درس اسفار استاد فیاضی

92/10/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: السفر الأول/ المسلک الأول/ المرحلة الثانیة/ فصل 13 في أن حقائق الأشياء أي الأمور الغير الممتنعة بالذات يمكن أن تكون معلومة للبشر/ نقد دلیل دوم از کلمات قوم برای اثبات قول فارابی و ابن سینا و آخوند مبنی بر عدم جواز حصول علم بشری به حقائق اشیاء/ الاسفار/ ج1/ ص393
خلاصه جلسه قبل:
(فارابی و ابن سینا و آخوند : معرفت حقائق اشیاء برای مردم معلوم نیست. استدلالش در کلمات قوم بر این اساس بود که مبدأ معرفت حس است و عقل فقط تجزیه و تحلیل میکند. بنابر این نمیتواند به حقائق اشیا علم پیدا کند.)
دلیل دوم:
1 لو عرفنا حقائق الأشیاء لعرفنا لوازمها القریبة، لأن العلم بالملزوم و هو العلة، علة للعلم باللازم و هو المعلول[1].
2 و عرفنا لوازمها القریبة لعرفنا لوازمها البعیدة، لأن اللازم اللازم معلول للازم فیجزی فیه القاعدة المذکورة و هکذا
(بنابراین ما اگر حقائق اشیاء را بدانیم لازم های آن را هم تا بینهایت باید بدانیم)
3 و لو عرفنا لوازمها البعیدة بعدما عرفنا لوازمها القریبة، لعرفنا جمیع لوازمها
4 و لو عرفنا جمیع لوازم الحقائق، لم یبق شیء من اللوازم مجهولا
5 و لو لم یبق شیء من اللوازم مجهولا، لم یبق موقع للبرهان[2] إذ البرهان إنما یقام لإثبات ما هو مجهول من لوازم الأشیاء
(چرا در هندسه اثبات میکنند که زوایای مثلث 180 درجه است؟ چون مجهول برای ما است و بدیهی نیست.)
6 لکن التالی باطل لأنا نجد من أنفسنا حاجتها إلی البرهان

و فیه:
أولا: أن المقدمتَی الأولی و الثانیة ممنوعتان، لأن قولهم العلم بالعلة علة للعلم بالعلول إنما یُسلَّم إذا أرید به أحد الأمور الثلاثة
1 أن العلم بوجود العلة التامة بما هی علة تامة علة للعلم بوجود المعلول مطلقا علی المشهور أو فی غیر الفاعل المختار کما هو مختار[3].
(بما هی علت تامه: یعنی علم به وجود الف و ب و ج که مجموعا میشوند علت تامه و همچنین علم به اینکه این مجموعه علت است برای د.
اشکال هایی امثال ابوسعید ابواالخیر کرده اند که شما علم به علت را همراه با علم به معلول میدانید و انتقال از علم به علت به علم به معلول در کار نیست. در واقع میگویند که ما برهان لم نداریم یعنی از علم به وجود علت، علم پیدا میکنیم به وجود معلول.
و ما میگوییم اگر فاعل مختار اگر باشد میشود که علت تامه باشد اما معلول نباشد مثل خروج از نمازخانه که معلول من است و من همین الان اراده میکنم که ساعت 10 از اینجا خارج بشوم پس علت تامه ی خروج هست اما معلول آن یعنی خروج، نیست و فقط در جایی که فاعل موجَب است محقق است.)
2 [4] أن العلم التام بالعلة أی العلم بالعلة مع جمیع لوازمها و ملزوماتها علة للعلم بالعلول لأن المعلول لازم من تلک اللوازم فالعلم بالشیء بجمیع لوازمه متضمن للعلم بالمعلول
3 [5] أن العلم بالعلة التامة من الجهة التی بها علة للمعلول علة للعلم بالعلول و بعبارة أخری العلم بالخصوصیة التی فی العلة منها یصدر المعلول مع العلم بکون تلک الخصوصیة علة
(نمیشود مسأله ی فقهی را یک ریاضی دان حل کند پس بین علت و معلول سنخیت است پس منشأ علیت را باید بدانیم.
مثلا میدانیم که آتش علت است برای گرما اما نمیدانیم که علت هم هست برای خشک شدن چیزهای خیس، پس جهت، در علیت مهم است و علم به شأنیت آن جهت هم مهم است مثلا بدانیم که گرما شأنیت خشک کردن چیزهای خیس را دارد. باید توجه داشت که بحث در مقام اثبات است نه ثبوت چون شاید یک چیز شأنیت داشته باشد و ما ندانیم.)
و محل الکلام لیس من ذلک فی شیء
(این قانون بخاطر اطلاقش دچار اشکال شده است و علم به علت علت نیست برای علم به معلول، در تمامی موارد.)
و ثانیا: أن محل الکلام و النزاع هو معرفة الحقائق فی الجملة لا بالجملة فالمدعی یدعی معرفة بعض الحقائق فیبقی سائر الحقائق موردا للبرهان، فالمقدمة الخامسة ممنوعة.
(دعوا سر این است که هیچ حقیقتی را نمیشود شناخت؟ -سالبه کلیه- یا دعوا سر این است که یک حقیقت را حد اقل فی الجمله میشود شناخت؟ -نقیض سالبه کلیه = موجبه جزئیه-)


[1] در نهایة الحکمة در اولین فصل از مواد ثلاث مرحوم علامه فرمودند لازم اصطلاحی یعنی معلول اما در منطق بمعنای ما لا ینفک عن الشیء است که اعم از معلول است.
[2] چون در برهان چه انی چه لمی میخواهیم لازم یک شیء را اثبات کنیم.
[3] ما نحن فیه بحث وجود علت تامه نیست بلکه بحث آن در مورد علم به علت است.
[4] مرحوم خواجه فرمودند.
[5] مرحوم آخوند فرمودند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo