقط است ولی می تواند در عین حال در نماز جمعه نیز شرکت کند و شرع او را منع نکرده است. راه تصحیح شرکت او در نماز جمعه مبنایی است.

1حکم سفر بعد از زوال در روز جمعه

بحث در این بود که سفر بعد از زوال را حرام دانسته اند برای کسانی که واجد شرایط وجوب جمعه بودند. گفتیم که علی القاعده باید سفر جایز باشد زیرا اخراج از موضوع است. حرمت سفر نیاز به دلیل دارد که گفتیم صاحب جواهر اجماع و آیه ی شریفه و نصوص را بیان کرده اند[1] . اجماع و ایه را مطرح کردیم. ایشان می گوید نصوصی که ما را از اشتغال به منافیات منع می کنند می توانند دلیلی بر حرمت باشند. ما نصوصی که نهی از منافیات جمعه داشته باشند را نیافتیم. البته برخی نصوص ضعیف السند هستند که در مدینه مثلا جار می زدند که بیع حرام است. ولی اینکه نصوصی بیابیم که ما را نهی از اشتغال به منافیات کرده باشند نیافتیم. برفرض هم که بیابیم می گوییم این روایات حرمت عرضی را بیان می کنند یعنی در مقام بیان لزوم شرکت در جمعه هستند.

روایاتی که نهی از سفر می کردند نیز ضعیف السند و الدلاله هستند لکن صاحب جواهر می فرماید که اجماع و نصوصی که مانع از اشتغالات است(مانند آیه ی شریفه ذروا البیع) کفایت می کند.

1.1روایات نهی از سفر

برخی از روایات نهی سفر را در جلسه ی گذشته مطرح کرده و مورد مناقشه قرار دادیم. از دیگر روایاتی که بدان استدلال شده است این روایت است:

     «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ السَّرِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: يُكْرَهُ السَّفَرُ وَ السَّعْيُ فِي الْحَوَائِجِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ بُكْرَةً مِنْ أَجْلِ الصَّلَاةِ فَأَمَّا بَعْدَ الصَّلَاةِ فَجَائِزٌ يُتَبَرَّكُ بِه»[2] .

در این روایت امام علیه السلام می گوید صبح سفر کردن مکروه است بعد از نماز جایز است و شق ثالثش این است که قبل از نماز و زوال حرام است. یعنی طبیعتا باید قبل از نماز حرام باشد و اگرنه وجهی نداشت که بگوید بعد از نماز جایز است. سفر کردن صبح مکروه است بعد از نماز نیز جایز است می ماند شق سوم که قبل از نماز است و طبیعتا باید حرام باشد. اگر قرار بود مکروه باشد داخل در بکره می شد. ما می گوییم جایز به معنای رفع کراهت است که بعد از نماز را بیان کرده است ولی همین که سفر صبح را مکروه دانسته است می ماند شق سوم که وسط بین این دو زمان است و طبیعتا حرام خواهد بود.

این روایت اگر ضعف سند نداشت دلالتش خوب بود ولی سند صدوق به این شخص سند ناتمامی است. ما دلالت این روایت را تمام و سند آن را ناتمام می دانیم.

البته روایتی دیگر در خصال با سند صحیح ذکر شده است:

     « حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ قَالَ فِي آخِرِ سَجْدَةٍ مِنَ النَّافِلَةِ بَعْدَ الْمَغْرِبِ لَيْلَةَ الْجُمُعَةِ وَ إِنْ قَالَهُ كُلَّ لَيْلَةٍ فَهُوَ أَفْضَلُ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِوَجْهِكَ الْكَرِيمِ وَ اسْمِكَ الْعَظِيمِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَغْفِرَ لِي ذَنْبِيَ الْعَظِيمَ سَبْعَ مَرَّاتٍ انْصَرَفَ وَ قَدْ غُفِرَ لَهُ قَالَ وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا كَانَتْ عَشِيَّةُ الْخَمِيسِ وَ لَيْلَةُ الْجُمُعَةِ نَزَلَتْ مَلَائِكَةٌ مِنَ السَّمَاءِ مَعَهَا أَقْلَامُ الذَّهَبِ وَ صُحُفُ الْفِضَّةِ لَا يَكْتُبُونَ عَشِيَّةَ الْخَمِيسِ وَ لَيْلَةَ الْجُمُعَةِ وَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ إِلَى أَنْ تَغِيبَ الشَّمْسُ إِلَّا الصَّلَاةَ عَلَى النَّبِيِّ ص وَ يُكْرَهُ السَّفَرُ وَ السَّعْيُ فِي الْحَوَائِجِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ يُكْرَهُ مِنْ أَجْلِ الصَّلَاةِ فَأَمَّا بَعْدَ الصَّلَاةِ فَجَائِزٌ يُتَبَرَّكُ بِهِ»[3] .

در این روایت حکم بکره نیامده است لذا کراهت به معنای کراهت اصطلاحی است و اگر هم شک کنیم اجمال دارد و ظهور در حرمت ندارد. نمی توان این یکره را حمل بر حرمت کرد بنابراین روایتی که دلالتش تمام است سند ندارد و آنچه سند دارد دلالت ندارد.

روایت بعدی چنین است:

     « عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا أَرَدْتَ الشُّخُوصَ فِي يَوْمِ عِيدٍ فَانْفَجَرَ الصُّبْحُ وَ أَنْتَ بِالْبَلَدِ فَلَا تَخْرُجْ حَتَّى تَشْهَدَ ذَلِكَ الْعِيدَ»[4] .

سند شیخ طوسی به ابن محبوب تمام است و راویان این روایت همه قابل اعتماد هستند. «حتی تشهد العید» یعنی اینکه در روز عید می خواهد سفر کند یعنی وارد یوم عید شده است حضرت می فرماید خارج نشو تا اینکه شاهد نماز عید باشی.

این روایت گرچه در مورد نماز عید است و قبل از زوال را مطرح کرده است لکن می گوییم وقتی سفر برای نماز عید قبل از زوال حرام باشد به طریق اولی سفر بعد از زوال در روز جمعه نیز حرام خواهد بود زیرا روز جمعه علاوه بر اینکه در روایات عید دانسته شده است نماز جمعه افضل از صلاه عیدین است.

صاحب جواهر رحمه الله این وجه اولویت را بیان کرده است. شکی نیست که نماز جمعه افضل از نماز عید است و روایات وارده در مورد آن بیش از روایات عید است. اگر فضیلت نماز عید آنقدر مهم است که نباید سفر کرد تا آن را درک کرد فضیلت نماز عید بیشتر است. در نماز عید به انفجار صبح امر عید فعلی می شود و در جمعه به زوال شمس امر جمعه فعلی می شود. مرحوم صاحب جواهر استدلال کرده است البته سپس خود به ضعف دلالت ان ها اذعان کرده است:

« بناء على أولوية حرمة السفر بعد الزوال يوم الجمعة منها بعد الفجر في العيد، و غيرها من النصوص التي سمعتها في الكراهة قبل الزوال دليل آخر و لو بالانجبار سندا و دلالة بما سمعت، و إن كان مع ذلك لا يخلو من نظر إلا أنا في غنية عنه بما عرفت»[5] .

این دلیل اولویت به هیچ وجه، دلیل تمامی نیست؛ زیرا ممکن است کسی بگوید که این از اختصاصات نماز عید است. البته گفته نشود که این استدلال مطرح شده در کلام صاحب جواهر قیاس است، ولی باید اطمینان به عدم فرق بین عید و جمعه پیدا کرد که ما پیدا نکردیم. هر گاه بخواهیم از ظاهر خطاب تعدی کنیم باید اطمینان به عدم فرق داشته باشیم و در مقام همانطور که محقق همدانی فرموده است اطمینان به عدم فرق نداریم. ما که نمی دانیم حکمت این روایت چیست. درست است که نماز جمعه را نیز در روایات به عنوان عید اطلاق کرده اند ولی این روایات عید، جمعه را نمی گیرد و در مورد عید صادر شده اند و اصلا معلوم نیست که جمعه را شامل شود. آن روایاتی که نماز جمعه را عید دانسته اند[6] کاشف از اینکه نماز جمعه تمام احکام نماز عید را داشته باشد را ندارد. خلاصه اینکه ما اطمینان به عدم فرق نداریم. شاید دلیلش این باشد که در نماز عید صبح نماز را می خوانند و اگر سفر نرود می تواند نماز را بخواند و بعد به سفر برودو وقتی از سفر او کم نمی شود ولی در جمعه باید تا بعد از نماز جمعه صبر کند و لازمه اش این است که وقت زیادی را صبر کند. علاوه براینکه معلوم نیست تمام خصوصیات نماز عید برای نماز جمعه باشد. فتحصل که ما از راه خطابات نمی توانیم سفر در روز جمعه را حرام کنیم.

1.2وجه عقلی صاحب جواهر بر حرمت

مرحوم صاحب جواهر که این سفر را حرام می داند به یک وجه عقلی نیز اشاره کرده است که امر به شی مقتضی نهی از ضد است[7] . این یک بحث اصولی است. امر به نماز جمعه داریم و از طرفی نیز سفر کردن ضد این شی است و در اصول می گویند امر به شی مقتضی نهی از ضد آن است بنابراین سفر کردن را حرام دانسته اند.

1.2.1مناقشه در دلیل عقلی «امر به شی مقتضی نهی از ضد»

    1. ما در اصول بحث کرده ایم که اولا مقتضی نهی از ضد نیست.

    2. بر فرض هم که مقتضی نهی از ضد باشد حرمت غیری دارد و استحقاق عقوبت ندارد.

    3. علاوه بر اینکه ضدی که در مقام است ضدی است که موضوع وجوب را از اساس از بین می برد. یعنی وقتی مکلف سفر کند اخراج ازموضوع وجوب کرده است. اگر هم کسی امر به شی را مقتضی نهی از ضد بداند در جایی است که هنگام ضد امر به شی باشد ولی اینجا با سفر کردن اصل وجوب منتفی میشود. لذا بحث امر به شی مقتنضی نهی از ضد است در محل کلام صغری ندارد. اشتغال ما به ضد نیست بلکه اشتغال ما به رافع موضوع است. رفتن به سفر مسقط موضوع وجوب است لذا بر فرض هم که آن قاعده اصولی را قبول داشته باشیم در مقام جایی ندارد.

خلاصه اینکه ما نتوانستیم ادله ی حرمت سفر را قبول کنیم و فرمایش صاحب جواهر را قبول نخواهیم کرد.

1.2.2بررسی اجماع در مسئله

آنچه قابل اعتنا در محل بحث است همان اجماعی است که صاحب جواهر در مقام بیان کرده اند:

« المسألة الثالثة إذا زالت الشمس لم يجز السفر و نحوه قبل أدائها لتعين الجمعة عليه بلا خلاف أجده فيه إلا ما يحكى عن القطب الراوندي من الكراهة، و لا ريب في ضعفه، بل يمكن إرادة الحرمة منها كما يومي اليه عدم تعارف نقل خلافه، بل حكى الإجماع عليه غير واحد، بل يمكن تحصيله، و هو الحجة بعد ظهور الآية و ما شابهها من النصوص»[8] .

ما می گوییم مستند همان اجماع نیز همین روایات است. در همان فرضی بوده است که در ذهن مبارک علماء‌این بوده است که در زمان حضور واجب تعیینی است و در فرض وجوب تعیینی سفر کردن حرام است و چون ما وجوب تعیینی را حداقل در زمان غیبت مردود دانستیم می گوییم اجماع در این جا کارساز نیست. بنابراین برفرض که اجماع تمام باشد می گوییم در فرض غیبت مشکلی ایجاد نمی کند لذا اگر اول اذان ظهر هم شد می تواند سفر کند و سفر او حرمتی ندارد.

1.3حرمت سفر حتی قبل از زوال نسبت به برخی افراد

مرحوم صاحب جواهر فرموده است اینکه صاحب شرایع فرموده است اذا زالت الشمس، مخصوص کسانی که بُعد ندارند. یعنی زوال شمس برای کسانی که بعید نیستند ملاک است، اما کسانی که بعید هستند حتی اذا زالت هم لازم نیست، بلکه همین که وقت ضیق شد یعنی سعی به نماز جمعه واجب شد می توان گفت که سفر کردن شخص حرام است و لو اینکه قبل از زوال باشد. بنابراین ملاک زوال (در حکم به حرمت)‌مربوط به کسی است که سعی او نیاز به مدت زمان ندارد اما اگر سعی شخص نیاز به مدت زمان داشته باشد از همان زمان که سعی بر او واجب شده است سفر کردن حرام است ولو اینکه قبل از زوال بوده باشد. زیرا او تفویت می کند واجبی را که قدرت بر اتیان آن داشته است:

«ثم الظاهر أن اعتبار الزوال في المتن و غيره في الحرمة إنما هو بالنسبة إلى من يجب عليه السعي قبله كالحاضر في محلها، أما من كان بعيدا عنها بفرسخين فما دون بحيث لا يمكنه الوصول إليها إلا قبل الزوال فإنه يجب عليه السعي مثله إليها قطعا، و حينئذ فالظاهر حرمة السفر و غيره مما يمنع فعلها عليه أيضا قبله، إلا أن الظاهر اختصاص ذلك في وقت الضيق، لعدم الوجوب قبله، فلا بأس بالسفر و غيره فيه»[9]

1.3.1بررسی کلام صاحب مدارک: عدم حرمت

اینکه قبل از زوال بر او واجب باشد مخصوص جایی است که ما واجب معلق را قبول کنیم یا اینکه مقدمات مفوته را مطرح کنیم که واجب است برای تحصیل ملاکِ، ولی صاحب مدارک که این دو راه را قبول ندارد می فرماید برای کسی که بعد دارد و سعی واجب شده است، سفر جایز است؛ زیرا حکم در حق او فعلی نشده است و وقتی فعلی نشد تعجیز نفس بر او صدق نمی کند. صاحب جواهر به صاحب مدارک اشکال می کند که حکم در حق او فعلی است زیرا امر فاسعوا متوجه آنان قبل از زوال شده است. این امر به آمدن قبل از زوال در حق آنان فعلی شده است و لذا سفر کردن برای آنان حرام است و تعجیز نفس بر آن صدق می کند.

1.3.2مختار استاد

به نظر ما نیز کلام صاحب جواهر درست است یعنی اگر اصل حرمت سفر را قبول کنیم می گوییم که حرمت سفر مربوط به کسانی که دور هستند و وقت نسبت به آن ها ضیق است نیز صادق است. وقتی امر بیایید به نماز به او تعلق گرفت این طلب مولا در حق شخص فعلی شده است ولو اینکه قبل از زوال باشد.

1.4اطلاق یا عدم اطلاق حرمت سفر

بحث دیگر این است که آیا مطلق سفر جایز نیست ولو اینکه شخص برود در شهر دیگر نماز جمعه بخواند یا اینکه حرمت سفر مخصوص جایی است که سبب فوت بشود؟

1.4.0.1اقوال

مرحوم شهید ثانی فرموده اند که مطلقا سفر کردن بعد از زوال حرام است. زیرا نهی روایات اطلاق دارد. روایات گفته اند لا تسافر ثانیا همین نماز جمعه خطاب دارد. یعنی مراد از فاسعوا همان نماز جمعه ای است که نداء شده است. ندا هنگام زوال مخصوص نماز جمعه ای است که در شهر مکلف است. لذا ایشان فرموده است که سفر در هر حال ولو اینکه در شهر دیگر به نماز جمعه برسد حرام است. شهید اول در ذکری این مطلب را به صورت احتمال آورده است[10] . مشهور می گویند در جایی که می رود جای دیگر نماز بخواند سفر جایز است. زیرا روایاتی که نهی از سفر می کنند به خاطر نماز است و اطلاق ندارند. اگر دلالت این ها بر حرمت تمام باشد هرگز اطلاق ندارد و به خاطر از دست ندادن جمعه است. اما اینکه سعی به همین نماز جمعه ای که در شهر مکلف است تعلق گرفته باشد نیز بعید است. نماز جمعه را هر کسی در هر کجا به جا آورد تکلیف را امتثال کرده است. ما دلیلی نداریم که فاسعوا در آیه ی شریفه مخصوص همان شهر باشد. این نصوص کنایه از این هستند که شخص نماز جمعه را به جا آورد. صاحب جواهر می فرماید البته یک فرقی می کنند و آن این است که نماز جمعه ای که در شهر به جا می آورند وجوب تعیینی دارد و نماز جمعه در شهر های دیگر وجوب تخییری دارد. هیچ اشکالی ندارد که شخص واجب تعیینی را به وسیله ی واجب تخییری اسقاط کند. صاحب جواهر می گوید بلکه ممکن است بگوییم که وقتی اول زوال وجوب به شخص تعلق گرفت بعد هم که جای دیگر برود نماز بخواند آن نماز در شهر دیگر درحق او وجوب تعیینی خواهد داشت. ایشان می گوید استثناء‌از وجوب نماز مربوط به زمان تعلق وجوب است یعنی قبل از تعلق وجوب مسافر شود دیگر بر او نماز جمعه واجب نیست ولی اگر هنگام تعلق وجوب مسافرت کند همان وجوب قبلی که به او تعلق گرفته است در حق او ثابت است.

ملاحظه فرمایید کلام صاحب جواهر را انشالله در جلسه ی بعد ادامه خواهیم داد.

 


[3] .الخصال، ج2 ص393.
[6] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج4، ص149..« سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع هَلْ لِلْمُسْلِمِينَ عِيدٌ غَيْرَ يَوْمِ الْجُمُعَةِ وَ الْأَضْحَى وَ الْفِطْرِ قَالَ نَعَمْ أَعْظَمُهَا حُرْمَةً قُلْتُ وَ أَيُّ عِيدٍ هُوَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ الْيَوْمُ الَّذِي نَصَبَ فِيهِ- رَسُولُ اللَّهِ ص أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ قَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه‌»

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo