< فهرست دروس

استاد غلامرضا فیاضی

کتاب اسفار

95/12/02

بسم الله الرحمن الرحيم

موضوع: بررسی قول پنجم در عامل تشخص (قول شیخ اشراق)

عبارت مربوطه در اسفار: و كذا ما ذهب إليه شيخ الإشراق في المطارحات من أن المانع للشركة كون الشي‌ء هوية عينية لما مر من أن الشركة في الحقيقة لا معنى لها إلا المطابقة و لا كل مطابقة بل مطابقة أمر لا يكون له هوية عينية متأصلة فإن الهوية العينية في الحقيقة- ليست إلا الوجود الخاص للشي‌ء لكن هذا الشيخ العظيم القدر قد أكد القول- في أن الوجود أمر ذهني لا هوية له في الأعيان و العجب أن التشخص عنده إذا كان بنفس الشي‌ء الذي هو غير الوجود و غير الوجود أما نفس الماهية المشتركة أو هي مع مادة و عوارض أخرى من كم أو وضع أو زمان و هو معترف بأن كل واحد من هذه الأشياء نفس تصورها لا يمنع الشركة و أن مجموع الكليات كلي فهذه‌[1]

امروز قول پنجم در عامل تشخصّ را بررسی می کنیم این قول از شیخ اشراق است

5. المشخِّص هو الوقوع فی العین (تحقق در عالم عین، شیخ اشراق می گوید آنچه در خارج است ماهیت است تا ماهیت خارجیت پیدا نکند تشخص پیدا نمی کند واگر موجود بشود متشخص می شود) ذهب الیه شیخ الاشراق وکذا المحقق الداماد (در شیخ اشراق این عبارت خیلی صریح است) فراجع:

     المقاومات، شیخ اشراق، ص161-162(آن چیزی که ممیّز است مشخصّ نیست یعنی صلاحیت منع شرکت و جزئیت ندارد، فصل مثل ناطق ممیز حیوان است یک حیوان را از حیوان دیگر جدا می کند اما هرگز نمی آید حیوان را مشخص کند زیرا که حیوان ناطق هم کلی است و همچنین ممیزات دیگر این گونه است. عرضیات و هر چه که موجب جزیت بشود مفهومش اباء از شرکت ندارد یعنی هر چه قید بیاوری دائر صدق بالفعل را کم می کند ولی کلی بودن را دائرش را صدق نمی کند زیرا هر کلی قابل صدق بر بی نهایت است ولو اینکه یک نفر هم مصداقش پیدا نکنیم. اگر عدم منع شرکت در ذهن لازم نمی اید از آن عدم منع شرکت در عین مابقی ... وهیچ راهی نیست الا اینکه حکم کنی که تشخصّ با وجود خارجی تشخص پیدا می کند)

     المطارحات،شیخ اشراق، ص335

و کلمات المحقق الداماد و ان کانت صریحة فی ان التشخص بالوجود فراجع

     الافق المبین،میرداماد، ج2، ص91-92 ( کسی حق ندارد که زمان را از امارات تشخص بداند بلکه زمان ظرف موجود متشخص است نه اماره تشخص زیرا که مجرد تشخص دارد ول زمان ندارد مگر اینکه بگویی زمان ظرف زمان ماده است – انهم نه همه ماده- نه مجردات. و آن ماهیاتی که جا می گیرند یعنی همین مادیات با اختلاف حاملهایشان فرق می کنند ..مکان از مشخصات است اما نه به این معنی که خودش مشخص است بلکه به این معنی است که آن چیزی که خودش متشخص است به آن نیاز دارد پس تشخص همان نحوه وجود است)

     همان، ص316. (الوجود هو بعینه التشخص او مساوقه یا اگر نمی گویید که خودش تشخص است مساوق تشخص است وجود علت موجودیت تشخص است وتشخص هم علت تشخص وجود است این دو تا معنی هر کدام صفت علت برای دیگری باشد وجود علت موجودیت تشخص است و موجودیت تشخص علت تشخص وجود است)

     تقیوم الایمان، میرداماد، ص215 ( تصریح کرده که وجود عامل تشخص است)

     القبسات، میرداماد، ص50

     همان، ص197-198. ( انضمام کلیات نتیجه نمی دهد جزئیت را وکلیات که به هم ضمیمه کنید حتی بی نهایت باشند مثل یک کلی هستند تشخص همه یکی هستند من نمی خواهم بگویم مفهومش یکی است بلکه می گویم که چشمه تشخص همان چشمه وجود و تشخص شئ از نحوه وجودش است)

الا انه یصرحّ بأن الوجود لیس له الا المعنی المصدری (بارهای گفته ایم که اتفاق حکما بر این است که وجود به معنای مصدری اعتباری است ملاصدرا می گوید وجود دو معنی دارد ومیرداماد می گوید فقط همان معنای مصدری را دارد) فراجع:

     التقدیسات، میرداماد، ص190-192 ( وجود چیزی نیست مگر همان موجودیت مصدری نه اینکه وجود یک حیثیت تقییدیه باشد پس وجود برای ماهیات حیثیت تقییدیه است برای موجودیتشان که به حیثیت وجود سبب ایجاد می شود و وجود حیثیت تقییدیه است برای وجود ماهیت.. از موجودات ممکنه وجود انتزاع می شود ولی با حیثیت تعلیلیه یعنی با این قید که اینها معلول خدا هستند و لذا امر انتزاعی است)

واذا لم یکن له الا المعنی المصدری رجع کلامه الی کلام شیخ الاشراق من انّ تشخص الماهیة بتحققها بنفسها (خود ماهیت خودش یعنی وجود را ببرد در ذهن و وجود جایگاهی ندارد الا در ذهن و وجود محال است اگر باشد در خارج) لابالوجود (قول اول وجود بود واین قول می گوید تشخص به این است که ماهیت خودش بیاید لذا در ادامه بیان می کنند که مشخصّ خداست) ومن هنا نری انه یؤکدّ عل ان المشخص هو الله تعالی (کلمات زیادی دارد که مشخصّ خداوند است)

وفیه (از آخوند) کأن الماهیة اذا کان فی نفسها کلیة ولکان الذم الکلی الی الکلی غیرنافع فی تحقق شخصیة (که خود شیخ اشراق و میرداماد دارد که کلی را هرچه ضمیمه کنیم تشخص به دست نمی یابد)

این جاست که فلسفه میرداماد به بن بست می خورد از یک طرف می گوید عامل تشخص این وجود خارجی است و نمی تواند منکر این تشخص باشد و از طرف دیگر اصالت ماهیتی است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo