درس اسفار استاد فیاضی

92/12/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: السفر الأول/ المسلک الأول/ المرحلة الثالثة/ في تحقيق الجعل و ما يتصل بذلك /فصل في تحرير محل النزاع و تحديد حريم الخلاف في الجعل و حكاية القول في ذلك/ مناقشه در نظر آخوند در مورد ملحوظ نبودن نسبت در جعل مرکب و مناقشه در تشبيه آخوند به تصور و تصديق/ اسفار/ ج1/ ص397
و قد خطّأ الآخوند من حصر الجعل فی البسیط مستدلا بأن الصیرورة و هی النسبة فی الجعل المرکب لیست ملحوظة بنفسها لأن النسبة تابعة لطرفیها فی اللحاظ . و إن کانت إذا لوحظت بنفسها جری النزاع فی المجعول فیها.
اشکال به آخوند:
و یناقش فیه بأن صحبت الجعل ناظر إلی مقام الثبوت إلی الواقع و نفس الأمر لا إلی مقام الإثبات و العلم بالواقع فهب أن النسبة ملحوظة فإن الجعل المرکب عبارة عن إیجاد شیء ناعت لغیره کجعل الجنین إنسانا و جعل البذرة شجرا و الجعل البسیط عبارة عن إیجاد شیء فی نفسه لنفسه[1].
(میفرمایند که خدای متعال چیزی را که مستعد شد دارای فعلیت قرار میدهد)
و هو فی الحقیقة راجع إلی أن الممکنات علی قسمین قسم یکفی فی فیضانه عن المبدأ إمکانه الذاتی و لا یحتاج إلی معدات و هذا القسم هو الذی یتعلق به الجعل البسیط[2].
و قسم لا یکفی فی فیضانه عن المبدأ إمکانه الذاتی بل یحتاج إلی معدات و هذا القسم هو الذی یتعلق به الجعل المرکب
(فیلسوف میگوید که دو نوع خلق داریم یکی «خلق من شیء» و دیگری «خلق لا من شیء» و محال است که «خلق من شیء» برگردد به «خلق لا من شیء». در جعل مرکب مهم نیست که مجعول مرکب باشد یا بسیط، مهم این است که آن چیزی که خلق میشود با تحول به چیزی دیگر تبدیل شود. چون جعل مرکب تنها یک اصطلاح است.
طبق بیان شما -آخوند- قول به اینکه در جعل بسیط -بنا بر قول به اتصاف- نسبت ملحوظ نیست باید جعل بسیط هم برگردد به جعل مرکب.)
فانقسام الجعل إلی البسیط و المرکب یرجع إلی الخلق، إلی الخلق «لا من شیء» و إلی «الخلق من شیء».
(بیان صحیح این بود که باید در مقام ثبوت مسأله بررسی میکردند.)
تنظیر مسأله:
ثم إنه شبّه الجعل البسیط و المرکب بالتصور و التصدیق
و یناقش فیه أن هذا التشبیه غیر تام من وجهین:
الوجه الأول: ما یحتاج إلی مقدمة هی:
أن العلم الحصولی إما فهم صدق قضیة[3] و هو التصدیق و إما غیره و هو التصور و ینقسم إلی بسیط و مرکب و المرکب ینقسم إلی تام و ناقص و التام ینقسم إلی خبر هو القضیة و إنشاء.
(علم حصولی تقسیم میشود به تصور و تصدیق
تصور، مفرد است و مرکب. مرکب، تام است و ناقص. تام، خبر است و إنشاء و خبر همان قضیه است.
تصدیق، فهم صدق قضیه است.)
إذا تمهدت هذه المقدمة یعلم أن الجعل البسیط لا یشبه التصور اللهم إلا أن یراد بالتصور، التصور البسیط.
و الجعل المرکب لا یشبه التصدیق فإن التصدیق بسیط و إنما المرکب متعلقه أعنی القضیة.
(تصدیق بسیط است و متعلق آن است که مرکب است. فهم صدق قضیه یعنی تصدیق و صدق معنا ندارد مگر با قضیه. در واقع تصور اجزاء قضیه شرایط تصدیق است و علت تامه هم نیست.
تنظیر صحیح این بود که بگوید جعل بسیط شبیه تصور بسیط است و جعل مرکب شبیه تصور خبری است.)
فالتشبیه لا بدّ أن یکون بالتصور المفرد و القضیة أی یشبه الجعل البسیط بالتصور المفرد و یشبه الجعل المرکب بالقضیة.
الوجه الثانی: أن المشبه به لیس أجلی من المشبه.
(در مورد تصدیق رساله ها نوشته شده که چیست؟ اما خلق لا من شیء و خلق من شیء خیلی فهمش آسان تر است.)


[1] یعنی ناعت نیست.
[2] یعنی فقط خدا به آن وجود میدهد والسلام و دیگر تحولی نیست تا جعل الشی لشی بشود.
[3] قضیه غیر تصدیق است زیرا در همان لحظه که در ذهن ماست نقیض آن هم میشود موجود شود و شک یعنی همین که فهم صدق هیچ یک از دو قضیه ی نقیض صورت نگرفته.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo