< فهرست دروس

استاد غلامرضا فیاضی

کتاب اسفار

94/08/10

بسم الله الرحمن الرحيم

موضوع: تمام منابعی که وحدت در عین کثرت شخصی موجودات از آن استفاده می شود.

امام سجاد ع هر کس اشتیاق به بهشت داشته باشد به هر کار نیکی شتاب می کند و فراموش می کند از ذهن خودش شهوات را. و کسی هم که از جهنم می ترسد سریع توبه می کند از گناهانش (توبه و استغفار در سحر در چندین آیه قرآن هم آمده است برکات زیادی دارد که یکی از آن ها این است که توفیق انسان برای چیزهای دیگر زیاد می شود، زیرا گناه و لغو زنگاری برای انسان می آورد که توفیقش کم می شود ولی استغفار باعث می شود نور و انوار الهیه که مرتب در حال نزول است به او می رسد )

بحث درمورد تشکیک بود عرض کردیم که تفسیر مشهوردر مورد تشکیک عبارت بود از وحدت در عین کثرت ولی خود این وحدت در کثرت دو گونه تفسیر شده است یکی منسوب به فهلویون است که می گویند وقتی می گوییم که نور حقیقتش واحد است نه اینکه به این معنی باشد که شخصش واحد باشد؛ مثل اینکه می گوییم نوریک حقیقت واحده است نه اینکه یک نور فقط داشته باشیم نورهای زیادی داریم، ولی حقیقتشان یکی است هر چند افرادش متعدد است. از یک راه ولی با بیانات متعددی استدلال کرده اند؛ مثلا وحدت مفهوم وجود را دلیل بر وحدت شخصی وجود دانسته اند، ولی واضح است که نمی شود وحدت مفهوم را به وحدت حقیقت دلیل آورد، ولی با این وجود ملاصدرا به دلیل وحدت مفهومی هرگز استناد نکرده است بر وحدت حقیقت، هر چند دلیل وحدت مفهوم را در برابر تباینی که مشائین قائلند مطرح کرده است. پس فرق اساسی این تفسیر که تفسیر ملاصدرا است با تفسیر اول این است که وقتی گفته می شود وجود واحد است، یعنی در حقیقتش واحد است، ولی در تفسیر ملاصدرا یعنی شخص واحد است گفتیم که کلام ملاصدرا به روشنی به این دلالت دارد که در آدرسها رسیدیم به هدایة الاثیریه:

شرح هدایة الاثیریه ص،424-425 ( کسانی که به حالات و مبدأ عالم معرفت دارند انسان ها سه دسته اند صنف اول، محجوبان است قائلون بانّ العالم ...می گویند عالم که همه عقول و نفوس و عناصر وتولید شده های عناصر که می شود معدن نبات و حیوان، اینها امری هستند که فیضان کرده اند از خداوند متعال، در حالی که مباین به وجود ذات حق هستند، صنف دوم صوفیه هستند می گویند: در عالم یک وجود بیشتر نیست و عالم هم چیزی خارج از شؤون نیست وشؤون هم وجود ندارد و وجود فقط مال خود خداوند است. حالا آخوند جزء محجوبین است؟ً! او از دسته اول که محجوبین است که نیست وصوفیه هم که نیست چون کثرت برای او بدیهی است پس می ماند سنخ سوم که خودش از این سنخ خواهد بود: یعنی سنخ : و هم الراسخون فی العلم من الحکما قائلون بأن العالم لیس عبارة عن ممکن الصرف و لا عن الوجوب الحقیقی الصرف : و عالم یعنی ما یعلم به، و این عالم گاهی به خود خدا اطلاق نمی شود، اسم آلت است یعنی وسلیه ای که چیزی با آن شناخته می شود همین عالم که باید به مخلوقات اطلاق شود گاهی به همه هستی اطلاق می شود. نه ممکن خالی است و نه وجوب خالی است، البته در اینجا عالم یعنی ما سوا الله، وجوب حقیقی صرف هم عالم نیست تا بشود خود خدا بلکه این عالم دو حیثت دارد: از اینکه موجود است به وجودِ حق، یک لحاظ دارد و از این حیث که تقسیم می شود به عقول و نفوس یک لحاظ دیگر دارد، پس عالم مرکب است از ممکن، یکی هم، سنخ باقی است که او به ذاته موجود است عالم ذاتش یکی بیشتر نیست وهمو خود خداوند است و ممکنات وجودشان به همین ارتباطشان است نه اینکه وجوداتی از طرف خداوند میرسد به آنها. این نظر می گوید که این طور نیست که ممکنات وجوداتی مغایری با خدا باشد که افاضه شده باشد توسط خدا، بلکه وجود حقیقی وجود آنها هم است.)

همان، ج2،ص145 ( کسانی که توغّل در خداشناسی دارند بعضیهایشان گفته اند که، وجود حق با اینکه خود حقیقت وجود است ولی گسترده است بر تمام موجودات، به طوری که خالی نیست از او شئ ای از اشیاء، راجع به این گفته اند که یک طوری است وراء طور عقل، یعنی عقل آن را نمی فهمد باید با ذوق آن را فهمید، ولی من آخوند می گویم: از فقراء می شناسم کسی را که ( خودش را دارد می گوید) پیش او چنین نیست یعنی فهم این معنی از طور عقل است، عقلِ مظلم نمی تواند بلکه عقل منور می خواهد .در بعضی از رسائلش این را اثبات کرده است. آخوند می گوید چند تا چیز یک وجود دارند نه اینکه یک چیز چند تا وجود داشته باشد- وجودخدا که هست وجود علم خدا هم است و جود قدرت و حیات خداوند هم که هست وجود خورشید هم است ... اگر آنجا –در ذات وصفات خداوند متعال- برای شما اثبات شده است که هم وجود خدا و هم وجود صفات و... همان را همینجا بگو که وجود خورشید و ... چنین نسبتی با خدا دارند)

شواهد الربوبیة،ص10-11 ( شمول الوجود للاشیاء ... مانند شمول کلی به جزئیات نیست نظر آخوند از باب سریان وجود برهیاکل ماهیات است. سریانی که مجهول التصور است؛ وجود با اینکه امر شخصی است و متشخصٌ بذاته و مشخِّص همه چیزهاست، می شود که مختلف الحقائق باشد، بحسب ماهیات متحد به، هر یک از ماهیات به یک مرتبه متحد هستند با وجود حقیقی، به جز اولی که خود خداست و صرف الوجود است و...)

همان، ص 66تا68( دقیقا همانی است که در اسفار از وجود رابط استدلال می کند برای این موضوع، که علیت عین وجود معلول است و برعکس. واین طور که شد معلول می شود ربط ورابط بجز مرتبط الیه چیزی نیست، لذا وحدت درست می شود که تفصیلش خواهد آمد مثلا شما برای قدرت غیر از علم وجودی قائل هستید، هر کدام یک آثار دارد، ولی وحدت دارند. هم آخوند و هم عرفا ما پایش را امضاء می کنیم که اینها همین را می گویند ولو اینکه کسانی هستند که می گویند عرفا این را نمی گویند بلکه موجوداتی برای غیر حق قائل نیستند، حقائق مختلف موجود می شوند به وجود واحد بسیط بدون تعدد حتی جهت، البته ایشان نفی وجود خاص به ممکنات را می کند، ایشان شؤون را وجود می داند، ولی دیگران –صوفیه- شؤون را موجود نمی دانند. علامه می فرمایند ما عرضی را که محمول بالضمیه باشد نداریم، تمام اعراض از نوع خارج محمول هستند. ملاصدرا تمام حرفش این است که بگوید وجود معلول غیر وجود علت نیست بلکه عین است به نفس همان وجود موجودند

المبدأ والمعاد، ص، 49 تا54 (ملاصدرا می فرماید: وجود حقیقی با وجوب ذاتی متساوق هستند یعنی هر چی وجود حقیقی دارد واجب بالذات است وهر چه واجب بالذات است وجود حقیقی دارد حالا ممکن چی؟ همین الان تمام ممکنات هالکة بالذات هستند؛ هالک مشتق است وبرای آینده، مجاز است، لذا الان استنادش مجاز است ولی به استاد می توان جواب داد که اگر به شئی بگویی هالکٌ به خاطر اینکه در آینده هالک خواهد بود مجاز خواهد بود، ولی اگر بگویی شئیٌ فردا هالکٌ است، یعنی فی حال تلبسه بالمبدآ، این مجاز نیست بلکه حقیقت است یعنی فی حال النسبه است، حالا نسبتش هر وقت بخواهد باشد. مجاز وقتی است که هیئت ونسبت مال الان است ولی ضرب و نسبت نسیه است. ما می گوییم کل شئ هالک یعنی کل شئ سیهلک و این استعمال یک استعمال رائجی است. مثل کلّ شئ فانٍ شما وقتی فلسفه نمی خواندید این را چطور می فهمید؟ لذا ظهور عرفی ملاک است.)

المظاهر الهیه،ص25( وجود حق تعالی وجود همه موجودات است... او حق است ومابقی باطل است. در دید آخوند یک وجود بیشتر نداریم و آنهم حق است واگر گفتیم ماعدا و ماخلا، یعنی باطل هستند، ماخلقنا السموات والارض الا بالحق یعنی حق وجود همه آنهاست، لذا بماهوغیر دارد آنها را از وجود نفی می کند. شارحان ایشان نیز همین مطالب را به ایشان نسبت می دهد)

شرح هدایه اثیریه: یک توحید خاصی است که دوانی می گویند یعنی وحدت وجود وکثرت موجود ویکی هم توحید خاص الخاص که همان توحید صوفیه است، که وحدت وجود وموجود را بیان میکند؛ سوم، وحدت وجود ووحدت موجود در عین کثرت وجود وکثرت موجود که این اخص الخواص است. در اینجا طریقه استاد دوانی را توضیح داده است و اشکال کرده است و دومی را همینطور، ولی سومی را می گوید مثل انوار که مراتب مختلف دارد و ...وبالاخره حرف ملاصدرا را بیان می کند.)

تعلیقه حکیم سبزواری بر اسفار،ج1،ص545تا 547

توحید عینی و علمی، ص92-93

میرزا احمد آشتیانی، تبیان المسالک، راجع الرسائل الاربعة العشرة، ص 321تا338 (مفصل، همین کلام آخوند را توضح داده است) و نیز در بیست رساله، ص 301تا314.

مجموعه آثار شهید مطهری، ج5،ص219،220.

همان، ج6، 509

همان، ص513تا514 (استاد شهید تصریح می کند که وجود واحد شخصی است در عین کثرت شخصی)

همان، ص518، 519

همان، ج9، 182تا185

همان، ص437تا 440

رحیق، ج5، 474و 547 تا548 (که تصریح کرده اند که معنای تشکیک غیر از معنای آن در منطق است)

همان، 558تا559

تعلیقات استاد حسن زاده (دام ظله) بر اسفار، ج1، ص578

تعلیقات استاد حسن زاده بر رساله آغاز وانجام خواجه، ص578

این تمام منابعی بود که وحدت شخصی وجود در عین کثرت موجودات از آن استفاده می شود

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo