درس خارج فقه- استاد فاضل لنکرانی
95/07/06
بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه بحث گذشته
سخن در این بود که آیا آیه: ﴿و اتموا الحج و العمرة لله﴾[1] ، دلالت بر وجوب حج دارد و ما میتوانیم از این آیه، اصل وجوب حج را استفاده کنیم یا آنکه تنها دلالت دارد بر اینکه بعد از شروع حج، اتمام آن واجب است. بیان شد که به نظر ما یکی از معانی «اتمّوا»، همان انجام و اتیان و اداء است.
به بیان دیگر؛ با فحص در کتب لغوی، دو معنا برای کلمه «تمّ» و «اتمام» پیدا کردیم؛ اول اینکه عمل را بعد از اینکه شما شروع کردید به پایان برسانید (که اکثر کتب لغت همین بود)، دوم آنکه؛ در بعضی کتب لغت، «اتمام» به معنای «القیام بالعمل»، «اداء العمل» است و ظاهر این کتابها این بود که این معنای لغوی دوم است و در نتیجه، این کلمه در دو معنا استعمال میشود؛ یا بگوئیم مشترک لفظی است و یا بگوئیم معنای «تمام» و «اتمام»، «جعل الشیء تاماً» است.
یعنی آنجایی که انسان هیچ چیزی از آن را نیاورده، از ابتدا تا آخر باید بیاورد و در جایی که مقداری را آورده، باید بقیه اجزاء را آورده و تکمیل کند و این سخن، بهتر از این است که مسئله مشترک لفظی را مطرح کنیم. در نتیجه «و اتمّوا» یعنی به صورت تمام بیاورید.
نکته: در آیه شریفه: ﴿إنا لا نضیع أجر من احسن عملاً﴾[2] ، کلمه «احسنَ» به معنای «أتی بالعمل الحسن» یا «أتی بعمل حسن» است. در اینجا نیز «اتمّ» یعنی «اتی بالفعل التام» یعنی «من اوله إلی آخره». بنابراین، یا باید مسئله اشتراک لفظی را مطرح کنیم یا مشترک معنوی به این معنایی که بیان شد و گفتیم این احتمال (مشترک معنوی)، خیلی نزدیکتر است. میگوئیم «جعله تاما»، این اعم است از اینکه هیچ چیزی از آن را نیاوردی و وقتی میگویند «اتموا» یعنی همهاش را بیاورید یا اینکه یک مقدارش را که آوردید، «اتمّوا» یعنی بقیهاش را بیاورید و هر دو را شامل میشود و اینها دو تا مصداق برای «جعله تاما» است.
در نتیجه، ﴿و اتموا الحج و العمرة لله﴾ یعنی ﴿ائتوا بهما تامّین﴾. این مطلبی است که مرحوم کاظمی در مسالک الافهام آورده یعنی بیاورید حج و عمره را ﴿تامّین﴾ یعنی ﴿بمناسکهما و حدودهما مستجمعی الشرائط لوجه الله﴾[3] و اینها هر دو جامع الشرایط و با تمام شرایط باشند.
مرحوم علامه طباطبائی میفرماید از لغت استفاده میشود معنای حقیقی اتمام، یعنی «تکمیل العمل بعد الشروع» و بعد میفرماید قرینه ما، دنباله آیه است که ﴿فإن احصرتم فما استیسر من الهدی﴾[4] یعنی آیه میگوید حال که عمل را شروع کردید مبادا رها کنید و اگر دچار یک مانعی به نام حصر شدید، هدیتان را قربانی کنید.
بیان دیدگاه برگزیده
سؤال این است که آیا این قسمت از آیه: ﴿إن احصرتم﴾، فقط با این معنا سازگاری دارد؟ در پاسخ باید گفت که این عبارت: «فإن احصرتم» تا پایان آیه، با هر دو معنای «اتمّوا» سازگاری دارد و نمیتوان گفت قرینه معینه است بر اینکه در اینجا «اتمّوا» باید بدین معنا باشد که بعد از اینکه شما حج را شروع کردید، آن را تمام کنید و اگر شما محصور شدید، این کارها را انجام دهید.
در جلسه گذشته، این نکته بیان شد که با توجه به کلمه «لله» در آیه، معنا نداریم بگوئیم عملی را که شروع کردید، بقیه آن و اتمامش را «لله» انجام بدهید. بنابراین، «لله» خودش قرینه است بر اینکه «اتیان العمل من الاول إلی الآخر» باید «لله» باشد.
کلمات اهل تسنن درباره آیه
مطلبی در تفاسیر اهلسنت آمده (مانند تفسیر فخر رازی و تفسیر الجامع قرطبی) که میگویند بین فقها اختلاف است؛ بعضی از ایشان، عمره مفرده را واجب میدانند و برخی واجب نمیدانند. آنهایی که عمره را واجب میدانند، «اتمّوا» را به اصل وجوب و اتیان حج معنا کرده و میگویند «اتموا» یعنی «اقیموا حج الواجب و العمرة (که آن هم واجب است)»، آنهایی که عمره را واجب نمیدانند (مثل ابو حنیفه)، گفتهاند اگر عملی را شروع کردید، اتمامش واجب است. این سخن در کلمات فخر رازی هم هست[5] . اما باید توجه داشت که این سخن، یک حرف فنی نیست؛ زیرا ابتدا باید دید معنای آیه چیست؟ نه اینکه مذهب فقها در وجوب و عدم وجوب عمره را، دلیل بگیریم بر تفسیر آیه! این سخن بسیار باطلی است.
دیدگاه فخر رازی درباره آیه و ارزیابی آن
فخر رازی جزء همین گروهی است که «اتموا﴾ را به اصل مشروعیت و وجوب حج معنا میکند. او هم میگوید «اتموا» به این معنا نیست که وقتی کار را شروع کردید، بقیهاش را انجام بدهید و هفت مؤید آورده است؛
مؤید اول: اگر بگوئیم ﴿اتموا الحج و العمرة﴾، به این معناست که اگر شروع کردید تمام کنید، آیه نیاز به تقدیر پیدا میکند؛ ﴿ان شرعتم الحج فأتموه﴾، اما اگر بگوئیم آیه در مقام اصل وجوب حج است (یعنی «اقیموا الحج»)، تقدیر لازم نیست.
ارزیابی: این نمیتواند مؤید باشد؛ زیرا کسانی که «اتموا» را به معنای اتمام عمل گرفتند، میگویند در باطن این معنا اشراب شده نه اینکه این مقدر باشد یعنی بعد الشروع تمام کنید.
مؤید دوم: میگوید اهل تفسیر ﴿ذکروا أن هذه الآیة هی اول آیةٍ نزلت فی الحج فحملها علی ایجاب الحج اولی من حملها علی الاتمام بشرط الشروع﴾؛ بر اساس تاریخ نزول آیات، اهل تفسیر گفتهاند این آیه، اولین آیهای است که درباره حج نازل شده و چون اولین آیه است، حمل آن بر اینکه در مقام اصل وجوب حج است، بهتر از این است که حمل کنیم بر اینکه اگر شروع کردید باید تمام کنید؛ زیرا اگر شروع کردید باید قبلاً اصل وجوبش مطرح شده باشد در حالی که قبلاً مطرح نشده است. این یک مؤید خوبی میتواند باشد.
مؤید سوم: برخی «اتموا» را به «اقیموا» قرائت کردند. بعد میگوید البته من میدانم این قرائت نادر است، قرائت مشهور همین «و اتموا الحج و العمرة لله» است. به بیان دیگر؛ «اتموا» دو معنا دارد؛ یک معنای آن با «اقیموا» یکی است و معنای دومش با «اقیموا» ناسازگار است و چون برخی از قرّاء، «اتموا» را «اقیموا» خواندند، اگرچه قرائت شاذی است و برای ما اعتبار ندارد (الآن کسی حق ندارد «اقیموا» بخواند؛ زیرا قرائت شاذ اعتبار نداشته و باید جزء متواترات باشد)، منتهی صلاحیت دارد بر اینکه ترجیح دهیم که «اتموا» به معنای «اقیموا» است. بنابراین، اگرچه قرائت شاذ حجّیت ندارد، ولی صلاحیت برای ترجیح دارد. چهار مؤیِّد دیگر را مراجعه نمایید که برخی از آنها، استحسانی است و برای ما پذیرفتنی نیست.[6]
بیان روایات درباره آیه شریفه
در مورد این آیه شریفه، چهار دسته روایات وجود دارد؛
1) چند روایت صحیح یا موثق داریم که ﴿اتموا الحج و العمرة﴾ به معنای «اداءهما» است یا اینکه میگوید: «هما مفروضان» و به صورت صریح میگویند این آیه در مقام اصل تشریع وجوب حج است.
2) دسته دوم روایات میگوید: ﴿اداءهما و الاجتناب عن المحرمات﴾.
3) دسته سوم میگوید: ﴿اتمام الحج، الاجتناب عن المحرمات (محرمات احرام) فقط﴾.
4) دسته آخر روایات میگوید: ﴿من تمام الحج لقاء الامام﴾.
یک بحث این است که آیا این روایات با هم مختلفاند یا اینکه اختلافی بین روایات وجود ندارد؟ پاسخ آن است که اداء حج به این است که همه اجزاءش را بیاوریم، محرمات احرام را ترک کنیم، آنچه شرط اصلیاش است (که لقاء الامام است) را انجام بدهیم. بنابراین، به هیچوجه اینها با هم تنافی نداشته و احساس نمیشود که تهافت و تعارضی بین روایات وجود دارد. این روایات، مصادیق را ذکر میکند، میگوید اتمام یعنی اداء کاملاً، به این است که همه ی اجزاء را بیاوریم، محرمات را ترک کنیم، لقاء الامام هم داشته باشیم.
دیدگاه والد معظمقدسسره درباره روایات
نکته مهمی که مرحوم والد (که نکته بسیار دقیقی است) فرموده آن است که در این روایات که ﴿اتموا﴾ را به ﴿اداء﴾ تفسیر شده، آیا ائمهعلیهمالسلام در مقام تفسیر ﴿اتموا﴾ هستند، تا بگوئیم «قول الامام و تفسیر الامام حجةٌ و نأخذ به تعبداً»؟ یا اینکه ظاهر روایات این است که ائمهعلیهمالسلام درصدد بیان معنای ظاهری «اتموا» هستند؟
به عنوان مثال؛ از امامعلیهالسلام پرسیده میشود از کجای قرآن میفرمائید مسح به بعض سر است؟ فرمودند: «لمکان الباء»[7] [8] [9] ، (این بحثی است در تمام روایاتی در تفاسیر قرآن است و به دردتان میخورد)، آیا اینکه میفرماید: «لمکان الباء» یعنی امامعلیهالسلام ظهور لفظ «باء» را برای ما بیان میکند یا اینکه امامعلیهالسلام تفسیر تعبدی میکند؟ یا اینکه امامعلیهالسلام در جواب سائل، به «ما جعل علیکم فی الدین من حرج»، استدلال میکند.
مرحوم والد ما میفرماید این روایاتی که «اتمام» را به «اداء» ذکر کرده و امامعلیهالسلام به آیه شریفه استدلال کرده (یعنی از امامعلیهالسلام میپرسند چرا حج و عمره واجب است؟ میفرماید: ﴿لقوله تعالی و اتموا الحج و العمرة﴾)، میان استدلال و مسئله تفسیر فرق است یعنی ﴿الاخذ بظاهر اللفظ﴾؛ ظاهر لفظ همین است.[10]
روایت اول: روایتی است که مرحوم کلینی در کافی از عمر بن اذینه نقل کرده و روایت (صحیحه یا حسنه بوده و) معتبر است. ﴿كَتَبْتُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِعلیهالسلام بِمَسَائِلَ بَعْضُهَا مَعَ ابْنِ بُكَيْرٍ وَ بَعْضُهَا مَعَ أَبِي الْعَبَّاسِ فَجَاءَ الْجَوَابُ بِإِمْلَائِهِ سَأَلْتَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا﴾، (در گذشته بیان شد که این آیه شریفه «حجّ البیت»، در بعضی روایات، هم به حج و هم به عمره معنا شده)، حضرت فرمود: ﴿یَعْنِي بِهِ الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ جَمِيعاً لِأَنَّهُمَا مَفْرُوضَانِ﴾، بعد میگوید: ﴿وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلّهِ قَالَ يَعْنِي بِتَمَامِهِمَا أَدَاءَهُمَا وَ اتِّقَاءَ مَا يَتَّقِي الْمُحْرِمُ فِيهِمَا﴾[11] [12] ، در این روایت، هم اداء را آورده و هم اینکه محرم از آنچه که باید اجتناب کند. نظیر همین روایت در تفسیر عیاشی آمده که زراره میگوید: ﴿فِي قَوْلِهِ وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلّهِ قَالَ إِتْمَامُهُمَا إِذَا أَدَّاهُمَا يَتَّقِي مَا يَتَّقِي الْمُحْرِمُ فِيهِمَا﴾[13] .
روایت دوم: در روایت صحیحه زراره از امام باقرعلیهالسلام آمده که فرمود: ﴿الْعُمْرَةُ وَاجِبَةٌ عَلَى الْخَلْقِ بِمَنْزِلَةِ الْحَجِّ عَلَى مَنِ اسْتَطَاعَ﴾[14] [15] . در گذشته اشاره شد که بعضی از فقها میگویند اگر شخصی تنها برای عمره مستطیع شود و برای حج مستطیع نباشد، عمره بر او واجب است. امامعلیهالسلام در ادامه این روایت میفرماید: ﴿لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلّهِ﴾.
روایت سوم: معاویة بن عمار میگوید امام صادقعلیهالسلام فرمود:[16] [17] ﴿الْعُمْرَةُ وَاجِبَةٌ عَلَى الْخَلْقِ بِمَنْزِلَةِ الْحَجِّ عَلَى مَنِ اسْتَطَاعَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلّهِ﴾.
مرحوم والد ما در تفصیل الشریعه میفرماید: «و یدلّ علی ذلک (یعنی اینکه «اتموا» را به اداء و اصل وجوب حج معنا کنیم)، استشهاد الامامعلیهالسلام و استدلاله بهذه الآیه علی وجوب العمره فی بعض الروایات»، بعد در ادامه میفرماید: «ضرورة أن مقام الاستدلال یغایر مقام التفسیر» (یکی از برجستگیهایی که ایشان داشت، تسلط عجیب ایشان در فقه الحدیث است و این را هم از مرحوم بروجردی و مرحوم امام اخذ کرده بود)، میفرماید روایاتی که در ذیل آیات آمده، در بعضی امامعلیهالسلام در مقام استدلال است و بعضی هم در مقام تفسیر است.
﴿ضرورة أن قول الامامعلیهالسلام و إن کان معتبراً فی باب التفسیر و کشف المراد﴾؛ ما در باب تفسیر هم قول امامعلیهالسلام را قبول داریم، مثلاً اگر امام علیه السلام در اینجا فرمود: ﴿و الراسخون فی العلم نحن الراسخون﴾، ما قبول داریم حجت است، «إلا أن مبنی الاستدلال لابد و أن یکون هو الظاهر»؛ امامعلیهالسلام میگوید خودت به این ظاهر نگاه کن و ظاهر همین است («لمکان الباء» در وضو و «ما جعل علیکم فی الدین من حرج» را مثال زدیم). ایشان در ادامه میفرماید اگر یک معنایی خلاف ظاهر باشد و این معنای خلاف ظاهر را فقط خود امام معصومعلیهالسلام میفهمد، دیگر امامعلیهالسلام نمیتواند به این معنای خلاف ظاهر برای دیگری استدلال بیاورد.[18]
بیان دیدگاه برگزیده
بین این روایات هیچگونه تنافی وجود ندارد و بقیهاش تماماً مصادیق اداء و مصادیق اتمام الحج است و امامعلیهالسلام «اتموا» را به معنای اداء بیان کردند یعنی برای وجوب حج عمره به این آیه استدلال کردند یعنی «اتموا» خودش ظهور در اصل وجوب دارد.
یکی از بزرگان این اضافه را دارد که میفرماید با وجودی که امام معصومعلیهالسلام «اتموا» را به اصل وجوب حج معنا میکند، اگر ما معنای دیگری کنیم، از مصادیق تفسیر به رأی است. حال اگرچه مرحوم علامه این کار را کرده و «اتموا» را به همین معنای وجوب اتمام العمل بعد الشروع معنا کرد، اما چنین تعبیری در کلمات برخی از بزرگان دیدم و این به حسب بدوی فرمایش تمامی است؛ زیرا وقتی روایت صحیحه یک لفظی را در یک آیهای معنا میکند و ما غیر از آن معنا کنیم، این میشود تفسیر به رأی مگر اینکه همان مبنای علامه را کسی داشته باشد و بگوید ما در آیات، روایات را حجت نمیدانیم.
در جلسات گذشته بیان شد اینکه ما میگوئیم در روایات خبر واحد مطلقا حجت است، میگوئیم در احکام، در همین تفسیر آیات، در اعتقادیاتی که در موضوعش یقین اخذ نشده است. یک وقت فکر نکنید اینکه ما میگوئیم خبر واحد حجت است یعنی مطلق اعتقادیات حجت است و اگر خبر واحد گفت خدا یکی است، پس تمام شد (در توحید ما باید یقین داشته باشیم)، اما اگر یک خبر واحدی بگوید در برزخ این خصوصیات وجود دارد و من هم روز ماه رمضان میخواهم بر بالای منبر حالات برزخ را بگویم، میتوانم به این روایت عمل کنم و حجت است؛ زیرا لازم نیست ما نسبت به حالات این برزخ، یقین داشته باشیم و میتوان بر حسب روایت بگوئیم این اتفاقات در برزخ رخ میدهد.
بنابراین، اگر کسی خبر واحد را مطلقا حجت بداند، «اتموا» را غیر از این معنا کند، میشود تفسیر به رأی، اما کسانی مثل مرحوم علامه که خبر واحد را فقط در احکام حجت میدانند، ایشان از جهت مبنایی از این موضوع خارج میشود.