< فهرست دروس

استاد غلامرضا فیاضی

کتاب اسفار

95/07/27

بسم الله الرحمن الرحيم

موضوع: اثبات معنای سوم از ماهیت در کلمات قوم

این روایت از امام صادق (ع): ای خیثمه به دوستان ما هر کس را می بینی سلام ما را برسان (چون امام خلیفه خداوندی است که ارحم الراحمین است) وسفارش کن آنها را به تقوی الهی و تقوی هم یعنی حریم خدا را نگه داشتن است و برای ما طلبه هم واجب تر است این کار واینکه غنی آنها توجه کند به فقیرشان و آنی که دستش به جایی می رسد بر ضعیف توجه کند و زنده به تشییع مرده برود و در خانه هایشان به دیدن همدیگر بروند واین ملاقات بعضی با بعضی دیگر زنده شدن امر ماست و بعد دستشان را بلند کردند به سوی آسمان و فرمودند رحم الله عبدا احیا امرنا

مادر کلمات قوم درجایی ندیده ایم که بگوید ماهیت سه معنا دارد

هناک معان لم تعدّ عندهم من الماهیات، کصفات الوجود (صفات وجود مثل) الغنی، والفقر و و القدم و الحدوث و الثبات و السیلان و .. ( بالاخره ما چیزهایی داریم که در کلمات قوم جزء ماهیت نشمرده اند و ...) فعلی ما ذکرنا من ان للماهیة معان ثلاثه (اگر گفتیم ماهیت سه ماهیت دارد) فالماهیة بالمعنی الاعم و کذا بالمعنی الثالث، تشملان هذه الامور، اما علی ما ذکره القوم من انّ الماهیة لیس لها الا معنیان فلا ریب انّ المعنی الاعم شامل لتلک المعانی لانه لایشذّ عنه شئ (ان ماهیت یعنی مابه شئ هو هو وجود و عدم و وهر چیز دیگر را هم می گیرد) اما آیا ماهیت بالمعنی الاخص شامل او می شود یا نه؟

واما الماهیة بالمعنی الاخص فقد یستظهر من کلماتهم انها تشملها وبعبارة اخری الماهیة بمعنی مایقال فی جواب ماهو عامّة لکل معنی غیر الوجود والعدم (از کلمات آقایان می توانیم استظهار کنیم که ماهیت یعنی هر چه غیر وجود وعدم به معنای مایقال فی جواب ماهو یعنی به همان معنای اخص اما این را از کجا می آوریم ) و ذلک من جهات:

    1. انهم یعرفون الماهیة بمایقال فی جواب ماهو (بعضی ها گفته اند ماهیت یک معنا بیشتر ندارد ولی همین ها تصریح می کنند که مراد از ماهیت هر چیز غیر از وجود است) فیصرحون بأن الماهیة کل شئ غیر الوجود فراجع المحاکمات (یعنی محاکماتی که قطب رازی کرده است بین فخر رازی و شیخ طوسی است، شرح اشارات ج2، ص 58: الماهیة لا تتاول الجزئی الحقیقی ماهیت از ماهی مشتق است ودر جواب ماهو گفته می شود و چیزی که در جواب ماهو گفته می شود باید حتما کلی باشد و یک معنی بیشتر در کلمات قطب رازی نیست ولی در ج3، ص 30-31) حیث یعرف الماهیة بما یقال فی جواب ماهو وهو نفسه فی المحاکمات (شرح اشارات ج3، ص30-31 : مراد از ماهیت غیر از وجود است شئ یا ماهیت است یا وجود که نشان می دهد که ماهیت بالمعنی الاعم نیست یعنی این ماهیت که من می گویم مقابل وجود است ولی ماهیت بالمعنی الاعم شامل عدم هم می شود که از این استفاده می کنیم که قطب رازی مایقال فی جواب ماهو را شامل همه چیز می داند یعنی همه اشیاء عالم ماهیت هستند گویا معانی فلسفی که از زمان شیخ اشراق که مقعول ثانی را مطرح کرد چیز جدیدی شد ولی قبلا ماهیت شامل همه چیز غیر از وجود است)

    2. انهم یذکرون للماهیة معنین (همین آخوند که ماهیت را به دو معنی می گیرد کتبش پر است از اصالت وجود) ثم یصرحّون فی مبحث اصالة الوجود بانّ المراد من الماهیة کل شئ غیر الوجود فراجع

     الاسفار، ج2، ص 3-

     الشواهد الربوبیة (تقریبا عین همین عبارات که در اسفار است را آورده است) ص 137 (در شواهد گفته است ماهیت بالمعنی الاعم هم شامل وجود می شود و هم شامل ماهیت بالمعنی الاخص را ولی در اسفار می گوید ماهیت بالمعنی الاعم شامل همه چیز در عالم می شود (حیث ذکر للماهیة معنیین وایضا راجع

     اسفار، ج1، ص47. (چون حقیقت هر چیزی وجودش است و وجود در حقیقت داشتن اولی است یعنی اصل آن است نه اینکه ماهیت موجود نیست بلکه این اولی است چون حقیقت شئ به این است پس خود وجود اولی است که ذات حقیقت باشد همانطور که بیاض اولویت دارد به بیاضیت از جسمی که سفید شده است وجود به ذاته موجود است وبقیه چیزها یعنی ماهیت اصیل نیست لذا ماهیت را به سائر اشیاء معنی کرده است

     همان، ص 47

     همان، ص 121، 123

     اسفارج2، ص 94( الوجود هو الاصل فی التحقق و غیر الوجود متحقق به بالعرض به جای ماهیت گفته است غیر الوجود)

     همان، ص 246 ( الحق عندنا ان مفهوم الوجود اولی ... )

     تفسیر القرآن الکریم، ج1، ص 49-50 ( نمی گوید ماهیت می گوید غیر الوجود)

     تعلیقات الهیات شفاء، ج2، ص910 (اعلم ان الوجود هو الاصل فی تحقق المعانی والمفهومات که در اصول هم خوانده اید که ال در المعنای دلالت بر عموم می کند همه معانی که شما آنها را ماهیت نمی شمارید همه را شامل می شود)

     اذ لا ریب ان المراد بالماهیة فی مبحث اصالت الوجود هو املاهیة المعنی الاخص لا الاعم ( از تصریحات که نقل شد ماهیت بالمعنی الاخص شامل همه چیزهای غیر وجود می شود)

    3. انهم یحصرون المعانی فی الوجود والعدم والماهیة (ماهیت بالمعنی الاخص شامل همه چیزهای غیر از وجود می شود) فراجع

     الاسفار، ج1، 304 ( الدائر علی السنة المتصوفه . می گویند یا حقیت خدا یا باید عدم باشد یا ماهیت یا وجود باید باشد که وجود یا باید وجود خاص باشد یا وجود مطلق. اینکه دارد این استدلال را انجام می دهد باید هر چه غیر از عدم است باید در ماهیت بیفتد) فراجع

     وتعلیقات المدرس علی الاهیات الشفاء ( که این کتاب در حال آمده شدن برای چاب است صفحه اش را ندارم)

ممکن است کسی بگوید که ما نیاز به سه تا معنی نداریم همان دوتا معنی است که معنای عام همه چیز را غیر از وجود وعدم است ولذا معنای سوم جا ندارد.

ولکن هذا الاستظهار ممنوعٌ وذلک لانهم ینفون الماهیة عن الواجب تعالی (ماهیت از واجب نفی می کنند چون ماهیتی که از واجب نفی می کنند ماهیت بالامعنی الاعم نیست که شیخ اشراق صریحا می گوید که ماهیت دو تا معنی دارد پس ماهیتی که از خدا نفی می شود ماهیت بالامعنی الاخص است) ثم یحکمون بناء علی اصالة الوجود بأن ماهیته سبب لوجود مقتضیة للوجود (ماهیت خدا اقتضاء وجود دارد) وموجودة بالوجود (اصالت وجود یعنی ماهیت همه ..بحث اصالت وجود هم در واجب است و هم در ممکن اما در واجب ماهیت بالمعنی الاخص ندارد وبعد می گویند ماهیت بوجود موجود می شود ما می گوییم این به چه معنی است که ماهیت خدا به وجود موجود می شود لذا ماهیت باید نه اخص باشد نه اعم یک ماهیت داریم غیر از معنی الاعم و معنی الاخص، ولی ماهیتی داریم که غیر از وجود وعدم است زیرا در مورد خدا می گوییم ماهیتش به سبب وجود است و مقتضی وجود است ) فراجع:

     الاسفار، ج1، ص51 (لو لم تکن وراء الوجود افراد حقیقة وراء الحصص ... یعنی مفهومی از وجود دارید که اضافه می شود به افراد ... )

فانه مع نفی الماهیات بالمعنی الاخص عن الواجب تعالی حکم بان الغنی من اللوزام ماهیته تعالی واتصف وجوده به بسبب الماهیة (وجود واجب اگر متصف به غنی بشود این از ماهیتش بر خواسته است. اگر خالق همه است پس خودش نباید مخلوق باشد لازمه خالق الکل غنی است پس باید این را بپذریم که ماهیتی داریم به معنی سوم )

الاسفار، ج1، ص75

فانه مع نفی الماهیة بالمعنی الاخص عن الواجب تعالی حکم بوجود ماهیته بسبب وجوده

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo