< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

97/10/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: محتوای خطبتین /نماز جمعه /صلاه

خلاصه مباحث گذشته:

در جلسه ی گذشته استاد به بیان اولین خصوصیت لازم در خطبه ها که تحمید است پرداختند و در این جلسه ی به سایر خصوصیات اشاره می شود.

 

1کیفیت خواندن خطبتین

بحث در کیفیت خواندن خطبتین بود. مرحوم محقق فرمود باید مشتمل بر الحمدلله باشد:

« الثالث: الخطبتان‌ و يجب في كل واحدة منهما الحمد لله و الصلاة على النبي ص و آله ع و الوعظ و قراءة سورة خفيفة و قيل يجزي و لو آية واحدة مما يتم بها فائدتها»[1]

1.1خصوصیت اول: حمد خدا

اولین خصوصیت خطبتین تحمید لله است. آن روایاتی که خطبتین را برای ما بیان کرده است، 5 روایت است که صاحب جواهر رحمه الله به آن ها اشاره کرده است:

اول روایتی است که خطبه مولا امیر المومنین علیه السلام را در روضه کافی بیان می کند[2] . روایت دوم نیز باز خطبه ی مولا علیه السلام در فقیه است[3] . روایت سوم روایت امام باقر علیه السلام است که توضیح می دهند خطبتین را برای محمد بن مسلم که در کافی آمده است[4] . روایت چهارم نیز روایت موثقه سماعه است که باز خطبتین را امام صادق علیه السلام توضیح داده است که هم در کافی و هم در تهذیب آمده است[5] . روایت پنجم نیز روایت عیون و علل است که صاحب وسائل متذکر شده است[6] . منشأ و منبع اینکه چه خصوصیتی واجب است این روایات مذکور می باشند و غیر از این ها روایتی موجود نیست. صاحب جواهر این روایات را ذکر کرده است[7] . باید از همین روایات اباط کنیم که خطبتین باید مشتمل بر چه چیز هایی باشند.

1.2مشکله ی عدم ذکر الحمدلله در روایت عیون و علل

اولین خصوصیت حمد است که در چهار روایت آمده است و تنها در روایت علل نیامده است. مولا امیر المومنین علیه السلام الحمدلله را در خطبه ذکر کرده است، در روایت محمد بن مسلم و سماعه نیز آمده است. یک اشکال که مطرح شد این بود که روایت عیون و علل بحث تحمید را ندارد.

1.2.1راه حل جمع روایات

    1. جواب داده اند که روایت علل و عیون در مقام بیان اجمالی هستند، حضرت می خواستند اجمالا خطبه را بیان کنند لذا تفصیل را متعرض نشده است. در خطبه ی اولی حمد را ذکر نکرده است و در خطبه ثانیه نیز حمد و ثناء را مطرح نکرده است. در مقام تفصیل نبوده است، در حالی که روایات دیگر تفصیلا بیان کرده بودند که چه چیز هایی در خطبه لازم است.

برخی از رفقا می گویند که در عیون به جای تمجید، تحمید آمده است که این بحث به اختلاف نسخه بر می گردد. صاحب وسائل از علل نقل کرده است و این دقت ها را شاید نکرده است، شاید هم دیده است لکن اهمیتی نداشته است. این گونه دقت ها را اخباریین ندارند شاید فکر نمی کردند که شاید این چنین مشکلی پیش بیاید.

    2. نکته ی دیگر اینکه در روایت علل و عیون تحمید مطرح نشده است شاید بدین دلیل باشد که تحمید و تمجید مفروغ عنه درخطبه است. اصلا خطبه ی بدون تحمید معنا ندارد. مقوم خطبه تحمید است. خطبه ی نکاح نیست، بلکه خطبه ی نماز است و شریعت است لذا الحمدلله جزء اولیات هر کلامی می باشد. شاید عدم ذکر تحمید در روایت علل به دلیل عدم نیاز به ذکر آن بوده است. انذار و اعذار و غیره نیاز به بیان داشته است و حضرت مطرح کرده است و حال آنکه تحمید نیاز به بیان نداشته است و در اینکه خطبه را باید با حمد خدا شروع کند، تردیدی در آن نیست.

خلاصه اینکه روایت علل مشکل ساز نیست و ظهور روایاتی که حمد را مطرح کرده اند کافی است. در خطبه امیر المومنین نیز همینگونه آمده است.

1.3قاعده ای در استفاده ی وجوب یا استحباب

ما در بحث صلاه میت که روایات مختلف بود عرض کردیم که اگر در برخی روایات جمله ای آمده است که اشهد کذا و کذا می گوید، نمی توانیم حمل بر وجوب کنیم زیرا مستحبات را هم در ضمن واجبات بیان کرده بود ولی اگر یک نکته ای در همه ی روایات آمده است ظاهرش این است که لازم است و از واجبات است. در این بحث نیز حمد خدا در چهار روایت موجود است و می توان گفت ذکر آن در خطبه ها لازم است.

1.4بررسی خصوصیت صیغه الحمدلله

این بحث باقی می ماند که آیا باید حمد خدا را با همین صیغه ی خاصه الحمدلله به جا آورد یا اینکه با هر صیغه ای به جا آورد کافی است؟! برخی گفته اند احوط، برخی گفته اند اقوی این است که همین صیغه الحمدلله را بخواند همانطور که در روایت امیر المومنین علیه السلام آمده است. در جواهر نیز مطرح کرده است که هم در روایت امده است و هم تاسی به پیامبر است که آنچه از ایشان هم نقل شده است این است که الحمدلله را می گفتند[8] .

1.5مختار استاد: عدم خصوصیت در الحمدلله

لکن به ذهن می زند که اینکه گفتن الحمدلله یک ملاک الزامی داشته باشد خیلی بعید است. تحمید خدا در موثقه سماعه آمده بود، ملاک الزامی دارد و مشکلی هم ندارد، لکن اینکه حتما باید به صورت الحمدلله خوانده شود بسیار بعید است. این بُعد سبب می شود که ما به اطلاق موثقه سماعه اخذ کنیم که تحمید را مطرح کرده بود؛ تحمید اطلاق دارد و با الحمدلله یا هر لفظ دیگری که این معنا را برساند سازگار است. ما می گوییم با اینکه در برخی روایات الحمدلله آمده است لکن بعید است که الحمدلله ملاک الزامی داشته باشد، لذا این روایات نمی توانند مقید روایت سماعه باشند. همین که حمد خدا صدق کند با هر لفظی که این معنا را برساند به جا آورد کافی است. امام جمعه باید ماده ی حمد را به کار ببرد و با هر صیغه ای باشد فرق نمی کند. روایت امیر المومنین علیه السلام نیز ظهور در تعین ندارد. آنچه در روایت صحیحه ابن مسلم نقل شده است نیز از باب ذکر مصداق است. این حمل بر مصداق عرفی تر است تا اینکه تحمید را با الحمدلله تقیید بزنیم.

روایت موثقه سماعه این چنین است:

« مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَنْبَغِي لِلْإِمَامِ الَّذِي يَخْطُبُ النَّاسَ- يَوْمَ الْجُمُعَةِ أَنْ يَلْبَسَ عِمَامَةً فِي الشِّتَاءِ وَ الصَّيْفِ وَ يَتَرَدَّى بِبُرْدٍ يَمَنِيٍّ أَوْ عَدَنِيٍّ وَ يَخْطُبَ وَ هُوَ قَائِمٌ يَحْمَدُ اللَّهَ وَ يُثْنِي عَلَيْهِ ثُمَّ يُوصِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ يَقْرَأُ سُورَةً مِنَ الْقُرْآنِ صَغِيرَةً ثُمَّ يَجْلِسُ ثُمَّ يَقُومُ فَيَحْمَدُ اللَّهَ وَ يُثْنِي عَلَيْهِ وَ يُصَلِّي عَلَى مُحَمَّدٍ ص وَ عَلَى أَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ وَ يَسْتَغْفِرُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَات‌...»[9]

هر چه که یحمد الله بر آن صدق کند کافی است. این ماده باید به کار برود ولو اینکه مرادف فارسی آن باشد. البته بحث فارسی یا عربی بودن آن خواهد آمد. پس اولین وِیژگی خطبتین این است که حمد خدا را کند و اولی این است که الحمدلله بگوید. در صحیحه محمد بن مسلم هم که روایت اول باب 25 است، علی حمدالله مطرح شده است:

«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي خُطْبَةِ يَوْمِ الْجُمُعَةِ- وَ ذَكَرَ خُطْبَةً مُشْتَمِلَةً عَلَى حَمْدِ اللَّهِ وَ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ- وَ الْوَصِيَّةِ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْوَعْظِ إِلَى أَنْ قَالَ- وَ اقْرَأْ سُورَةً مِنَ الْقُرْآنِ وَ ادْعُ رَبَّكَ- وَ صَلِّ عَلَى النَّبِيِّ ص- وَ ادْعُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ...»[10]

حمدالله مانند حوقله و این ها نیست که مصدر صناعی برای الحمدلله باشد. این مضاف و مضاف الیه است، یعنی حمد کردن خدا لذا اسم چیزی نیست. حمدله گفتن این ها از مزخرفاتی است که در سیوطی آمده است.

در این روایت ثناء علیه آمده است. همانطور که ثناء علیه آمده است و مصدر است حمدالله نیز مصدر است و دال بر حمد کردن خداست. با هر صیغه ای باشد حمدلله صدق می کند.

البته صاحب وسائل این روایت را نقل به معنا کرده است، در روایت محمد بن مسلم الحمدلله آمده است. اگر این الحمدلله نیز باشد می گوییم ذکر فرد شایع است. حمل این روایات و فعل امام بر فرد شایع، اولی از تقیید موثقه سماعه است.

1.6خصوصیت دوم: ثناء خدا

دومین خصوصیتی که در خطبتین به کار می رود، ثناء است که درهمین جا مطرح کرده اند. در مورد ثناء ادعای اجماع شده است. وجه آن نیز همین روایات است که ثناء در آن مطرح شده است. روایت محمد بن مسلم بعد از حمد خدا ثناء را مطرح کرده است، هم در خطبه ی اولی و هم در خطبه ی ثانیه ثناء را مطرح کرده است:

« مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي خُطْبَةِ يَوْمِ الْجُمُعَةِ- وَ ذَكَرَ خُطْبَةً مُشْتَمِلَةً عَلَى حَمْدِ اللَّهِ وَ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ- وَ الْوَصِيَّةِ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْوَعْظِ إِلَى أَنْ قَالَ- وَ اقْرَأْ سُورَةً مِنَ الْقُرْآنِ وَ ادْعُ رَبَّكَ- وَ صَلِّ عَلَى النَّبِيِّ ص- وَ ادْعُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ- ثُمَّ تَجْلِسُ قَدْرَ مَا يُمْكِنُ هُنَيْهَةً ثُمَّ تَقُومُ وَ تَقُولُ- وَ ذَكَرَ الْخُطْبَةَ الثَّانِيَةَ وَ هِيَ مُشْتَمِلَةٌ عَلَى حَمْدِ اللَّهِ- وَ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ وَ الْوَصِيَّةِ بِتَقْوَى اللَّهِ- وَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ- وَ الْأَمْرِ بِتَسْمِيَةِ الْأَئِمَّةِ ع إِلَى آخِرِهِمْ- وَ الدُّعَاءِ بِتَعْجِيلِ الْفَرَجِ إِلَى أَنْ قَالَ- وَ يَكُونُ آخِرُ كَلَامِهِ إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ «3» الْآيَةَ»[11]

روایت دوم موثقه سماعه است که «یحمد الله و یثنی علیه» آورده است. خطیب باید ثنای خدا را به جا آورد ولو اینکه بگوید اشهدان لا اله الا الله؛ در خطبه ی فقیه و آنچه که روضه نقل کرده است نیز مشتمل بر ثناء می باشد.

فقط باز روایت علل می ماند که ثناء را مطرح نکرده است. ما این روایت را کنار می گذاریم و معیار بحث ما نیست. در آن روایت آمده است:

«...وَ إِنَّمَا جُعِلَتْ خُطْبَتَيْنِ- لِيَكُونَ وَاحِدَةٌ لِلثَّنَاءِ عَلَى اللَّهِ- وَ التَّمْجِيدِ وَ التَّقْدِيسِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ الْأُخْرَى لِلْحَوَائِجِ وَ الْإِعْذَارِ وَ الْإِنْذَارِ وَ الدُّعَاءِ- وَ لِمَا يُرِيدُ أَنْ يُعَلِّمَهُمْ- مِنْ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ مَا فِيهِ الصَّلَاحُ وَ الْفَسَادُ»[12] .

در خطبه ی اول ثناء را مطرح کرده است لکن در خطبه ی دوم مطرح نکرده است. جواب از این روایت نیز همان جواب سابق است که امام علیه السلام در این روایت در مقام بیان تفصیلی نبودند و نمی خواستند که مفصل بگویند که این نماز باید مشتمل بر چه چیز هایی باشد. بنابراین این روایات مشتمل بر ثناء هستند و نیازی به تمسک به اجماع نیز نداریم.

1.6.1ادعای عطف تفسیر

اگر کسی ادعا کند که عطف ثناء به حمد در روایت، عطف تفسیری است، در جواب می گوییم که ظاهر جمله تحصیص است. در این روایات حمد و ثناء جداگانه ذکر شده است و ثناء غیر از حمد است. حمد ستایش خداست و ثنای خدای چیزی دیگر است لذا خطیب نباید به حمد بر خدا اکتفاء کند. ثناء تقدیس و تمجید هستند کما اینکه در روایت هم اینگونه عطف تفسیری کرده بود:

«لِلثَّنَاءِ عَلَى اللَّهِ- وَ التَّمْجِيدِ وَ التَّقْدِيسِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[13]

خلاصه اینکه حمد و ثناء دو واقعیت جداگانه هستند.

1.7خصوصیت سوم: صلوات بر پیامبر

سومین خصوصیت لازم در خطبه صلوات بر پیامبر و آلش است. اکثر علماء این خصوصیت را ذکر کرده اند و تنها از سید مرتضی و ابن ادریس نقل شده است که این قید را لازم نمی دانند[14] .

باید به روایات مراجعه کرد و مطلب را استنباط کرد. در روایت اول که صحیحه محمد بن مسلم است، صلوات بر پیامبر آمده است. طبق نقل وسائل در خطبه اول فقط الصلاه علی النبی مطرح شده است:

«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي خُطْبَةِ يَوْمِ الْجُمُعَةِ- وَ ذَكَرَ خُطْبَةً مُشْتَمِلَةً عَلَى حَمْدِ اللَّهِ وَ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ- وَ الْوَصِيَّةِ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْوَعْظِ إِلَى أَنْ قَالَ- وَ اقْرَأْ سُورَةً مِنَ الْقُرْآنِ وَ ادْعُ رَبَّكَ- وَ صَلِّ عَلَى النَّبِيِّ ص- وَ ادْعُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ- ثُمَّ تَجْلِسُ قَدْرَ مَا يُمْكِنُ هُنَيْهَةً ثُمَّ تَقُومُ وَ تَقُولُ- وَ ذَكَرَ الْخُطْبَةَ الثَّانِيَةَ وَ هِيَ مُشْتَمِلَةٌ عَلَى حَمْدِ اللَّهِ- وَ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ وَ الْوَصِيَّةِ بِتَقْوَى اللَّهِ- وَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ- وَ الْأَمْرِ بِتَسْمِيَةِ الْأَئِمَّةِ ع إِلَى آخِرِهِمْ- وَ الدُّعَاءِ بِتَعْجِيلِ الْفَرَجِ...»[15]

در خود کافی «آله» آمده است[16] و صاحب وسائل این روایت را خوب تلخیص نکرده است.

در روایت بعدی نیز که موثقه سماعه است، امامان را نیز متعرض شده است:

«عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ فِي حَدِيثٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَخْطُبُ يَعْنِي إِمَامَ الْجُمُعَةِ- وَ هُوَ قَائِمٌ يَحْمَدُ اللَّهَ وَ يُثْنِي عَلَيْهِ- ثُمَّ يُوصِي بِتَقْوَى اللَّهِ- ثُمَّ يَقْرَأُ سُورَةً مِنَ الْقُرْآنِ صَغِيرَةً ثُمَّ يَجْلِسُ- ثُمَّ يَقُومُ فَيَحْمَدُ‌ اللَّهَ وَ يُثْنِي عَلَيْهِ- وَ يُصَلِّي عَلَى مُحَمَّدٍ ص وَ عَلَى أَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ- وَ يَسْتَغْفِرُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ....» [17] .

در این روایت نیز در خطبه اولی صلواتی ذکر نکرده اند ولی در خطبه دوم جبران کرده است.

در روایت محمد بن مسلم همه ی آن ها را با اسم بیان کرده است و مراد از ائمه مسلمین نیز معصومین هستند و معنای عام آن اراده نشده است.

قاعده ای که ما عرض کردیم که می توان وجوب را استفاده کرد در جایی که آن فقرات تکرار شده باشد و گرنه مشکل است، آن اشکال این جا می آید. یعنی به دلیل اینکه این قید تکرار نشده است لذا بعید است که بتوانیم در هر دو خطبه صلوات را لازم بدانیم.

صاحب وسائل اصلا خطبه ی روضه را نیاورده است. در خطبه ای که در روضه کافی آمده است در خطبه دوم صلوات بر پیامبر خوانده نشده است، گرچه در آن خطبه صاحب جواهر از تعبیر «على دينك و ملة نبيك »می خواهد استفاده کند که صلوات بر پیامبر آمده است:[18]

« عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ أَوْ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ ذَكَرَ هَذِهِ الْخُطْبَةَ- لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع يَوْمَ الْجُمُعَةِ الْحَمْدُ لِلَّهِ أَهْلِ الْحَمْدِ وَ وَلِيِّهِ وَ مُنْتَهَى الْحَمْد.... َ يَكُونَ بَلَاغاً لِقَوْمٍ عابِدِينَ فَبَلَّغَ رِسَالَتَهُ وَ جَاهَدَ فِي سَبِيلِهِ وَ عَبَدَهُ حَتَّى أَتَاهُ الْيَقِينُ صَلَّى اللَّهِ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً كَثِيرا.... اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَحَنَّنْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ سَلِّمْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ وَ بَارَكْتَ وَ تَرَحَّمْتَ وَ تَحَنَّنْتَ وَ سَلَّمْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيم‌... َ ثُمَّ جَلَسَ قَلِيلًا ثُمَّ قَامَ فَقَالَ- الْحَمْدُ لِلَّهِ أَحَقَّ مَنْ خُشِي‌ .....اللَّهُمَّ اغْفِرْ لَنَا وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ الْأَحْيَاءِ مِنْهُمْ وَ الْأَمْوَاتِ الَّذِينَ تَوَفَّيْتَهُمْ عَلَى دِينِكَ وَ مِلَّةِ نَبِيِّكَ»[19]

البته فعل دلالت بر لزوم ندارد، علاوه بر اینکه دو روایت که دال بر فعل پیامبر بودند مرسله هستند. لذا ما این ها را به عنوان موید می آوریم. در این خطبه آمده است: «مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ أَوْ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ....» که تردید است لذا سند آن تمام نیست. این ها که فعل بودند به عنوان موید هستند، دو روایت بعدی یعنی صحیحه محمد بن مسلم نیز اتفاق ندارند. زیرا در صحیحه محمد بن مسلم صلوات را در هر دو خطبه مطرح کرده است و در موثقه سماعه در خطبه دوم فقط مطرح شده است. علاوه بر اینکه اجماعی نیز در مسئله ثابت نیست.

1.8مختار استاد: لزوم صلوات در یک خطبه

ما می گوییم اینکه صلوات در هر دو خطبه واجب باشد دلیلی ندارد و نمی توان آن را اثبات کرد. با یک روایت نمی شود آن را اثبات کرد. این روایات هر کدام مشتمل بر واجبات و متسحبات اند لذا اگر یکی از این خصوصیات در یک روایت آمده باشد معلوم نیست واجب بوده باشد. صلوات در همه ی روایات نیامده است و آنچه در روایات آمده است نیز شفاف نیست. لذا به ذهن می زند که اصل صلوات لازم باشد و اینکه در موثقه صلوات را در خطبه دوم آورده است بعید است از باب خصوصیت داشتن خطبه دوم باشد. اینکه ملاک لزومی صلوات در خطبه دوم باشد بعید است. لذا ما اصل صلوات را لازم می دانیم. استظهار ما این است، علاوه بر اینکه این ها از منبهات هستند. اینکه حمد خدا و ثنای خدا واجب باشد و صلوات واجب نباشد بعید است.

بنابراین اینکه اکثر فرموده اند صلوات در هر دو خطبه واجب است قابل اثبات نیست. اینکه بگوییم در دومی واجب است چون دو روایت مشتمل بر صلوات در خطبه دوم هستند. و بگوییم که در اولی هم واجب نیست، در ذهن ما بعید است که خصوصیت داشته باشد.

خلاصه اینکه به ذهن ما می رسد که اصل صلوات در یکی از خطبه ها لازم است. علاوه بر اینکه صلوات درروایات در ردیف مستحبات واقع شده است.به عنوان مثال یستغفر للمومنین و المومنات که در روایت آمده است قطعا مستحب است. اصل وجوب صلوات را ما اعتراف داریم ولی در هر دو خطبه لازم باشد را بعید می دانیم.

بحث اصولی این بحث نیز چنین است که برائت از اکثر می شود. یک نکته ای از جلسه ی گذشته در باب عدد گفته نشده بود که اکنون عرض می کنیم: در جلسه ی گذشته گفته شد که اگر بعد از داخل شدن در نماز عده ای رفتند و ادله ی اشتراط را نیز قاصر دانستیم، عام فوقانی هم نداشتیم، نوبت به اصل عملی می رسد که بر فرض قبول استصحاب در شبهات حکمیه، استصحاب جاری می شود اما گر قبول نداشتیم همانجا نیز مجرای اصل برائت است.

1.9خصوصیت چهارم: وعظ

چهارمین خصوصیت نیز وعظ است که اشکالی هم در آن نیست و روایات دال بر آن هستند.

 


[2] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج8، ص173.« عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ أَوْ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ ذَكَرَ هَذِهِ الْخُطْبَةَ- لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع يَوْمَ الْجُمُعَةِ الْحَمْدُ لِلَّهِ أَهْلِ الْحَمْدِ وَ وَلِيِّهِ وَ مُنْتَهَى الْحَمْدِ وَ مَحَلِّهِ الْبَدِي‌ءِ الْبَدِيعِ الْأَجَلِّ الْأَعْظَمِ...».
[3] من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج1، ص427.« وَ خَطَبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي الْجُمُعَةِ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الْوَلِيِّ الْحَمِيدِ الْحَكِيمِ الْمَجِيدِ الْفَعَّالِ لِمَا يُرِيدُ عَلَّامِ الْغُيُوبِ وَ خَالِقِ الْخَلْقِ وَ مُنْزِلِ الْقَطْرِ وَ مُدَبِّرِ أَمْرِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ....».
[4] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج3، ص422.« 6- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي خُطْبَةِ يَوْمِ الْجُمُعَةِ الْخُطْبَةُ الْأُولَى- الْحَمْدُ لِلَّهِ نَحْمَدُهُ وَ نَسْتَعِينُهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ وَ نَسْتَهْدِيهِ وَ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا وَ مِنْ سَيِّئَاتِ أَعْمَالِنَا مَنْ يَهْدِي اللَّهُ فَلَا مُضِلَّ لَهُ وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلا هادِيَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ انْتَجَبَهُ لِوَلَايَتِهِ وَ اخْتَصَّهُ بِرِسَالَتِهِ وَ أَكْرَمَهُ بِالنُّبُوَّةِ أَمِيناً عَلَى غَيْبِهِ وَ رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّه‌».
[5] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج3، ص421.« مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَنْبَغِي لِلْإِمَامِ الَّذِي يَخْطُبُ النَّاسَ- يَوْمَ الْجُمُعَةِ أَنْ يَلْبَسَ عِمَامَةً فِي الشِّتَاءِ وَ الصَّيْفِ وَ يَتَرَدَّى بِبُرْدٍ يَمَنِيٍّ أَوْ عَدَنِيٍّ وَ يَخْطُبَ وَ هُوَ قَائِمٌ يَحْمَدُ اللَّهَ وَ يُثْنِي عَلَيْهِ ثُمَّ يُوصِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ يَقْرَأُ سُورَةً مِنَ الْقُرْآنِ صَغِيرَةً ثُمَّ يَجْلِسُ ثُمَّ يَقُومُ فَيَحْمَدُ اللَّهَ وَ يُثْنِي عَلَيْهِ وَ يُصَلِّي عَلَى مُحَمَّدٍ ص وَ عَلَى أَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ وَ يَسْتَغْفِرُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَات‌...».
[6] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج7، ص344، أبواب صلاه الجمعه، باب25، ح6، ط آل البيت.« فِي الْعِلَلِ وَ عُيُونِ الْأَخْبَارِ بِأَسَانِيدَ تَأْتِي عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: إِنَّمَا جُعِلَتِ الْخُطْبَةُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ- لِأَنَّ الْجُمُعَةَ مَشْهَدٌ عَامٌّ- فَأَرَادَ أَنْ يَكُونَ لِلْأَمِيرِ سَبَبٌ إِلَى مَوْعِظَتِهِمْ- وَ تَرْغِيبِهِمْ فِي الطَّاعَةِ- وَ تَرْهِيبِهِمْ مِنَ الْمَعْصِيَةِ- وَ تَوْقِيفِهِمْ عَلَى مَا أَرَادَ مِنْ مَصْلَحَةِ دِينِهِمْ وَ دُنْيَاهُمْ- وَ يُخْبِرُهُمْ بِمَا وَرَدَ عَلَيْهِمْ مِنَ (الْآفَاقِ- مِنَ) الْأَهْوَالِ الَّتِي لَهُمْ فِيهَا الْمَضَرَّةُ وَ الْمَنْفَعَةُ- وَ لَا يَكُونُ الصَّابِرُ فِي الصَّلَاةِ مُنْفَصِلًا- وَ لَيْسَ بِفَاعِلٍ غَيْرُهُ- مِمَّنْ يَؤُمُّ النَّاسَ فِي غَيْرِ يَوْمِ الْجُمُعَةِ- وَ إِنَّمَا جُعِلَتْ خُطْبَتَيْنِ- لِيَكُونَ وَاحِدَةٌ لِلثَّنَاءِ عَلَى اللَّهِ- وَ التَّمْجِيدِ وَ التَّقْدِيسِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ الْأُخْرَى لِلْحَوَائِجِ وَ الْإِعْذَارِ وَ الْإِنْذَارِ وَ الدُّعَاءِ- وَ لِمَا يُرِيدُ أَنْ يُعَلِّمَهُمْ- مِنْ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ مَا فِيهِ الصَّلَاحُ وَ الْفَسَادُ».

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo