< فهرست دروس

استاد غلامرضا فیاضی

کتاب اسفار

94/06/31

بسم الله الرحمن الرحيم

موضوع: ادامه فرقهای تشکیک منطقی و تشکیک فلسفی

نقل از ابن ابی الحدید: عبدالله بن عمرو با علی ع بیعت نکرد ولی شبانه رفت با حجاج فرماندار عبدالملک بیعت کرد. گفت؛ من مات ولم یعرف امام زمانه مات میة جاهلیة، حجاج هم پای خودش را زیر لحاف بیرون آورد گفت با پای من بیعت کن.

تشکیک فلسفی در این که غیر تشکیک منطقی است یا عین آن است اختلاف است. استاد جوادی فرمودند که این ها دوتا هستند به نظر می آید که حق همین است و شواهدی هم دارد گفتیم که تشکیک فلسفی یعنی وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت. در حالی که تشکیک منطقی یعنی این که کلی در افراد خودش به صورت یکسان وجود نداشته باشد. در درس قبل گفتیم که این دو ده فرق باهم دارند.

7. التشکیک الفلسفی مبنی علی اصالة الوجود ( کسی که وجود را اصیل می داند می گوید که این وجود واحد است یا کثیر، ولی وقتی قائل به عدم اصالت وجود شد دیگر معنی ندارد بگوید که واحد است یا کثیر. اصلا اعتبار است اصلا نیست انتزاع ذهن است لذا معنی ندارد بگوید اصالت ندارد ولی واحد است یا کثیر) والتشکیک المنطقی لیس کذلک ( کسی که برای وجود افراد قائل است اصل اینکه ما کلی داریم و افرادش با هم فرق دارد کسی با ما مخالفت نکرده است. کلی می تواند وجود باشد و می تواند ماهیت و معمولا هم برای ماهیت مثال می زنند و هم برای وجود. به کلی مشکک و متواطئ مثال می زنند و به سواد هم مثال می زنند به وجود. بعد یک بحثی مطرح می شود که تشکیک در ماهیت وجود دارد یا نه، لذا روی اینکه ما کلی مشکک داریم دعوا نداریم لذا این هم یک فرق اساسی)

8. التشکیک الفلسفی ینقسیم الی الطولی والعرضی (این کثرات گاهی علت ومعلول هستند می شود طولی و گاهی علت ومعلول نیستند می شود عرضی و نیز جدیدا گفته شده است تشکیک تفاضلی که معنایش علیت نیست یکی نور شدیدتر و دیگری ضعیفتر است، ولی علت و معلول هم نیستند) والتشکیک المنطقی ینقسم الی ما بالتقدم و التأخر و الشدة والضعف و الاولویة وعدمها و الاقلیة و الاکثریة –مال عدد است- والاعظمیة و الاصغریه (ولی تشکیک فلسفی را نیامده اند پنج قسم کنند ولو اینکه شدت وضعف در فلسفی هم است بالاخره اینها اقسامشان با هم فرق دارند و....)

9. القائلون بأصالة الوجود اختلفوا فی وقوع التشکیک الفلسفی فی الوجود (ایا تشکیک فلسفی در وجود است بهمنایر می گوید چگونه چیزی در خارج نباشد چیزی که حقیقتش تحقق و وجود است؟ ولی آیا همین بهمنیار قائل به تشکیک هستد؟ یا استاد مصباح اصالت الوجودی هستند ولی تشکیک طولی وجود دارد یعنی در جایی که علت و معلول است ولی در جایی که علت و معلول نیست می فرمایند: تشکیک هم نیست) ولکن اتفقوا (همه) فی وقوع الثانی (یعنی تشکیک منطقی) فی الوجود (همه می گویند که وجود مشکک است جایی که کلی را به متواطئ و مشکّک تقسیم می کنند، مثال می زنند به وجوب وجود به خدا و مخلوقات صدق می کند، ولی صدقش به خداوند اولیت دارد. وجود در خدا متقدم است تا در مخلوقین ... بعد می گویند وجود این خط با وجود خط دیگری فرق دارد، لذا تعبیر می کنند که در وجود، تمام انحاء تشکیک پیدا می شود. پس در تشکیک منطقی در وجود اتفاق دارند) بل صرّح بعضهم بانّ جمیع اقسام التشکیک المنطقی جاریة فی الوجود.

10.التشکیک الفلسفی لاصلة له بالماهیة (زیرا تشکیک فلسفی موضوعش وجود است بعد از اصالت وجود بحث می کنند که وجود کثرت تبیانی دارد یا ندارد؟) ولکن المنطقی عامّ یجری فی الماهیة و الوجود علی السواء (آن می گوید که معنای کلی بالاخره وجود کلی است یا نه؟ بالاخره اولین بحثی که مطرح می کنید و می گویید که وجود مشترک معنوی است یعنی معنا کلی است لذا تشکیک منطقی همانطور که در ماهیت جاری است در وجود هم جاری است. حالا در کلمات قوم به تفاوت این دو کمتر تصریح شده است مثلا از بیانات همین فصلی که هنوز شروع نکرده ایم ... برداشتی که کرده اند، تشکیک منطقی برداشت کرده اند. بعدا می گوییم که این فصل اصلا ربطی به تشکیک فلسفی ندارد بلکه نوع خاصی از تشکیک منطقی بعنی شدت و ضعف را مطرح می کنند، شاهدش این است که مقابل آن را تواطی می گویند ونیز توجه نشده است که خود تشکیک چهار معنی دارد که دوتاش اینها هستند یکی اینکه تشکیک به کار می برند و تشکیک به معنای حرکت از ضعف به شدت است مثل اینکه می گویند الحرکة لایخلو من التشکیک اصلا تشکیک مال کثرت است این تشکیک که در اینجا مطرح می شود یعنی اشتداد. یکی هم تشکیک به معنای این است که یک لفظی یک معنای ضد هم داشته باشد، ابن سینا می گوید: که ناهل، هم به معنای سیراب است هم به معنای عطشان، که ابن سینا می گوید این تشکیک است. از بعضی از کلمات ملاصدرا هم به دست می آید که تشکیک منطقی غیر از تشکیک فلسفی است) یدّل علی تغایر المعنینن ما جاء فی الاسفار ج1ص 298 (فرموده است که : والوجودات عندهم حقائق متکثرة لابمجرد اضافة الی الماهیات؛ ذاتا با هم فرق دارند اصلا خود وجود با قطع نظر از اب و آتش با هم فرق دارد خود ایشان در چند جای دیگر توجیه می کند آنهایی که قائل بودند به تباین، منظورشان این بود که به اعتبار ماهیت، ولی اینجا می گوید: نه به اعتبار ماهیت. اینکه برای هر وجود اسم خاص نداریم توهم شده است که بین وجودات تباین وجود دارد و بعضی از این مشائین فرق گذاشته اند یعنی در همه وجودات قائل به تبیان نشده اند قائل به اختلاف بالحقیقه شده است .کجا؟ آنجایی که وجودها مشکک باشند این تشکیک می تواند تشکیک فلسفی باشد؟ خیر لذا این عبارت دلالت می کند، تشکیک منطقی با تباین جمع می شود پس تشکیک که مقابل تباین است چیز دیگر باید باشد و تصریح حضرت استاد جوادی آملی در ج5، ص 547-548 عبراتشان این است معنای تشکیک در فلسفه غیر از معنای آن در منطق است ... . حالا عرض ما این است که خود کلمات ملاصدرا وقتی می خواهد تشکیک را مطرح کند ما باید ببینم که چگونه مطرح می کنند)

- فراجع ایضاً اسفار، ج1ص 140. فرموده است : افراد مفهوم الوجود لیس حقائق متباینة ...

- و نیز در ج1ص 141 : هو تعالی اصل حقیقة الوجودیة ...

- ونیز شرح هدایة الاثیریة ص 245-246 از چاپ بیروت : ان العارفین ... و الصنف الثالث: الراسخون ( که قطعا مرحوم آخوند خودش را از این نوع سوم می داند ... ایشان فرموده است که کثرت، بدیهی است لذا کلام صوفیه انکار ضروری است ولو اینکه ایشان اینجا تصریح به تشکیک نکرده است، ولی ما می دانیم که ایشان مبدع تشکیک است ومخصوصا که این سه نوع را بیان می کند و قطعا خودش را از نوع سوم می داند که وحدت در عین کثرت است

- تعلیقة السبزواری علی الاسفار ج1ص 545-547

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo