درس خارج فقه- استاد فاضل لنکرانی
95/10/05
بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه بحث گذشته
بحث در بیان روایات مربوط به گناهان کبیره بود که بیان شد این روایات، سه قسم است؛ یک قسم ضابطه را ذکر کرده (مثل «کل ما اوعد علیه النار»)، یک قسم تعداد کبائر را ذکر کرده، یک قسم هم جمع بین عدد و ضابطه کرده است.
ائمهعلیهمالسلام تنها بیانگر ضابطه و تعداد کبائر
در زمان ائمه معصومینعلیهمالسلام علما و فقهای اهلسنت آن زمان یک چیزهایی را میگفتند کبیره است، عبارت روایت ذیل، دلیل بر این است که فقط ائمهعلیهمالسلام باید کبیره بودن گناه یا ضابطه را بیان کنند.
این روایت در کتاب من لایحضره الفقیه آمده: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِعلیهالسلام قَالَ: إِنَّ الْكَبَائِرَ سَبْعٌ فِينَا أُنْزِلَتْ وَ مِنَّا اسْتُحِلَّتْ»[1] [2] ، آیا این تعبیر «فِينَا أُنْزِلَتْ وَ مِنَّا اسْتُحِلَّتْ»، کنایه از این نیست که فقط ائمهعلیهمالسلام باید ملاک یا تعداد کبائر را بیان کنند؟ فقط ائمهعلیهمالسلام باید از قرآن یا متن دین بگویند کدام گناه کبیره است و کدام گناه کبیره؟!
بدینسان، از این روایت استفاده میکنیم که اصلاً نمیتوانیم بگوئیم کبیره یعنی آنچه عرف میگوید کبیره است! نه، کبیره محدودیت دارد و این محدودیتش؛ یا من حیث العدد است یا من حیث الضابطه و این تنها باید از خود روایات استفاده شود و منبع دیگری در اینجا حقّ دخالت ندارد.
توسعه در کبائر در کلمات معصومینعلیهمالسلام
برخی از کبائر هست که ریشه قرآنی دارد مثل «افتراء علی الله» که در خود آیات قرآن فراوان داریم مثل این آیات سوره انعام: ﴿وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ﴾[3] ، یا آیه دیگر سوره انعام که میفرماید: ﴿وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِباً... الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَ كُنْتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ﴾[4] . بنابراین، در قرآن افتراء علی الله به عنوان گناه کبیره شمرده شده، اما در روایات ائمهعلیهمالسلام این افتراء، توسعه پیدا کرده و موارد دیگری نیز بدان اضافه شده است که به دو روایت اشاره میشود؛
روایت اول: روایت ابی خدیجه از امام صادقعلیهالسلام میباشد: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي خَدِيجَةَ سَالِمِ بْنِ مُكْرَمٍ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِعلیهالسلام قَالَ: الْكَذِبُ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْأَوْصِيَاءِعلیهمالسلام مِنَ الْكَبَائِرِ»[5] [6] ، در این روایت، خود ائمهعلیهمالسلام دائره کبائر را توسعه داده و کذب بر رسول و کذب بر اوصیاء و اولیاء و افتراء بر ایشان را نیز، جزء گناهان کبیره قرار دادند.
نکته: در بحث تفویض میگوئیم آنچه خدای تبارک و تعالی به پیامبرصلیالله علیه و آله در امر تشریع تفویض فرموده، بر حسب روایات به ائمهعلیهمالسلام نیز تفویض شده است یعنی ائمهعلیهمالسلام نیز میتوانند در مسئله تشریع دخالت کنند، البته این بدین معنا نیست که ما معتقدیم ائمهعلیهمالسلام، ارادهای غیر از اراده خداوند دارند، بلکه ایشان نیز، «لا یریدون إلا ما أراده الله». اما به حسب ظاهر برای مردم عوام در قرآن این بیان نشده است، بلکه در روایات آمده است.
روایت دوم: روایتی است از پیامبرصلیالله علیه و آله که فرمود: «مَنْ قَالَ عَلَيَّ مَا لَمْ أَقُلْ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ»[7] [8] ؛ اگر کسی نسبتی به من بدهد که من نگفتم، این شخص باید خودش را برای آتش جهنم آماده کند. در قرآن فقط افتراء بر خدا آمده و افتراء بر پیامبرصلیالله علیه و آله نداریم.
مانند این آیات: ﴿وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ﴾ (که مراد از آیات یعنی آیات قرآن نه رسولان)، یا آیه18 سوره هود: ﴿وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أُولئِكَ يُعْرَضُونَ عَلَى رَبِّهِمْ﴾[9] ، در این آیات، همه افتراء بر خداست، اما افتراء بر رسول و اوصیاء نیامده است.
خلاصه آنکه؛ برای پیدا کردن ضابطه کبیره، غیر از روایات جای دیگری نباید رفت و باید ببینیم در دایره روایات، ضابطه کبیره چیست؟
ادامه روایات تعداد کبائر؛ روایت سوم
روایتی دیگری که تعداد کبائر را بیان کرده است (و روایت معتبری میباشد) عبارت است از: «وَ [محمد بن یعقوب] عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِعلیهالسلام عَنِ الْكَبَائِرِ فَقَالَ هُنَّ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع سَبْعٌ»؛ این کبائر در کتاب علی هفت تاست که آنها را ذکر میکند: «الْكُفْرُ بِاللَّهِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ وَ عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ وَ أَكْلُ الرِّبَا بَعْدَ الْبَيِّنَةِ وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ ظُلْماً وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ وَ التَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ»، روایات دیگری داریم که گاهی اوقات نُه کبیره ذکر کرده، گاهی اوقات نوزده تا و در برخی دیگر از روایات 34 مورد و یا 35 مورد ذکر شده است.
ذیل این روایت، سبب جمع بین این روایات عدد میشود. از امامعلیهالسلام سؤال میکند: «هذا اکبر المعاصی؟»؛ این هفتتایی که شما فرمودید اکبر المعاصی است؟ حضرت فرمود بله یعنی در این روایات اکبر المعاصی هفت تاست و بعد از آن، معاصی دیگری است. راوی به امامعلیهالسلام اعتراض میکند که چرا شما ترک نماز را از جمله کبائر قرار ندادید؟ امامعلیهالسلام در پاسخ میفرماید: «قَالَ أَيُّ شَيْءٍ أَوَّلُ مَا قُلْتُ لَكَ قُلْتُ الْكُفْرُ قَالَ فَإِنَّ تَارِكَ الصَّلَاةِ كَافِرٌ يَعْنِي مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ»[10] [11] ؛ اول چیزی که به تو گفتم چی بود؟ راوی میگوید کفر، امامعلیهالسلام میفرماید: اگر کسی بدون علت و مجوز، صلاة را ترک کند این خودش کفر است.
روایت چهارم: روایت محمد بن مسلم
روایت بعدی، روایت محمد بن مسلم است (که معتبره میباشد): «وَ عَنْهُ [یعنی محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِعلیهالسلام قَالَ: الْكَبَائِرُ سَبْعٌ قَتْلُ الْمُؤْمِنِ مُتَعَمِّداً وَ قَذْفُ الْمُحْصَنَةِ وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ وَ التَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ ظُلْماً وَ أَكْلُ الرِّبَا بَعْدَ الْبَيِّنَةِ»[12] [13] ، امامعلیهالسلام در پایان میفرماید: «وَ كُلُّ مَا أَوْجَبَ اللَّهُ عَلَيْهِ النَّارَ» یعنی در این روایت شش مورد ذکر شده و یکی دیگر از این موارد را، «کل ما اوجب الله علیه النار» قرار داده شده است. نظیر این روایت، روایت سیام همین باب (یعنی باب46) میباشد که ذکر خواهد شد.
در این حدیث چهارم، امامعلیهالسلام شش مورد را شمرده و یکی از آنها را، «کل ما اوجب علیه النار» قرار داده است. در اینجا باید دید آیا فقه الحدیث اقتضا میکند در این روایت بگوئیم امامعلیهالسلام شش مورد را شمرده و بعد میگوید بقیه نیز از این قبیل است (که «ما اوجب الله علیه النار»، از گناهان کبیره است)؟
یعنی بگوییم مقصود این است که آن شش مورد دیگر، از مواردی است که «اوجب الله علیه النار» و در پایان امامعلیهالسلام ضابطه را بیان فرموده است (مثل اینکه بگوئیم از این مدرسه آقای زید، عمرو و بکر برای مسابقه علمی بیایند و هر کسی که پنج سال درس خارج خوانده که معنای این جمله آن است که آنهایی هم که ذکر کردیم مصداق همین کلی هستند)؟
روایت پنجم: روایت شیخ صدوققدسسره
این روایت را شیخ صدوققدسسره در ثواب الاعمال آورد که معتبر میباشد:«وَ فِي ثَوَابِ الْأَعْمَالِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ وَهْبٍ الْبَغْدَادِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِعلیهالسلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ»؛ از امامعلیهالسلام درباره این آیه پرسید.[14]
امامعلیهالسلام میفرماید: «مَنِ اجْتَنَبَ مَا أَوْعَدَ اللَّهُ عَلَيْهِ النَّارَ إِذَا كَانَ مُؤْمِناً كَفَّرَ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ وَ أَدْخَلَهُ مُدْخَلًا كَرِيماً»، بعد میفرماید: «وَ الْكَبَائِرُ السَّبْعُ الْمُوجِبَاتُ»[15] [16] [17] ، بنابراین، در این روایت امامعلیهالسلام ابتدا ضابطه را ذکر کرده و بعد این هفت مورد کبیره را در اینجا مطرح میکنند.
خلاصه آنکه؛ در اینجا دو روایت، در یک روایت شش مورد را ذکر کرده و بعد ضابطه را گفته، در روایت دیگر ابتدا ضابطه را بیان کرده و بعد هفت مورد را گفته است. نتیجه این دو روایت آن است که در اینجا نباید به این قاعده ادبی تمسک کرد که «و» اقتضای تغایر میکند؛ زیرا در روایت پنجم، امامعلیهالسلام ابتدا قاعده کلی را فرموده و بعد مصادیق را، اما در روایت اول، ابتدا مصادیق را بیان کرده و بعد ضابطه کلی را و نباید گفت عبارت :«و کل ما اوجب الله علیه النار» در روایت چهارم، چون بعد از واو آمده، با ماقبل خود متغایر است. بنابراین، معلوم میشود که ریشه در هر دو همان ضابطه است و ذکر برخی کبائر؛ چه قبل و چه بعد از این ضابطه، از قبیل ذکر مصادیق است.
در بحث مکاسب محرمه درباره آیه شریفه: ﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ﴾[18] ، بیان کردیم که «لهو الحدیث»، خودش تحت عنوان مافوقی قرار میگیرد که آن عنوان فساد است و باید همه بحثها را روی عنوان مافوق ببریم. در بحث کبائر نیز، مثلاً «إیاس عن روح الله» انسان را تحت یک عنوان دیگر میبرد که عبارت است از عنوان کافرون و ظالمون.
راههای جمع میان روایات
چند راه در جمع بین این روایات وجود دارد؛ راه نخست: اختلاف درجه است یعنی هفت گناه، اکبر الکبائر است و بقیه (حتی در بعضی از روایات بعد از ذکر هفت تا، میگوید: «و بعد ذلک») درجهشان در کبیره بودن نسبت به این هفت مورد پائینتر است.
راه دوم: این هفت مورد خودش عنوان مستقل دارد و بقیه گناهان ممکن است تحت عنوان دیگری قرار گیرند. مثلاً؛ ترک الصلاة به عنوان مستقل کبیره نیست و خود امامعلیهالسلام، در روایت عبید بن زرارة، تارک صلاة را تحت عنوان کافر برده و کبیره میشود یا ترک جمیع ما فرضه الله، انسان را تحت عنوان «کافرٌ» میبرد، لذا میشود کبیره.
راه سوم: جمعی است که شیخ صدوققدسسره ذکر کرده که فرموده: «کل ذنبٍ کبیر» و بعد میگوید هر گناهی نسبت به مافوقش صغیر است و نسبت به مادونش کبیر است که این دیدگاه را رد کردیم؛ زیرا هر چه در روایات گشتیم، بیشتر از سی و شش گناه کبیره پیدا نکردیم (البته برخی در کتابشان، صد گناه کبیره ذکر کردهاند که در روایات نداریم).
بنابراین، عدد کبائر محدود است و از 36 مورد تجاوز نمیکند، اما لازمه این راه شیخ صدوققدسسره (که میگوید هر گناهی، نسبت به مادونش کبیره و نسبت به مافوقش صغیره است)، آن است که پانصد گناه کبیره داشته باشد و تمام گناهان کبیره باشد در حالی که روایات، گناهان را محدود کرده است.
به بیان دیگر؛ این بحثی که در اصول است که اگر دلالت مطابقی از حجّیت ساقط شد، آیا دلالت التزامی نیز از حجّیت ساقط میشود یا نه؟ در آنجا جمعی از محققین قائلاند که اگر دلالت مطابقی در تعارض از بین رفت، دلالت التزامی باقی میماند. در اینجا نیز، این روایات به دلالت التزامی میگوید: «الکبائر محدودةٌ معدودةٌ» و شماره دارد. حال دلالت مطابقیاش با هم تعارض میکند؛ یا قابل جمع هست یا نیست.
روایت ششم: موثقه مسعده بن صدقه
روایت بعدی، موثقه مسعدة بن صدقه است که امامعلیهالسلام ده مورد از کبائر را ذکر میکند: «قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِعلیهالسلام يَقُولُ الْكَبَائِرُ الْقُنُوطُ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ الْيَأْسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ وَ الْأَمْنُ مِنْ مَكْرِ اللَّهِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ وَ عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ ظُلْماً وَ أَكْلُ الرِّبَا بَعْدَ الْبَيِّنَةِ وَ التَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ وَ قَذْفُ الْمُحْصَنَةِ وَ الْفِرَارُ بَعْدَ الزَّحْفِ الْحَدِيثَ»[19] [20] ؛ نکته این است که در این روایت، شرک بالله که از اکبر کبائر است نیامده است.
روایت هفتم: روایت ابی الصامت
این روایت، عبارت «سبعٌ اکبر الکبائر» آمده (البته روایت ضعیف است): «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ عُقْدَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو [قبلاً امامی بوده و بعداً واقفی شده] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ وَ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي الصَّامِتِ [که مجهول است] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِعلیهالسلام قَالَ: أَكْبَرُ الْكَبَائِرِ سَبْعٌ»[21] [22] ، روایات سبع در یک مورد، کم و زیاد میشود. غالباً در روایات، این هفت مورد ذکر میشود.
سایر روایات تعداد کبائر
روایت هشتم: «كُلُّ مَا أَوْعَدَ اللَّهُ عَلَيْهِ النَّارَ»[23] تنها ضابطه ذکر شده است.
روایت نهم: «الْكَذِبُ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْأَوْصِيَاءِعلیهمالسلام مِنَ الْكَبَائِرِ»[24] [25] ، کذب علی الله و علی الرسول و علی الاوصیاء است.
روایت دهم: کذب بر پیامبرصلیالله علیه و آله است که در بالا ذکر شد.
روایت یازدهم: در این روایت، گناهان کبیره پنج مورد شمرده شده است: «وَجَدْنَا فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع الْكَبَائِرُ خَمْسَةٌ»[26] ، اشکالی که در اینجا هست آنکه؛ در برخی روایات آمده: «فی کتاب علیٍّعلیهالسلام سبعٌ» و در برخی دیگر آمده: «فی کتاب علیٍّعلیهالسلام خمسٌ»[27] (که پنج مورد را ذکر میکند: «الشِّرْكُ وَ عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ وَ أَكْلُ الرِّبَا بَعْدَ الْبَيِّنَةِ وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ وَ التَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ»)، در اینجا باید دید این روایات چگونه با هم جمع میشوند؟
واژگان کلیدی: ضابطه کبائر، تعداد کبائر، اکبر الکبائر، مصحف علیعلیهالسلام.