< فهرست دروس

درس مبانی حکمت متعالیه استاد فیاضی

93/02/03

بسم الله الرحمن الرحیم

دلیل سی و هشتم بر اصالت وجود:
(یکی دیگر از ادله بر اصالت وجود دلیلی است که مرحوم مدرس زنوزی در بدایع الحکم ص218-219 آورده اند.)
الوجود اصیل و إلا لم یکن للجنس و الفصل صورة وحدانیة فی الخارج.
تقریر منطقی استدلال:
1 لو لم یکن الوجود أصیل فی الموجودیة، لم یکن فی الخارج أمر وراء الماهیات و لم یکن اتحاد.
2 و لو لم یکن فی الخارج أمر وراء الماهیات، لم تحقق وحدة حقیقیة توجب الاتحاد و لا اتحاد بین ماهیتین متغایرتین لأن الماهیات متغایرة بذواتها و لیس هناک ما یجمع بینهم
(متحد نمیشوند چون اتحاد فرع وحدت است یعنی دو معنا اند اما وجودشان یکی است. اگر وجود نباشد چه چیزی بین جنس و فصل وحدت درست میکند؟)
3 و لو لم تتحقق وحدة حقیقیة و لا اتحاد بین ماهیتین، لم یکن هناک ما یجمع الجنس و الفصل فی الخارج.
(الانسان حیوان ناطق در خارج یکی اند یعنی وجودشان یکی است به دلیل حمل، اینگونه است چون این همانی است و گرنه حمل اشتباه است.)
4 و إذا لم یکن هناک ما لم یکن ما یجمع الجنس و الفصل فی الخارج، لم تکن للمحدود صورة وحدانیة فی الخارج.
5 لکن التالی باطل؛ لما نجد من وحدة أنفسنا مع أن النفس جوهر عاقل مدبر للبدن.
(خودمان وجدانا ادراک میکنیم که یک چیز هستیم نه مثلا سه چیز اعم از جوهر و عاقل و مدبر بدن.
بنظر ما روح و بدن دو وجود دارند بخلاف ملاصدرا که آنها را دارای یک وجود میداند. مبنای آخوند این است که یک موجود هم میتواند مادی باشد هم مجرد که این حرف از نظر عرفا نشأت گرفته چون وقتی درباره ی تمام عالم، وحدت وجود را قائلند درباره ی انسان بسیار راحتتر میگویند که روح و بدن موجود به وجود واحد اند. لذا ما -استاد فیاضی- باید به روح و بدن هر کدام جدا جدا مثال بزنیم چون این نظر مرحوم آخوند را نمیپذیریم.
الله یتوفی الأنفس حین موتها. در روایات هم هست که قبض روح میشود نه قبض بدن.
الفرق بین الوحدة و الاتحاد
إن الوحدة لمعنی واحد.
و الاتحاد صفة لمعنیین لهما وحدة من جهة الوجود.
خلأی که فلاسفه میگویند محال است بخاطر وجود واجب است که همه جا هست لذا خلأ فیزیکی نسبت به جسم صحیح است نه مطلقا.
ما میگوییم وجودی که در خارج هست مایه موجود شدن ماهیات در خارج میشوند لذا ماهیات در خارج باهم به وجود واحد متحد میشوند.
دلیل اخص از مدعا است چون همه ی ماهیات بوجود موجودند نه فقط جنس وفصل. چون اصالت وجود را در کل هستی اثبات نمیکند و فقط در ماهیات مرکبه اثبات میکند.)
إذن: الوجود أصیل.
و یظهر من هذا الدلیل:
أولا: أن المراد بالأصالة هو الموجودیة بالذات لا مجرد الموجودیة لأن الوجود لو کان موجودا فقط و لم یکن موجبا لوجود الماهیات فی الخارج.
و ثانیا: أن الاعتباری هو الماهیة من حیث هی هی لا الماهیة الموجودة.
(ما کلام مطلق آخوند را در اینجا حمل بر مقید[1] میکنیم چون برای بیان یک واقعیت آورده شده است.)
و ثالثا: أن الوجود واسطة فی ثبوت الماهیة فی الخارج و لکن وساطة تحلیلیة لما أنهما متحدان فی الخارج.
و رابعا: أن الوجود عین الماهیة فی الخارج.
و خامسا: أن الدلیل ناظر إلی إثبات أصالة الوجود.



[1] ماهیت در خارج موجود است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo