< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

97/10/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: زمان شرعی خطبه های نماز جمعه /نماز جمعه /صلات

خلاصه مباحث گذشته:

در جلسه ی گذشته استاد به بیان احکامی که در شرایع برای نماز جمعه مطرح نشده است و صاحب جواهر به آن ها پرداخته اند پرداختند. در آخر جلسه به بیان زمان شرعی خطبه های نماز جمعه که صاحب شرایع نیز مطرح کرده اند پرداختند و در این جلسه به ادامه ی آن می پردازند.

0.1استدراک: عدم لزوم ترتیب در محتوای خطبتین

نکته ای از بحث دیروز باقی مانده بود راجع به لزوم ترتیب بین عناوین که اول حمد را بخواند، سپس ثناء و صلوات وعظ و به سوره ختم کند. عرض شد که روایات ظهور در الزام ندارند و نمی توانند مقید مطلقات باشند. نکته ی باقی مانده این است که در موثقه سماعه کلمه ی ثمّ آمده است«َيَخْطُبَ وَ هُوَ قَائِمٌ يَحْمَدُ اللَّهَ وَ يُثْنِي عَلَيْهِ ثُمَّ يُوصِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ يَقْرَأُ سُورَةً مِنَ الْقُرْآنِ صَغِيرَةً ثُمَّ يَجْلِسُ ثُمَّ يَقُومُ فَيَحْمَدُ اللَّهَ وَ يُثْنِي عَلَيْهِ وَ يُصَلِّي عَلَى مُحَمَّدٍ ص وَ عَلَى أَئِمَّةِ الْمُسْلِمِين‌»[1] به نظر می رسد حتی با آمدن کلمه ی ثمّ نمی توان حکم به تعین ترتیب کرد. بار ها عرض کرده ایم که این که فاء و ثمّ برای ترتیب است، و همچنین اکثر قواعد نحوی قواعد غالبی هستند و باید حتما هر مورد را جداگانه بررسی کرد. شاید نکته ای در مقام باشد که به خاطر آن نکته بگوییم که این ثم ترتیب را نمی رساند. در این جا نیز ما می گوییم نکته ای در موثقه است که همان مراعات أدب، دعا و ثناء باشد، (یعنی مقتضای ادب همین است که اول حمد و ثنای خدا را به جا آورد و صلوات بفرستد). همین نکته سبب می شود که ظهوری در ترتیب نداشته باشد.

1بررسی وقت شرعی خطبتین

بحث در وقت خطبتین بود که ایا می توان این ها را قبل از زوال به جا آورد یا خیر؟! برخی گفته اند که باید بعد از زوال شروع کند. کلام در ادله ی قائلین به لزوم خواندن خطبه بعد از زوال بود.

1.1استدلال قائلین به بعد از زوال

سه وجه برای این قول مطرح شده است که دو وجه آن در گذشته بیان شد.[2] عمده وجه آن وجه سوم است که مقتضای روایات است. گفته اند مقتضای روایات این است که باید خطبتین بعد از زوال باشد. دو روایت است که گفته اند از این دو روایت استفاده می شود که خطبه باید بعد از زوال باشد:

1.صحیحه محمد بن مسلم

این روایت به نحو اضمار به ما رسیده است و اضمار محمد بن مسلم مانند اضمار زراره است و مضر نیست. این راویان از اجلاء هستند لذا اضمار آنها مضر نیست. این اضمار ها طاری هستند، یعنی روات که در مجالس اهل بیت می رفتند و می آمدند این روایات را در اصول خود اضافه می کردند. لذا به صورت مضمره می آمده است. بعدی ها که استنساخ می کردند همین روایات مضمره را بدون ذکر مرجع ضمیر که در اول کتاب اصل آمده بود نقل می کرده اند. بنابراین این روایات مضمرات در اصل مشخص بوده است و بعدا اضمار عارض شده است:

« عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْجُمُعَةِ فَقَالَ بِأَذَانٍ وَ إِقَامَةٍ يَخْرُجُ الْإِمَامُ بَعْدَ الْأَذَانِ فَيَصْعَدُ الْمِنْبَرَ وَ يَخْطُبُ لَا يُصَلِّي النَّاسُ مَا دَامَ الْإِمَامُ عَلَى الْمِنْبَرِ ثُمَّ يَقْعُدُ الْإِمَامُ عَلَى الْمِنْبَرِ قَدْرَ مَا يَقْرَأُ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ثُمَّ يَقُومُ فَيَفْتَتِحُ خُطْبَتَهُ ثُمَّ يَنْزِلُ فَيُصَلِّي بِالنَّاسِ ثُمَّ يَقْرَأُ بِهِمْ فِي الرَّكْعَةِ الْأُولَى بِالْجُمُعَةِ وَ فِي الثَّانِيَةِ بِالْمُنَافِقِينَ»[3] .

سند: برخی این روایت را به دلیل وجود ابراهیم بن هاشم حسنه نامیده اند که توثیق خاصی برای ایشان نرسیده است و مدح رسیده است. البته ما می گوییم تعبیراتی که در مورد ایشان آمده است از توثیق نیز بالاتر است.

دلالت: همین که از امام سوال می کند که نماز جمعه چیست، معلوم می شود که اهل نماز جمعه نبوده اند. گفته شده است که این روایت دال بر لزوم خواندن خطبه ها بعد از زوال است. اذان قبل از زوال مشروع نیست و معنا ندارد، خطبه هم که بعد از اذان است، پس باید خطبه بعد از زوال باشد.

2.روایت حسن بن علی بن فضال

« عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا خَرَج‌ إِلَى الْجُمُعَةِ قَعَدَ عَلَى الْمِنْبَرِ حَتَّى يَفْرُغَ الْمُؤَذِّنُونَ»[4] .

سند: شیخ طوسی عن الحسن بن علی بن فضال است که سند شیخ به حسن بن علی بن فضال محل کلام است که در جای خود بحث شده است. عن جعفر بن محمد که او نیز اشکال رجالی دارد.

دلالت: در این روایت آمده است اذان موذنین که تمام می شد، حضرت شروع به خطبه می کردند. روش ایشان این بوده است. صاحب جواهر هم نقل کرده است که آن هایی که می گویند خطبه بعد از زوال است به تأسی به پیامبر استدلال کرده اند[5] . به نظر ما قوی ترین دلیل قائلین به وجوب خواندن خطبه بعد از زوال این دو روایت است.

1.2کلام صاحب جواهر(استدلال به موثقه)

مرحوم صاحب جواهر گفته است قائلین به بعد از زوال استدلال کرده اند به موثقه سماعه و مضمره محمد بن مسلم[6] که خوانده شد. ما هر چه فکر می کنیم دلالت روایت موثقه سماعه را نفهمیدیم:

« مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَنْبَغِي لِلْإِمَامِ الَّذِي يَخْطُبُ النَّاسَ- يَوْمَ الْجُمُعَةِ أَنْ يَلْبَسَ عِمَامَةً فِي الشِّتَاءِ وَ الصَّيْفِ وَ يَتَرَدَّى بِبُرْدٍ يَمَنِيٍّ أَوْ عَدَنِيٍّ وَ يَخْطُبَ وَ هُوَ قَائِمٌ يَحْمَدُ اللَّهَ وَ يُثْنِي عَلَيْهِ ثُمَّ يُوصِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ يَقْرَأُ سُورَةً مِنَ الْقُرْآنِ صَغِيرَةً ثُمَّ يَجْلِسُ ثُمَّ يَقُومُ فَيَحْمَدُ اللَّهَ وَ يُثْنِي عَلَيْهِ وَ يُصَلِّي عَلَى مُحَمَّدٍ ص وَ عَلَى أَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ وَ يَسْتَغْفِرُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِذَا فَرَغَ مِنْ هَذَا أَقَامَ الْمُؤَذِّنُ فَصَلَّى بِالنَّاسِ رَكْعَتَيْنِ يَقْرَأُ فِي الْأُولَى بِسُورَةِ الْجُمُعَةِ وَ فِي الثَّانِيَةِ بِسُورَةِ الْمُنَافِقِينَ»[7] .

مستدل می گوید که در این روایت آمده است بعد از خطبه ها موذن اقامه را می خوانده است، طبیعتا اذان را نیز قبل از خطبه ها خوانده است و چون اذان نمی شود قبل از زوال باشد پس خطبه ها هم باید بعد از زوال باشد. به نظر ما خیلی تصریح نیست که حتما اذان را گفته است. البته بد نیست که کسی بگوید که اقام الموذن یعنی اذان را نیز گفته است ولی به نظر ما تصریح نیست. خلاصه این فرمایش مرحوم صاحب جواهر است که فرموده است به موثقه و مضمره استدلال شده است. ما روایت ابن فضال را نیز اضافه کردیم.

1.3کلام صاحب جواهر در عدم تمامیت ادله بعد از زوال

مرحوم صاحب جواهر جواب داده است که این روایات دلالت بر لزوم ندارند. ایشان فرموده است اجماع بر عدم لزوم خواندن خطبتین بعد از زوال وجود دارد. ایشان می گوید به دلیل اجماع موجود در مسئله، از ظاهر روایت در وجوب، رفع ید می کنیم و می گوییم این روایات دلالت ندارند که باید بعد از زوال باشد. بلکه حمل بر استحباب و فضیلت می کنیم. بنابراین ایشان با اجماع از این روایات جواب داده است[8] .

1.4سه جواب بر استدلال به قائلین بعد از زوال

به نظر می رسد به سه وجه بدین روایات جواب داد:

اولا: اگر کسی اجماع مذکور را قبول کرد، و کبرویا نیز قبول کرد که حجت است، از این دلیل رفع ید می کنیم. اما اگر کسی گفته که اصل اجماع ثابت نیست یا اگر هم داشته باشیم به دلیل مدرکی بودن یا محتمل المدرک بودن، حجت نیست می تواند این روایات را قبول کند.

ثانیا: جواب دیگری می توان داد که ثابت نیست که اذان روز جمعه حتما باید عند الزوال یا بعد از زوال باشد. یمکن ان یقال که در خصوص روز جمعه برای نماز جمعه تقدیم اذان بر زوال عیبی نداشته باشد.

ثالثا: سلمنا که اذان نیز واجب باشد که بعد یا عند الزوال خوانده شود، می گوییم غایت این روایات ظهور است. ظاهرش این است که باید خطبتین نماز جمعه بعد از زوال خوانده شود و ما در مقابل روایاتی داریم که از آن روایات، استفاده می شود که تقدیم خطبه بر زوال مانعی ندارد و دلالت آن ها بر جواز تقدیم اظهر است از دلالت این روایات بر وجوب تاخیر؛ ادعا این است که این روایات بر فرضی که ظهور داشته باشند، معارضی اظهر دارند که عبارت است از روایاتی که در باب 8 از ابواب نماز جمعه وسایل رسیده است:

صحیحه عبدالله بن سنان:

«َ عَنْهُ عَنِ النَّضْرِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يُصَلِّي الْجُمُعَةَ حِينَ تَزُولُ الشَّمْسُ قَدْرَ شِرَاكٍ وَ يَخْطُبُ فِي الظِّلِّ الْأَوَّلِ فَيَقُولُ جَبْرَئِيلُ يَا مُحَمَّدُ- قَدْ زَالَتِ الشَّمْسُ فَانْزِلْ فَصَلِّ وَ إِنَّمَا جُعِلَتِ الْجُمُعَةُ رَكْعَتَيْنِ مِنْ أَجْل‌ الْخُطْبَتَيْنِ فَهِيَ صَلَاةٌ حَتَّى يَنْزِلَ الْإِمَامُ»[9] .

سند شیخ طوسی به حسین به سعید که دارای چند سند است، برخی از آن ها صحیح است و هیچ بحثی در آن ها نیست. در این روایت آمده است که نماز جمعه را رسول الله وقتی می خواندند که به اندازه ی شراک، یعنی بند کفشی از زوال گذشته بود. کسی ممکن است اشکال کند که مراد از جمعه، نمازِ به همراه خطبه است، لکن در ادامه می فرماید: وَ يَخْطُبُ فِي الظِّلِّ الْأَوَّلِ فَيَقُولُ جَبْرَئِيلُ يَا مُحَمَّدُ- قَدْ زَالَتِ الشَّمْسُ فَانْزِلْ فَصَلِّ...

حضرت مشغول موعظه بودند که جبرائیل نازل می شد و می فرود که زوال شمس شده است، نماز را بخوان.

ادعا این است که دلالت این روایت بر اینکه خطبه ها را قبل از زوال می خوانده است اظهر است از روایاتی که می گفتند باید بعد از زوال باشد. در آن روایت جمعه به عنوان فرد اکمل آمده است و ظاهر است ولی این روایت دیگر قابل حمل نیست. اینکه برخی از قائلین به لزوم خواندن خطبتین بعد از زوال این روایت را توجیه کرده اند که مراد از این روایت این است که قبل از زوال نبوده است و حضرت مقدار واجب از خطبه را در همان قدر شراک که بعد از زوال بوده، می خوانده است، بسیار بعید است. به نظر ما این حمل ها عرفی نیست. قدر شراک یعنی به اندازه ای که سایه به بند کفش برسد و محسوس نیست. مراد از قدر شراک این است که خیلی قریب بوده است. تقریبا همان حین زوال بوده است فقط مقداری تاخیر انداختن بدین دلیل بوده است که مطمئن شوند که زوال شده است. اصل شراک به معنای رباط النعل است. بعد می گوید و یخطب؛ ذیل این روایت نیز با این توجیهی که کرده اند نادرست است. زیرا می گوید یخطب فی الظل الاول یعنی همان خطبه ی واجب در ظل اول قرار می گرفت. مراد از ظل اول ظل غربی است که اول روز به وجود می آید در مقابل ظل شرقی که بعد از زوال محقق می شود پس روشن می شود که مراد از یخطب فی الظل الاول قبل از زوال است؛ ظاهر روایت این است که خطبه در ظل اول تمام می شد. برخی حتی این جمله را نیز توجیه کرده اند که مراد این است که در ظل اولی که ایجاد می شود. یعنی مراد از ظل اول همان ظل جدید است. به نظر ما این حمل ها تکلف است و با ظاهر روایت سازگاری ندارد. چه اینکه خصوصا جبریئل نازل می شد و می گفت قد زالت الشمس اگر پیامبر بعد از زوال خطبه را شروع می کردند که دیگر اخبار به وقوع زوال معنا ندارد؛ اگر ما باشیم و ذهن عرفی می گوییم ما به قرینه ی این روایت که اظهر است از آن روایت که ظاهر بود رفع ید می کنیم و آن روایت را حمل بر فرد اکمل می کنیم. پیامبر اکرم هر دو گونه را داشته است. گاهی اوقات به دلیل حال مومنین که زود تر آن را مرخص کند که به خانه هایشان بروند، لطف می کردند و خطبه را قبل از زوال شروع می کردند. لو اینکه افضل خواندن بعد از زوال است به حکم جمع عرفی بین روایاتی که وارد شده است.

بنابراین می توان سه جواب از آن روایاتی که قائلین به لزوم خواندن خطبتین بعد از زوال اقامه کرده اند داد: اجماع، عدم مسلم بودن وجوب گفتن اذان بعد از زوال در روز جمعه، جمع عرفی بین روایات به وسیله ی حمل ظاهر بر اظهر؛ رفع ید از ظهور این روایاتی که عرض کردیم که خواندن خطبه قبل از زوال را می رساند خیلی سخت است.

1.5استدلال به روایات عدیده تعیین کننده وقت نماز جمعه

تا کنون بررسی دلیل اجتهادی بود که بررسی شد. بعضی دیگر از فقهاء که قائل به جواز خواندن خطبتین قبل از زوال هستند، به روایاتی استدلال کرده اند. روایات کثیره بلکه به قول محقق همدانی روایات متواتره (به معنای اینکه یقین به صدور برخی از آن ها داریم) که دال بر این هستند که نماز جمعه باید عند الزوال خوانده شود. همین که می گوید عند الزوال خوانده شود معلوم می شود که خطبه ها را باید قبل از آن بخواند. استدلال کرده اند که ظهور این روایات که می گویند نماز جمعه را هنگام زوال بخوانید، اقوی از آن دسته روایاتی است که قائلین به قول اول استدلال کرده اند.

جواب داده اند که این روایاتی که می گوید جمعه را بعد از زوال بیاورید، مراد جمعه با جوانبش است که شامل خطبتین نیز می شود. این روایات حاکم بر آن روایات هستند. بلکه بالاتر اینکه روایاتی که می گفتند خطبتین نماز هستند که ما گفتیم که این ها دلالت دارند که قربی هستند و عبادت اند. گفته اند که روایاتی که خطبتین را نماز دانسته اند، حاکم بر روایاتی است که می گویند نماز را از زوال شروع کنید. بنابراین از این استدلال جواب داده شده است.

بلکه همین روایات دلیل بر لزوم خواندن خطبه بعد از زوال می شود چون خطبه که جزیی از نماز است باید بعد از زوال باشد. این غایت چیزی است که گفته شده است. باید به روایات مراجعه کرد. در مقابل این حرف حرفی است که می گوید روایاتی که می گوید نماز جمعه را عند الزوال بخوانید، قابل حمل بر خطبتین نیست لذا اظهر است. لذا اگر ظهور این ها درخود نماز قوی شد و نتوانستیم توجیه کنیم به نماز همراه با خطبه، خود این روایات می شوند دلیلی بر خواندن خطبه قبل از زوال؛ بیشتر تامل شود انشاالله ادامه ی مباحث در جلسه ی بعد ارائه می شود.


[2] .وجه اول مذکور در جلسه ی گذشته استدلال به ایه ی شریفه بود. بیان وجه دوم نیز چنین است: گفته اند که در روایت آمده است که دو رکعت نماز عند الزوال مستحب است. اینکه گفته اند دو رکعت نماز 2 مستحب است عند الزوال معلوم می شود که خطبه ها بعد از زوال است که مجال برای دو رکعت نماز مستحبی باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo