< فهرست دروس

استاد غلامرضا فیاضی

کتاب اسفار

97/09/21

بسم الله الرحمن الرحيم

موضوع: فرق بین بعث و برزخ وفشار قبر

و البعث: عبارة عن خروج النفس عن غبار هذه الهيئات كما يخرج الجنين من القرار المكين- و الفرق بين حالة القبر و حالة البعث كالفرق بين حالتي الإنسان في الرحم و عند الخروج منه فإن حالة القبر أنموذج من أحوال القيامة فإن الإنسان لكونه‌ قريب العهد من الدنيا لم يستحكم في نفسه قوة انكشاف الآخرة على وجه الكمال كما لم يستحكم في الجنين قوة الإحساس بالمحسوسات فما دامت النفس حالها على هذا المنوال من الضعف و إدراكه كإدراك النائم يقال: إنها في عالم القبر و البرزخ وإذا اشتدّت قوتها قامت قيامتها.

و الذي يوضح لك كيفية ضغطة القبر و إن كان جسد الميت ساكنا أو كان في الهواء- أو الماء أن من كان في ضيق شديد أو تفرق اتصال بالنار و غيرها أو وقع بين حجرين عظيمين- فإن الذي يؤلمه و يؤثر في نفسه بالذات ليس هذه الأمور الواقعة على بدنه بل صورها الواصلة إلى نفسه لعلاقة لها مع البدن حتى أنه لو فرض حصول تلك الصور إلى النفس- من سبيل آخر لا من جهة هذه الأسباب المادية لكان التأثير بحالها ما دامت النفس ذات علاقة بهذا البدن سواء كان البدن بعينه باقيا أم لا فضغطة القبر و عذابه من هذا القبيل الذي ذكرناه و كذلك ثوابه و راحته فسعة القبر و ضيقه تابعان لانشراح الصدر و ضيقه.

فصل (5): في الإشارة إلى عذاب القبر

قال بعض العلماء: كل من شاهد بنور البصيرة باطنه في الدنيا لرآه مشحونا بأنواع المؤذيات و السباع كالشهوة و الغضب و المكر و الحسد و الحقد و العجب و الرياء و هي التي لا تزال تفترسه و تنهشه إن سها عنها بلحظة[1] إلا أن أكثر الناس محجوب العين عن مشاهدتها فإذا انكشف عنه الغطاء و وضع في قبره عاينها و قد تمثلت بصورها و أشكالها الموافقة لمعانيها فيرى بعينه العقارب و الحيات قد أحدقت به و إنما هي ملكاته و صفاته الحاضرة الآن في نفسه و قد انكشف له صورها الباطنية الحقيقية فإن لكل معنى صورة يناسبها فهذا عذاب القبر إن كان شقيا و إن كان سعيدا كان بخلافه.

 

مطلب چهارم: فرق بین برزخ وبعث یا قبر وقیامت

در روایات، قبر به معنای برزخ است وفرق بین آن با بعث در 2 چیز است؛

فرق نخست: صورت هایی که برای انسان بعد از مرگ از عقاید و اعمالش حاصل می شود و صورت ملکات علمیه و عملیه ای است او در دنیا بدست آورده در مرحله قبر و برزخ وجودشان ضعیف و در مرحله بعث وجودشات قوی است وشدت می یابد البته ضعف نسبت به وجودی است که در مرتبه قیامت و بعث دارند اما به مراتب از صور محسوسه ومادیه که در عالم طبیعت موجود است قوی تر می باشد.

فرق دوم: ضعف وشدت توجه انسان و ادراک انسان نسبت به این صور در مرحله قبر و برزخ توجه به صور اعمال و عقاید ضعیف تر است و ادراک نفس نسبت به آنها ضعیف تر است اما در مرتبه قیامت و بعث همین توجه شدت می یابد زیرا در برزخ انسان ونفس توجه به قفا دارد یعنی به دنیایی که پشت سر گذاشته توجه می کند اما در قیامت و بعث دنیا به کلی به فراموشی سپرده می شود ولذا ادارک و توجه اش نسبت به آن صورت های عقاید و اعمال قوی تر می شود

این ضعف توجه وادراک نسبت به بعث وقیامت است نه دنیا والا ادراک انسان در برزخ به مراتب از ادراک در نیا قوی تر و شدیدتر است

بعد ملاصدرا می گوید:

تمثیل نخست: مَثل برزخ به قیامت مانند جنین در رحم ونوزاد است نفس در برزخ همسان جنین است اما در بعث و قیامت همانند نوزادی است که از رحم مادر بیرون آمده است همان طور که جنین در رحم گرچه احساس لمسی دارد اما این احساس قوی نمی باشد وقتی از رحم مادر بیرون آمد احساسات نوزاد خیلی قوی تر است برزخ وبعث هم همین طوری است وادراک در قبر وبرزخ ضعیف تر از ادراک بعث و آخرت است لذا این حدیث که گفته شده است؛ «من مات فقد قام قیامته» مربوط به مرحله ای است که ادراکات وتوجهات نفس قوت و استحکام وشدت یافته و مربوط به محله بعث و قیامت است

تمثیل دوم: مثل برزخ به قیامت مانند خواب ورؤیا به بیداری است در این که بعد از بیداری احساس می کند چقدر زود این خواب و رؤیا تمام شد وگاه افسوس می خورد که کاش باز هم ادامه داشت قرآن می فرماید: « وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ كَأَن لَّمْ يَلْبَثُواْ إِلاَّ سَاعَةً مِّنَ النَّهَارِ يَتَعَارَفُونَ بَيْنَهُمْ قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِلِقَاء اللَّهِ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ (45)» انسان که در قیامت برانگیخته شد کل دوران برزخ وتوقف در قبر را به اندازه یک لحظه از روز به نظرش می آید مانند خواب نایمی که بیدار می شود

مَثل دنیا به برزخ مانند منام در منام است یعنی بخوابد و در خواب بببیند که دارد خواب می بیند رؤیایی در رؤیاست

مطلب پنجم: کیفیت فشار قبر

کسی اگر ایراد کند فشار قبر یعنی چی؟ اگر مرده ای با روشی به قبر راه یافت مثلا دوربین بگذارند هیچ تکانی از او در شب اول قبر دیده نمی شود یا اگر کسی را روی هوا به دار بزنند ودر همان جا بماند دیگر قبری برای فشار ندارد یا کسی در کشتی بمیرد و طبق فقه او را در آب اندازند یا کسی که خاکستر جسدش سوزانیده وگاه خورده شده باشد دیگر قبری ندارد تا فشار قبری داشته باشد استاد فقید می گفت: در روایتی دیده شده که پیامبر ص در مورد کسی که به دار کشیده شده است فرمودند: هوا بر او تنگ می شود «ضُیق عنه الهواء»

جواب ملاصدرا: این فشار بیرونی نیست بلکه منشأ درونی دارد چنان چه فشار های دنیوی هم منشأ بالذاتش درونی است ومنشأه بیرونی آن بالعرض است مثل کسی که بخواهند او را خفه کنند یا گرفتار آتش سوزی شود یا در غاری محبوس وگرفتار بشود در این حالت ها فشار شدیدی را تحمل می کند که اولا و بالذات از آن صورتی است که از این ها دارد یعنی تصوری است که از فضای خفه کننده می یابد یا از آتش سوزی و...دارد اگر تصور نباشد مثلا خواب یا بیهوش باشد فشاری را تحمل نمی کند زیرا متوجه آن صورت ادراکی نیست لذا آزاری هم نمی بیند پس آن چه مؤلم بالذات است صورت است نه حادثه و پدیده خارجی که ثانیا وبالعرض آزار دهنده است وسبب ومنشأه پیدایش صورت شده است مؤلم می باشد فشار و عذاب قبر یا ثواب قبر مربوط به انشراح وانبساط خود نفس است اگر نفسی با اعتقادات صحیحه واعمال صالحه و معارف عالیه در دنیا شرح صدر و سعه وجودی یافته باشد بعد از مرگ در فراخنا قرار می گیرد و در راحتی است بایزید بسطامی می گوید: «اگر عرش و همه محتویاتش در کنج دل عارف قرار بگیرد آن را احساس هم نمی کند»

اما اگر مثلا انسان بد خلق باشد فشار قبر دارند مانند سعد ابن معاذ با همه کرامتی که داشت اما بخاطر ذعارة وبداخلاقی با اهل وعیالش گرفتار فشار قبر بود بد خلقی بیش از هر چیزی خود فرد را در گرفتاری وتنگنا قرار می دهد یا مثل بی مبالاتی به طهارت از بول هم فشار قبر می آورد یا مثل خیانت وتضییع نعمت ها وعذوبت وکفر وغیبت کردن ونقص در ولایت سبب فشار وعذاب قبر می شود

ملاصدرا می گوید: این که در دنیا هم این صور ادراکی سبب درد و رنج بالذات می باشند اگر همان صور از راهی بدون اسباب مادی برای شخص پیدا شود مثل این که آتش سوزی نباشد اما صورت سوختن مثل خواب وکابوس سوخته شدن را ببیند بازهم تاثیر ایلام ورنج به قوت خود باقی است هر چند بدن هیچ آسیبی هم نبیند.

فصل 5: عذاب قبر

ملاصدرا از برخی از علما نقل می کند: اگر اکنون کسی دردنیا اهل کشف و بصیرت ومعنا باشد وچشم باطنی او باز باشد الان هم همان صوری که تمثل ملکات ذمیمه شخص است و وجود آن شخص را در بر گرفته اند را می تواند ببیند مثل فرد شهوت ران بگونه ای که برایش ملکه شده است صورت او خنزیر است و این صورت وجودش را احاطه کرده است یا کسی که اهل غضب است مانند سبُع و مکار همچون شیطان و... قرآن می فرماید: هر چه می کنید 3 کس ناظر افعال شما هستند « وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ (105)»

خرده بینان اند در عالم بسی    واقف اند از کار وبار هر کسی

 

البته این افراد اهل جار زدن و افشای اسرار نمی باشند

هر که را اسرار حق آموختند    مهر کردند و دهانش را دوختند

تا نگوید سِرّ سلطان را به کس    تا نریزد قند را پیش مگس

گوش آن کس نوشد اسرار جلال    کو چو سوسن صد زبان افتاد و لال

 

گل سوسن برگهایش شبییه زبان است اما با این وجود که صد زبان دارد یک کلمه هم نمی گوید. ولی با این وجود خود شخص متوجه این اسرار نیست ملاصدرا در شرح اصول کافی حکایتی رانقل می کند که برای عارفی میهمانی آمده بود او فریاد بر غلام خود زد که «أخرج هذا الحمار من البیت» این درازگوش را از خانه بیرون بینداز! به او گفتند این فلان شخص محترم است عارف گفت: من ندانستم و او را الاغی می دیدم!

یا معروف است که آخوند کاشی استاد آیت الله بروجردی گاهی اوقات سخنانی به زبان می آورد که برای اطرافیان مایه سؤال بود وایشان از استاد می پرسیدند چرا این سخنان خلاف شأن را به زبان می آورید؟

ایشان پاسخ می دادند: من مردم را شبیه حیواناتی می بینم این سخنان را می گویم تا آن حال عرفانی از من زایل شود زیرا خیلی سخت می گذرد که امت اسلامی را به صورت جانورانی دید.

خود شخص متوجه نمی باشد واین به خاطر تخدیر طبیعت است که توجه او را گاه از ظاهر به باطن جلب کرده است اما بعد از مرگ بر سر سفره اعمال خود می نشیند وتمام حقایق را به عینه مشاهده می کند «وَجَاءتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ (21) لَقَدْ كُنتَ فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ (22)»

در «یوم تبلی السرایر» باطن ظاهر می شود وصور دردناک که مثل ملکات کسب شده در دنیا هستند با صورت های متناسب با همان ملکات علمی و عملی ظاهر شده وبه انسان حمله ور می شود از بد خلقی ها و...

چون گرسنه می شوی سگ می شوی    تند و بد پیوند و بد رگ می شوی

چون که گشتی سیر مرداری شوی    چون جنازه بر سر داری شوی

 

واین صفات زشت شب و روز وهمواره به او بی وقفه در حال دریدن انسان اند الان هم به انسان را حمله می کنند؛

ای دریده پوستین یوسفان    گرگ برخیزی از این خواب گران

گشته گرگان هر یکی خو های تو    می درانند از غضب اعضای تو

باش تا از خواب بیدارت کنند    در نهاد خود گرفتارت کنند

خوک باید کشت یا زُنّار بست...


[1] . این نظر کردن چو تیر است و چو سم    عشق تو افزون کند صبر تو کم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo