< فهرست دروس

استاد غلامرضا فیاضی

کتاب اسفار

95/10/18

بسم الله الرحمن الرحيم

موضوع: نظر دهم در مورد مقسم کلی وجزئی (نظر استاد جوادی آملی)

درباره مقسم کلی و جزئی اختلاف جدی است

نظر دهم نظر استاد جوادی آملی (دام ظله)

10. مقسم الکلی والجزئی فی المنطق هو المفهوم (اینکه مفهوم مقسم باشد از شهرت برخوردار است ایشان می فرماید که بین کلی و جزئی در منطق با کلی و جزئی در فلسفه اشتراک لفظی است ایشان در مورد تشکیک هم می گفتند که تشکیک در منطق با تشکیک در فلسفه فرق دارد که شواهد زیادی در کلمات بزرگان برای این موضوع تشکیک شاهد هستند تشکیک در منطق را تشکیک در معنای کلی است ولی تشکیک در فلسفه در مراتب وجود است حالا در کلی وجزئی هم این را می فرمایند که در منطق با فلسفه مقسم کلی وجزئی فرق دارد) وهو فی الفلسفة "الموجود" موجود تقسیم می شود به کلی وجزئی (فالمفهوم فی المنطق سواء کان ماهیة ام غیرها( این که گفته اند مفهوم به کلی وجزئی تقسیم می شود هر چه را که شما می فهمید این گونه است می خواهد ماهوی باشد یا غیرماهوی) کلیّ ان کان الادراک عقلیاّ و جزئی ان کان الادراک غیرعقلیا (اگر مقسم مفهوم است یعنی مقسم علم است، بنابراین در منطق کلی وجزئی از معقولات ثانیه منطقی می شود) فعلیه الکلی و الجزئی من المعقولات الثانیه المنطقیه (لذا فیلسوف نمی تواند موضوع بحثش چیزی باشد که معقول ثانی منطقی باشد) وعلیه فلاصلة له بالفلسفة الباحثة عن الموجود بماهو موجود (معنا ندارد که بگوید مفهوم کلی است یا جزئی می گویند به شمای فیلسوف ربط ندارد این موضوع لذا اگر ابن سینا و ... این مووضع را بحث کرده اند چیزی دیگری است ) واما ما تعرضّ له الحکماء فی الفلسفة فالجزئی هو الموجود المتشخص (یعنی وجودی که در خارج موجود است جزئی است) والکلی هو الماهیة الموجوده علی نحو الکثره (کلی هم یعنی متکثرّ جزئی یعنی واحد عددی ) بالفعل او بالقوه (می گویند البته اینکه می گوییم کثرت داشته باشد معنایش این نیست که همین الان کثرت داشته باشد در حالیکه آنی که در کلمات ملاصدرا مطرح شد گفت کلی در خارج نیست وبعد بحثها را شروع کرد. می گویند کلی در بحث فیلسوف همان کلی طبیعی است وکلیت هم به معنای کثرت است او بالقوه لذا می گویند اینکه می گوییم کثیر نه اینکه کثیر باشد مثل انسان بلکه حتی واجب[1] باشد عقل می گوید که می شود فی حد نفسه کثرت داشته باشد ولو اینکه الان امکان برای او نباشد کثیر چه کثیر بالقوه یا بالفعل) فالمقسم هو الموجود (البته طبق نظر حضرت استاد موضوع هم منحصر به وجود است و ماهیت اصلا در خارج موجود نیست ومکرر فرموده اند که ماهیت چیزی نیست جز آنچه که در ذهن شکل می گیرد وقتی شما موجود خارجی را در آن تأمل انجام می دهد یعنی ذهن شما روی آن تحلیل انجام مید هید بدون اینکه در خارج باشد لذا وصف کلیت و جزئیت مال وجود است) وعلیه فالکلی و الجزئی المعقولات الثانیة الفلسفه فراجع:

- رحیق مختوم، ج6، ص87-91 (مقسم کلی وجزئی در منطق مفهوم است و مراد از مفهوم معنایی مقابل ماهیت نیست، اما یک معنای اعم هم داریم که مفهوم به هر چه که در ظرف ادراک وفهم ذهن در می آید لذا حتی ممتنعات را هم شامل می شود کلیت و جزئیت هم که از معقولات ثانیه منطقی هستند هم همینطور است کلیت وجزئیت در اینجا از دائره ذهن خارج نیست کلیت در ذهن نباید چیزهایی باشد که مال ظرف باشد بلکه نفس واقعیت است وبه تبع آن ازمعقولات فلسفی بحث می شود که واقع خارجی به آنها متصف می گردد لذا نباید کلی را به معنای منطقی که مقید به ذهن است نباید به کار رود. جزئی یعنی وجودی که متشخص است چون تشخص از معقول ثانی فلسفی است و جزئیت هم به معنای تشخص است در جزئیت می فرماید که مشکلی نداریم واما استفاده کلیت در معنایی که موجودات خارجی به آن متصف شده است امری است که نیاز به دقت بیشتری است وکلی طبیعی به همین معنای دقیق است و لذا اگر بحث می کنیم از کلی در فلسفه غیر از کلی در منطق است زیرا وقتی کلیت در معنای کلیت به کار می رود حقیقت خارج هم این گونه به کار می رود قبول صدق بر امور کثیر .... کلی فلسفی که همان کلی طبیعی است علاوه بر اینکه در ذهن است در خارج هم موجود است.)

- همان، ص92.

- همان، ص93-94( امتیاز موجود مجرد عقلی با کلی طبیعتی اولی به خاطربساطتت تمام حقائق را دارد وبین آنها حمل حقیقه و رقیقه برقرار است –اینجا می خواهد کثرت را درست کند که معنایی که ما می گوییم سازگار است-)

- همان، 95- 97 (اگر کسی بگوید اگر این طور است جزئی کلی همان واحد وکثیر است می گویند که این ملاک به معنای تقسیم موجود به کلی وجزئی به معنای تقسیم ان به کثیر و واحد است زیرا کثرتی که در فلسفه بحث می شود لازم نیست که کثراتش افراد یک نوع باشد وجود وعدم در بحث وحدت وکثرت بحث می شود در حالی که وجود وعدم جامع مشترک نیست لذا بحث کلی وجزئی و کثرت و واحد عام وخاص است زیرا کلی و جزئی یک وحدت وکثرت خاصی است اینجا فقط وحدت عددی است و کثرت هم معنای وسیعی دارد ولی کثرت به نحوی دیگر است. کلیت فلسفی مخصوص ماهیت است ولی کلیت منطقی مخصوص ماهیت نیست)

- همان، ص111( این کثرت تشخص هم دارد ایشان مطلبی دارند که در تقسیمات وجود همواره اقسام به هم برمی گردند اگر هم بگوییم که 5 تا هستند باز هم تشخص 5تا را دارد و اتصاف کلی طبیعی به این نوع تشخص گسترده منافاتی با تشخص افراد ندارد و در جایی دیگر هم دارند که کثرت اعم است بالقوه و بالفعل )


[1] زیرا که اگر یک واجب دیگر داشته باشیم آیا به واجب بودن اولی چیزی بر می خورد؟.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo