< فهرست دروس

استاد غلامرضا فیاضی

کتاب اسفار

95/11/04

بسم الله الرحمن الرحيم

موضوع: استدلال دوم بر وجود تمایز نوع چهارم (تشکیک)

از امام صادق (ع) مرحوم صدوق در امالی نقل کرده اند: وقتی نماز واجب می خوانید اول بخوانید نمازی بخوان که گویا آخرین نمازی است که گویا دوباره نماز بخوانید وموقع نماز تمام نگاهت به محل سجده ات باشد واگر بدانید که چه کسی در سمت و چپ توست نمازت را خوب انجام می دهی وبدان که تو در محضر کسی هستی که تو را می بیند ولی تو او را نمی بینید (بی ادبی است که وقتی خداوند به انسان بار داده است حواسش جایی دیگر باشد)

عرض کردیم که در اقسام تمایز نظر دوم این بود که اقسام تمایز چهارتاست برای این مطلب استدلال هایی شده است و استدلال دوم چیزی است که در کلام مرحوم سبزواری آمده است

استدلال دوم:

تمایز الکامل و الناقص قسم رابع لوحدة حقیقتهما (چون حقیقت کامل وناقص یکی است ) واستحالة الخلف فراجع:

     شرح منظومه، ملاهادی سبزواری، ج2، ص181 (المیز اما ببعض ذات ... )

تقریر استدلال مذکور:

مقدمه1: تمایز الکامل و الناقص لیس بتمام الذات ولاببعضها ولابالعوارض (کامل وناقص متمایز هستند ولی تمایزشان به بعض ذات نیست به عوارض هم نیست)

مقدمه2: اما انه لیس بتمام الذات فلأن حقیقتهما واحدة (هر دو خط هستند کم متصل قار ممتد فی جهة واحده هستند یک نیم متر یکی دو متر است فقط)

مقدمه3: واما انه لیس ببعض الذات فلأن حقیقتهما بسیطة (در عالم اگر مرکبی باشد فقط جسم است ولی تمایز کمال ونقص یا در کم است یا در کیف است که قبلا توضیح داده بودیم) وذلک لأن الاعراض بسائط فلاترکیب فیها من الجنس و الفصل

مقدمه4: واما انه لیس بالعوارض فلأنه لو کان تمایزهما بالعوارض لکان ما به الاختلاف فیهما غیر ما به الاشتراک (اگر این طور شد) فلم یکن من التشکیک فی شئ لإن التشکیک انما یتحقق اذا کان مابه الاختلاف من جسن ما به الاشتراک (هر دو حرارت است ولی یکی حرارت بیشتری دارد هر دو عدد است یکی عدد بیشتری است لذا تمایزشان به عوارض هم نیست پس به آن سه تا که مشائین که گفتند نیست پس به چیست؟)

مقدمه5: واذا لم یکن تمایز الکامل و الناقص بتمام الذات ولاببعضها ولابالعوارض کان تمایزهما بالکمال والنقص فی نفس الحقیقة مشترکة لیس هناک شئ آخر (چیزی دیگری نداریم بجز کمال و نقص که مایه تمایز باشد و این استدلال شما را ملزم می کند این بیان جناب حاجی سبزواری است)

وفیه:

اولا: ان حصر الاقسام الثلاثه حصر عقلی (مثل آفتاب روشن است که دو شئ متمایز یا تمایز درونش است یا از بیرون است وقتی در درون بود یا تمام الذات است یا جزء الذات است وقتی ما این را از منظر عقل می داند اگر شما هزار تا دلیل دیگر هم بیاورید می دانم که حرفت غلط است هر چند استدلال شما را جواب ندهم زیرا استدلال شما شبهة فی مقابل البدیهیة. آن حصر عقلی دائر به نفی و اثبات است و نمی شود در مقابل آن چیزی آورد) والاستدلال المذکور من قبیل الشبهة فی مقابل البدیهی (وقتی می دانم که کف دستم مو است و هزار تا استدلال هم بیاوری که مو است شبهه است)

وثانیا ان المقدمة الثالثة ممنوعة (شما گفتید که به بعض زائد نیست زیرا اعراض بسیط است) لأن الاعراض انما هی بسائط فی الخارج حیث انها لیست مرکبة من مادة وصورة (بله اگر کسی مثل شیخ اشراق وعلامه طباطبائی که آنرا پذیرفته است که اگر چیزی در خارج ماده وصورت ندارد در ذهن نیست جنس وفصل ندارد زیرا فرقشان را به اعتبار بشرط شئ و لا بشرطی است. اگر این چنین حرفی می زد ولی ما می گوییم که یک شئ در خارج بسیط باشد ولی ذهن آن را مرکب بفهمد به صورت تحلیلی) ولکنها مرکبة فی التحلیل من جنس و فصل والاّ فمن این نشأت المقولات العرضیه (شما می گویید نه تا مقوله عرض دارید مقوله یعنی جنس عالی است یعنی جنسی که خودش جنس ندارد یعنی همه اعراض جنس است و جنس همه اعراض همان مقوله هایشان است وکم جنس است) افلیست المقولات اجناسا عالیة (مقول یعنی محمول اما مقوله به آن محمولی گفته می شود که محمول ذاتی بجز خودش ندارد یعنی ذاتی به معنای جزء الذات ندارد ولی ذاتی به معنای تمام الذات را دارد) افیمکن وجود جنس بلا فصل مگر می شود یک چیزی جنس داشته باشد فصل نداشته باشد جنس بماهو جنس مبهم است ابهامش هم به حسب خارج نیست بلکه به حسب مقام تحلیل عقل وماهست و فصل ان را از این ابهام خارج می کند ولی از ابهام خارجی وجود است که آن را از ابهام خارج می کند لذا فصل جنس را از ابهام وجود ذهنی خارج می کند لذا نمی شود که چون بسیط هستند نمی شود فصل داشته باشند را ما نمی فهمیم. شیخ اشراق چیزی جز ماهیت قائل نیست لذا طبیعی است که این تمایزها چهارگانه در ماهیات است ملاصدرا می گوید من در اسفار از تشکیک ماهیت دفاع می کردم طوری که می گوید اصلا باور نمی کنم که شما این قسم چهارم را بفهمی

قول سوم:

3. تمایز الماهیات علی ثلاثة اقسام وهناک قسم رابع هو التمایز فی الکمال و النقص مختص بالوجودات (ملاصدرا در اسفار تشکیک در ماهیت را پذیرفته است واشکالات مشائین را پاسخ می دهد ولی خودش در شواهد الربویه می گوید تشکیک در ماهیت نیست) ذهب الیه الآخوند فی الشواهد الربوبیه[1] : (می فرماید: مشائین گفته اند اگر یک سیاهی شدیدتر از سیاهی دیگر است یعنی یک فرد سیاه خصوصیتی دارد نسبت به فرد دیگری کمالیت دارد به دیگری در معنای مشترک نه اینکه خود معنای مشترک متفاوت باشد تفاوت پیش اینها به فصل بر می گردد یعنی همان چیزی که مشائین می گفتند که سیاهی پررنگ با کم رنگ دو نوع سیاهی است مثل حرارت می ماند که حرارت شمعک با حرارت کوره ها جنسش یکی است ولی نوعش فرق دارد دو نوع ماهیت است اما رواقیین و حکمای ایران شیخ اشراق نقل می کند که می شود در ماهیت تشکیک باشد ماهیت های مشکک وماهیت های متواطئ. ملاصدرا می گوید: اما مباحث تشکیک را در اسفار گفته ایم و انجا ترجیح دادیم قول به تشکیک در ماهیت را وهاهنا این تفاوت ها بر می گردد به وجودات مثل تفاوت به اقدمیت. فللوجود اطوار مختلفة فی نفسه و اگر به ماهیت نسبت می دهیم به تبع وجود است.)

- بدایة، علامة الطباطبائی، مرحله5، فصل8.

- نهایة، علامه الطباطبائی، مرحله5، فصل3


[1] شواهد الربویه، ملاصدرا، ص164-166.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo