درس اسفار استاد فیاضی

92/12/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: السفر الأول/ المسلک الأول/ المرحلة الثانیة/ فصل 14 فی أقسام الممکن/ تهافت حرف آخوند در فصل 14 مبنی بر امکان استعدادی با مبنای خودش مبنی بر حرکت جوهری/ اسفار/ ج1/ ص395
خلاصه جلسه قبل:
(یکی از مطالبی که در آخر این فصل -فصل14- آمده این است که جایی که شیء دو امکان نیاز دارد، یکی امکان ذاتی، یکی امکان استعدادی. امکان استعدادی با شرایطش محقق میشود و باید شرایط بر أمر ممکن تقدم داشته باشد چون استعداد آفرین است و خود استعداد هم باید بر مستعد له مقدم باشد چون قوه و فعل در مقابل هم اند و وقتی قوه تمام شد فعل محقق میشود لذا تقدم و تأخر زمانی محقق میشود اگر خود استعداد بر مستعد له مقدم است پس شرایطش هم مقدم است.)
و ما ذکره من وجود حوادث غیر متناهیة علی وجود مستعد له مبنی علی أن العالم لا أول له فهذا الحادث الذی هو مستعد له المسمی بالممکن الاستعدادی مسبوق بشرائط هی معدّات لحصول الاستعداد و واضح أن تلک الشرائط [1] بأنفسها حادثة فهی أیضا محتاجة إلی استعداد سابق علیها و هکذا
(همه ی فلاسفه قائلند که عالمِ ماده ابتدا ندارد یعنی هر چه به عقب برگردیم به اولش نمیرسیم. حادث قبلی مسبوق است به حادث قبلی و ... همینطور تا بینهایت)
و أنت تری أن هذا الکلام مضافا إلی أنه قول بقدم العالم زمانا و هو مما یستوحش[2] المصنف منه[3]
(برای اینکه موجودات مجتمع در وجود نیستند لذا بینهایت بودنش استحاله ندارد.
خدا برای اولین ماده علت تامه است پس ماده اولیه قدیم است البته حدوث ذاتی دارد و قدیم زمانی است. حدوث را با حرکت جوهری اثبات میکند برای اینکه جوهرش عین حرکت است چون حرکت همه اش حدوث است لذا از ابتدا حادث بوده مثل خطی که میکشیم و پشت سرش آن را با پاک کن پاک میکنیم و دیگر قدیمی وجود ندارد.
اشکالش هم این است که تمام این حرکت یک وجود است و ما نقل کلام میکنیم در همین یک وجود که این حادث است یا قدیم؟)
ینافی ما ذکره المصنف من الحرکة الجوهریة لأن الحرکة الجوهریة وجود واحد سیال لیس معه شرائط و معدات و حوادث و یمکن أن یکون له أول.
(چه اتفاقی افتاد که قوه ی بعید به قوه ی قریب که همان استعداد است تبدیل شد؟ مشائین میگویند که شرایطی سماوی باید بگذرد تا قوه ی بعید به قوه ی قریب برسد. خوشه گندم مسبوق به استعداد است و استعداد هم مسبوق به شرایط است و شرایط مسبوق است به استعداد و به همین منوال...
حرکت جوهری قسمت قسمت نیست و کلش یک وجود واحد سیال است و این تقسیم ها در حرکت جوهری تقسیم وهمی است و اصلا استعدادی وجود ندارد یعنی خدای متعال موجود مادی چهار بُعدی را آفرید و بُعد چهارمش هم همان حرکت ذاتی اش است که از ابتدای خلقتش در حال حرکت بوده.
لذا اگر تفکر مشاء را داشته باشیم ایجاب میکند که عالم اول نداشته باشد اما اگر تفکر حرکت جوهری را داشته باشیم کلام ساکت است نسبت به حدوث یا قدم عالم.)
و ما ذکره أیضا من وجوب وجود مادة تحمل المستعد له بعد حملها لقوته مبتن علی رأی المشائین حیث یرون القوة و الفعل أمرین خارجیین و لا بد لتبدل الشیء من القوة إلی الفعل من أمر مشترک یکون بالقوة فی زمان ثم یصیر هو ذا فعلیة فی زمان آخر.
(در تفکر حرکت جوهری تخم مرغ از بین رفت و دیگر نمیتواند وجود داشته باشد که بخواهد استعدادی برای جوجه شدن داشته باشد و این تفکر مشاء است که میگوید باید یک امر مشترکی وجود داشته باشد بین استعداد و مستعد له که آن امر ماده است و در حرکت جوهری هیچ نقطه اش چیزی از نقطه ی قبلی را ندارد.)
جمع بندی: قائل شدن به ماده و به تبع آن استعداد و حرفهایی که از آخوند نقل شد با مبنای او یعنی حرکت جوهری سازگار نیست.


[1] شرایط معد استعداد.
[2] آخوند از این جهت استیحاش دارد که تمام انبیاء گفته اند که عالم حادث زمانی است و قول بقدم زمانی عالم، مخالف تمام نبوتها است که این مطلب را در رساله ی حدوث آورده است.
[3] رساله حدوث عالم را ملاصدرا نوشته برای اثبات حادث بودن عالم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo