< فهرست دروس

درس اصول - استاد فاضل لنکرانی

95/08/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : خلاصه مباحث گذشته

صاحب منتقی در جاییکه « موضوع مردد » باشد در مقام اشکال بر مرحوم شیخ انصاری فرمودند، بحث در اینست که آیا عنوان کلب « انطباق » بر موجودی که صورت نوعیه را از دست داده دارد یا نه؟ در همین مطلب با دو بیان اشکال کردند. در بیان دوم این مطلب را پایه‌گذاری می‌کنند که در تمام موارد شبهات مفهومیه، مسئله از قبیل فرد مردد است و همان طور که استصحاب در فرد مردد بنا بر مشهور محققین جریان ندارد در این مواردی که مفهوم مردد است باید بگوئیم استصحاب جریان ندارد.

 

بحث اول در استصحاب فرد مردد

قبل از ورود به اصل بحث و کلام مرحوم صاحب منتقی، به عنوان مقدمه باید مطالبی را در مورد استصحاب فرد مردد مطرح کنیم. در مباحث اصول و فقه، علماء دو بحث را در فرد مردد مطرح کرده اند. بحث اول این است که آیا ما غیر از « فرد معین » چیز دیگری به نام « فرد مردد » داریم یا خیر؟

جمع زیادی می گویند فرد مردد مانند شریک الباری نه عقلاً و نه عقلائیاً معنا ندارد و محال است؛ چیزی که محال است نمی‌تواند متعلق برای حکم و استصحاب قرار بگیرد. در مقابل برخی می‌گویند هر چند ما استحاله‌ی عقلی‌ فرد مردد را قبول داریم ولی عقلا برای فرد مردد وجودی را اعتبار می‌کنند و همین میتواند منشأ برای حکم باشد.

مثلا کسانیکه فرد مردد را عقلا محال می دانند در فقه –ظاهرا روایت هم در این مورد داریم- می گویند اگر کسی که دارای زوجات متعددی است، یکی از آنها را به نحو مردد طلاق بدهد برای معین کردن آن فرد نیاز به قرعه داریم. اما بزرگانی مثل مرحوم آقای حائری - استاد امام[1] و مؤسس حوزه - در درر، می‌فرمایند ولو فرد مردد عَقلا محال است ولی عُقَلا برای فرد مردد وجود اعتباری قائل‌اند.

ما بحث استصحاب فرد مردد را در سال دوم استصحاب و در تنبیه چهارم طی ده یا دوازده جلسه مورد بحث قرار دادیم. پس از ذکر تمامی انظار همانجا همین نظر را اختیار کردیم که فرد مردد ولو استحاله‌ی عقلی دارد اما از نظر عقلایی قابلیت اعتبار را دارد. مثلا اگر فردی به کسی که چند دختر دارد گفت من یکی از اینها را نکاح کردم، این نکاح واقع می‌شود و بعداً هم باید با قرعه معین شود. یا اگر کسی عبد دارد و بگوید یکی از اینها به نحو مردد آزاد کردم بعداً باید با قرعه معین کنند.

 

بحث دوم در استصحاب فرد مردد

بحث دوم اجرا و عدم اجرای استصحاب در فرد مردد است. کسانیکه می گویند فرد مردد از نظر عقلی و عقلائی محال است، طبعا می گویند استصحاب هم جریان ندارد. ولی آنهایی که می گویند از جهت عقلی محال ولی از جهت عقلائی ممکن است دو گروه شده اند. یک گروه مثل مرحوم سید می گویند استصحاب جاری است و در مقابل گروه دیگر مانند مرحوم نائینی، حائری، اصفهانی، عراقی و به تبع اینها ما، می گوییم استصحاب در فرد مردد جریان ندارد.

کسانیکه قائل به عدم اجرای استصحاب هستند در دلیل با یکدیگر اختلاف دارند. برخی میگویند رکن اول و برخی می گویند رکن دوم استصحاب وجود ندارد. ظاهرا –مجدد باید به کلام ایشان مراجعه کرد- مرحوم نائینی می‌گوید رکن اول استصحاب -یقین سابق- در فرد مردد وجود ندارد و مرحوم اصفهانی می‌گوید یقین وجود دارد ولی شک در بقاء نداریم. مرحوم عراقی هم دلیل سومی اختیار کرده و میگویند متعلق یقین اثر شرعی ندارد. به نظر ما یقین به حدوث در استصحاب فرد مردد موجود است اما آنچه از ارکان استصحاب مختل می‌شود شک در بقاء است.

 

مثال برای فرد مردد

مثال استصحاب فرد مردد خیلی روشن است. مثلا اگر کسی می‌داند یا حدث اکبر و یا حدث اصغر از او صادر شده؛ بعد وضو می‌گیرد. اگر حدث اصغر صادر شده باشد وضو رافع حدث و اگر حدث اکبر صادر شده باشد وضو ارزش و اثری ندارد. بحث اینجاست که آیا فرد حدث -نه کلی حدث- که مردد بین الاکبر و الاصغر است را می توان استصحاب کرد یا خیر؟!

یا در معاطات که یک فرد ملکیّت لازمه و یک فرد ملکیت جایزه است. اگر معاطات مفید ملکیت جایز باشد، گفتن فسختُ توسط یکی از متعاقدین میتواند معاطات را به هم بزند ولی اگر معاطات مفید ملکیت لازم باشد، فسختُ، ملکیت لازم را از بین نمی‌برد. امکان دارد کسی مانند قدما از ادلهی بحث مانند اوفوا بالعقود یا احل الله البیع، جایز یا لازم بودن را استفاده کند؛ ولی اگر نتوانستیم از ادله‌ لزوم یا جواز معاطات را استفاده کنیم و نوبت به مقام شک رسید آن وقت چند استصحاب مطرح می‌شود؛

الف- استصحاب کلی ملکیت: کلی ملکیت را استصحاب می‌کنیم و می‌گوئیم مالی که توسط فرد گرفته میشود با معاطات مالک شد؛ سوال این است که بعد از گفتن فخستُ توسط مالک قبلی ملکیت از بین می‌رود یا نه؟ اینجا بلا اشکال استصحاب کلی جاری است.

ب- استصحاب فرد مردد: مرحوم سید در حاشیه مکاسب نظرشان این است که ما اینجا فرد مردد بین اللزوم و الجواز را استصحاب می‌کنیم. به این بیان که ملکیّـت الآن باقی است و استصحاب این فرد اقتضای بقاء فردی از ملکیت را می‌کند، نه ملکیت کلیه.

کسی می تواند بگوید ما در کلی استصحاب را جاری نمی دانیم اما استصحاب فرد مردد را جاری میدانیم.

 

بازگشت به کلام مرحوم صاحب منتقی

صاحب منتقی می‌فرمایند در مواردی که در موضوعات، مفهوم مردد است، بازگشت به فرد مردد میکند؛ همانطوری که ما استصحاب فرد مردد را نمی‌پذیریم؛ در مورد استصحاب مفهوم مردد نیز می گوییم معنا ندارد و محال است. مثلا اینکه نمی‌دانیم آیا کلب آن است که هیولا و ماده‌ی اولی کلبیت را دارد اعم از اینکه صورت کلبیت هم داشته باشد یا نداشته باشد؛ یا کلب آن است که علاوه بر ماده‌ی اولی صورت نوعیه‌ی کلبیه را هم داشته باشد. در این قبیل موارد استصحاب نمی توان جاری کرد.

ایشان در ادامه می فرمایند شاید مراد مرحوم نائینی که گفتند: « لأن الامر دائرٌ بین ما هو معلوم البقاء و ما هو معلوم الارتفاع » در اینجا که شبهه، شبهه‌ی مفهومیه است و استصحاب را جاری نمیدانند همین مطلبی که ما میگوئیم. قبلا گفتیم نائینی می‌گوید شک در بقاء نداریم و الآن امر دائر بین معلوم البقاء و معلوم الارتفاع است به این بیان که کلب یقیناً صورت نوعیه‌اش را از دست داده و صورت نمکی پیدا کردهاست.

کسانیکه فرد مردد را محال میدانند می‌گویند از مقومات فردیت تَشَخُّص است و وقتی تشخص نبود فردیّت معنا ندارد. ولی ما این حرف را قبول نداریم و در عالم اعتبار می توان یک فرد مردد و غیر معین از این دو زنِ‌ مطلقه را فرض کرد. ایشان در نتیجه می گویند در تمام موارد شبهات مفهومیه، استصحاب موضوع ممنوع است.

 

دلیل مرحوم صاحب منتقی بر عدم اجرای استصحاب موضوع و مناقشه حضرت استاد

اولین مطلب ایشان این است که می‌گویند هر چند ما استصحاب موضوع را در شبهات مفهومیه محال میدانیم ولی این کلام در جایی است که بحث « وجود » مطرح باشد مثل وجود حدث اکبر و اصغر. اما در جایی که مسئلهی « عدم » مطرح است استصحاب مانعی ندارد. مثلا اگر مفهوم غروب مردد بین استتار قرص یا ذهاب حمره‌ی مشرقیه بود میتوانیم بگوئیم قبل استتار القرص غروب محقق نشده بود پس بعد استتار القرص هم عدم را استصحاب کنیم.

در ادامه می فرمایند این مطلب برخلاف تحقیقی است که ما در فرد مردد کردیم. دلیلی که در استحاله یا در ابطال استصحاب فرد مردد آوردیم مطلق است و نمی توان فرقی بین مستصحب وجودی و عدمی گذاشت.

به نظر ما مانحن فیه ارتباطی به فرد مردد ندارد. در فرد مردد دو یا چند فرد داریم که هر کدام موضوع برای یک اثر شرعی هستند و عنوان فردیتشان به تنهایی محرز است. مثلا می گوئیم حدث اصغر فردٌ للحدث و حدث اکبر هم فردٌ للحدت اما در مثال کلب، صورت نوعیه یا دخالت در تحقق کلبیت دارد یا ندارد یعنی فرد کلب یا آن است که صورت نوعیه دارد یا اعم از آن است. به بیان دیگر ما در مانحن فیه دو فرد نداریم که بین آنها تردید کنیم و بحث فرد مردد را مطرح کنیم. در نتیجه با تمام تلاشی که ایشان داشتند، دلیلی که برای عدم اجرای استصحاب در موضوع آوردند صحیح نیست و به نظر ما بیان مرحوم نائینی و روشنتر از آن بیان مرحوم خویی در اینجا صحیح است.

بیان ایشان این بود که موجود خارجی که « نمک » است متعلق شک نیست یعنی آن موجود قبلی که کلب بود یقیناً از بین رفته و در موجود بالفعل خارجی نیز شک نداریم. وقتی شک ما در مفهوم شد هیچ راهی برای اجرای استصحاب نداریم. به بیان دیگر چیزی که یقین سابق در آن معنا ندارد را چطور می‌خواهیم استصحاب کنیم؟

تا اینجا بحث استصحاب موضوعی‌ روشن شد. مرحوم شیخ فرمود استصحاب موضوع و استصحاب حکم جریان ندارد. به تبع ایشان مرحوم نائینی هم همین را فرمود. فردا در مورد استصحاب حکم بحث می کنیم.


[1] در ذهنم هست که امام می‌فرمایند فرد مردد نه عقلاً و نه عقلائیاً امکان ندارد و هر دو را نفی می‌کنند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo