درس اسفار استاد فیاضی

92/07/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: السفر الأول/ المسلک الأول/ المرحلة الثانیة/ الفصل 12 فی أن المتوقف علی الممتنع بالذات لا یلزم أن یکون ممتنعا بالذات/ وهم و إزاحة/ جواب آخوند با بیان دیگر به اشکال قیاس خلف/ الاسفار/ ج1/ ص385 و ص386
 خلاصه جلسه قبل:
 (مرحوم آخوند : فقط بین علت و معلول تلازم هست. پس بین شیء و نقیضش تلازم نیست. اشکال: قیاس خلف از شیء منتهی میشویم به نقیضش. مثال : برهان سلمی، اگر فرض کنیم ابعاد بینهایت باشد دو خط از یک نقطه رسم کنیم، چون فرض کردیم جسم بینهایت است پس دو خط هم بینهایت است پس وتر آنها هم باید بینهایت باشد پس لازمه اش این است که هم متناهی باشد و هم نا متناهی. آخوند: آن اوضاع و احوالی که شیء در آن محقق میشود مستلزم نقیض شیء است. چون شیء ممتنع را در عالم واقع در نظر میگیریم نه در فرض صرف. سپس وقتی آن شیء بخواهد بیاید در عالم واقع آن اوضاع و احوال اجازه نمیدهند.)
 و بعبارة آخری الفرض قسمان:
 1 فرض محض؛ لا سبیل له إلی الواقع
 2 فرض محقق فی عالم الواقع أی یمکن تحققه فی الواقع
 و فرض المحال الذی هو محل البحث من القسم الأول أی هو فرض محض و لما کان محض الفرض لم یکن له سبیل إلی الواقع بل الواقع وعاء لنقیضه فالذی یؤدی إلی نقیضه هو الواقع لا نفس المفروض و من هنا نری أن قیاس الخلف لا ینتج بنفس المتصلة التی فیه و إنما ینتج بترکیب المتصلة مع الحملیة فالنقیض لیس ناتجا من فرض الشیء بل منه و من ما علیه الواقع.
  (محال یعنی در واقع چیزی نباشد یعنی نیستی اش در واقع هست نه خودش. ما فرضی کردیم در یک عالمی که در آنجا نقیض محقق است. استلزام برای مقام اثبات نیست بلکه برای مقام ثبوت است یعنی دو طرف تلازم باید در ثبوت ابتداءا تلازم داشته باشند که ما در مقام استدلال اثبات- بتوانیم از یکی بر دیگری استدلال کنیم. فرض واقعی یعنی تمام آثار لوازمش را بر آن بار کنیم. در عالم واقع فرض محال ممکن است مثل اعتبار ارتفاع نقیضین. قیاس خلف با یک «لکن» نتیجه میدهد نه فقط با شیء و نقیضش. مثل: «لکن» خط متناهی نمیشود بی نهایت باشد.)
 و هذا بخلاف الفرض المحقق فإن المفروض إذا کان محققا ترتبت علیه آثاره و لوازمه و لم ینفک عنه ملزوماته [1] و لم یستلزم نقیضه.
 و الحاصل أن المفروض لما کان مستحیلا لم یمکن أن یقع فی عالم الواقع و إذا لم یمکن أن یقع نفسه وجب وقوع نقیضه لأن ارتفاع النقیضین محال.
 فالنقیض إنما لزم من الواقع الذی لا یسمح لوقوع الممتنع لا نفس الممتنع. [2]
 و بالجملة الفرض الذي في البيانات الخلفية [3] عبارة عن أنه مفروض لا على أنه محقق لأنه قد فرض نفسه و إن كان مع الأمور التي يستلزم نقيضه و لو كان فرضه ذلك الشي‌ء على وجه أنه فرض أمر واقعي لوجب أن يوضع مع فرضه وضع جميع لوازمه و ملزوماته و رفع جميع مناقضاته و منافياته و منافيات لوازمه و منافيات ملزوماته- حتى يكون فرضه فرض أمر واقعي و ليس ما نحن فيه كذلك بل يقال في بيان الخلف إنا لو فرضنا ذلك الشي‌ء و تصورناه لعلمنا تحقق نقيضه لا أنه لو تحقق هذا الشي‌ء في الواقع لكان عدمه متحققا في الواقع فإذن المستحيل المفروض في العقل بحسب تمثل مفهومه في الذهن [4] يحكم عليه باستلزام ما هو مفهوم له لاجتماع المتنافيين و مفهوم اجتماع المتنافيين بما هما متمثلان في لحاظ الذهن ليس من المستحيلات بل من الممكنات كما وقعت الإشارة إليه [5] ثم يبين أن المفهوم الملزوم ليس عنوانا لشي‌ء من الأشياء الواقعة في عالم الإمكان فيرجع ذلك [6] إلى الاستدلال بانتفاء اللازم [7] على انتفاء الملزوم فيجعل الشرطية بحسب الوضع الفرضي و نفي لازمه [8] جميعا موجبا لبطلان الفرض فيكون مجموع العقد الشرطي و العقد الاستثنائي ملزوما للحكم باستحالة المفروض لا فرض المفروض فقط.
 جمع بندی حرف آخوند:
 (در قیاس خلف ما نمیگوییم که شیء مستلزم نقیضش است بلکه شیء به اضافه آن واقعی که اجازه ی تحقق این محال را نمیدهد این نتیجه را میدهد که نقیضش محقق است.)


[1] واقع وابسته است به گذشته و آینده است بفرمایش علامه طباطبایی ره
[2] بعضی تصور کرده اند آخوند دو جواب از اشکال داده بلکه با بیان دیگری جواب داده اند. بعلاوه عبارت «و بالجمله» با جواب دیگر دادن جور نیست.
[3] استاد جوادی فرموده اند که هم با خُلف درست است و هم با خَلف. اما از عبارات این بر می آید که خَلف صحیح است.
[4] فرض محض
[5] فرض محال، محال نیست.
[6] قیاس خلف
[7] اجتماع متنافیین
[8] بطلان تالی

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo