درس اسفار استاد فیاضی

92/01/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الثانیة/ الفصل العاشر فی أن الحکم السلبی لاینفک عن نحو من وجود طرفیه/ اعم بودن موضوع سالبة نسبت به موجبه/ج1/ ص 371
 اعم بودن موضوع سالبة از موجبة
 (در مطلق قضایا چه موجبه و چه سالبة، چه صادق و چه کاذب، چه علم به کذب و صدق داشته باشیم و چه نداشته باشیم باید موضوع و محمول در ذهن موجود باشد زیرا قضیة هنگامی شکل می گیرد که موضوع و محمولش در ذهن شکل گرفته باشد.
 اما نسبت به واقع قضیة و خارج، آخوند گفت محمول می تواند وجودی یا عدمی باشد ولی موضوع قضیة در موجبة اگر حکم مربوط به خارج باشد باید موجود باشد مگر اینکه محمول معنای سلب داشته باشد که قضیة موجبة است اما محمول معنای سلب دارد. اما در سالبة وجود موضوع در خارج لازم نیست و لو حکم مربوط به خارج باشد مثل «زید در خارج موجود نیست» یا «زید در خارج قائم نیست» زیرا در هر دو قضیة لازم نیست زید در خارج موجود باشد. آخوند از اینجا به این مسأله منتقل می شود که موضوع سالبة أعم از موضوع موجبة است)
 قالوا: موضوع السالبة أعم من موضوع الموجبة المعدولة المحمول أو سالبته. مثلا موضوع قولنا «زید لیس بعادل» و «الإنسان لیس بحجر» (سالبة) أعم من موضوع قولنا «زید فاسق» و «الإنسان غیر حجر» (موجبة معدولة المحمول) و من موضوع قولنا «زید هو لیس بعادل» و «الإنسان هو لیس بحجر» (موجبة سالبة المحمول).
 و لیس المراد ما فهمه بعضهم من أنه لابد فی الموجبة من وجود الموضوع فی الخارج بخلاف السالبة حیث إنها تصدق مع انتفاء الموضوع و ذلک لأن الموجبة أیضا قد یصدق مع عدم وجود موضوعه فی الخارج کقولنا «اجتماع النقیضین محال».
 کما لیس المراد أنه لابد فی الموجبة من وجود موضوعها إما فی الذهن أو فی الخارج بخلاف السالبة حیث لا تحتاج إلی وجود موضوعها أصلا و ذلک لما قلنا من أنه لابد فی السالبة أیضا من وجود موضوعه فی الذهن.
 بل المراد أن السلب بما هو سلب یمکن عن المعدوم بما هو معدوم. توضیح ذلک أنه و إن وجب تصور الموضوع فی السالبة کما فی الموجبة و لکن السلب یمکن أن یتوجه إلی معنی الموضوع أعنی محکی مفهوم الموضوع و هو یمکن أن یکون معدوما. فقولنا «زید لیس بعادل» و إن احتاج إلی تصور زید و وجوده فی الذهن، إلا أن الحکم یجوز أن یتوجه إلی زید المعدوم فی الخارج بما هو بمعدوم فی الخارج. هذا بخلاف الایجاب، فإن ایجاب الفسق و نحوه لایمکن أن یکون علی المعدوم بما هو معدوم. فإن الایجاب إثبات لشیء و إثبات شیء لشیء فرع ثبوت المثبت له.
 (تفاوت موجبة معدولة المحمول با موجبة سالبة المحمول: در موجبة معدولة المحمول، محمول مشتمل بر نسبت تام نیست بلکه سلب به چیزی اضافه شده و معنای تام نیست اما در موجبة سالبة المحمول، خود محمول مشتمل بر نسبت تام سلبی است به عبارتی در این قضیة دو نسبت تام موجود داردیکی نسبت خود قضیة و یکی نسبت تامی که در محمول تحقق دارد زیرا «هو لیس بعادل» خودش جمله تام خبری است که خود آن را خبر قرار داده ایم.
 در مورد اعمیت موضوع سالبة نسبت به موجبه بعضی گفته اند مراد این است که سالبة به انتفاء موضوع صادق است اما در موجبة باید موضوع تحقق داشته باشد و بعد حکمی بر آن بار شود حتی اگر حکم، سلبی باشد. اما آخوند می گوید این مراد نیست زیرا موجبه نیز با اینکه موضوعش در خارج نیست گاهی صادق است مثل «اجتماع النقیضین محال» که همه می گویند موجبه است اما موضوعش در خارج تحقق ندارد.
 آخوند می گوید «زید عادل نیست» همانطور که می تواند با وجود زید صادق باشد ، با عدم زید هم سازگار است یعنی از جهتی که نیست عادل هم نیست. پس می توان حکم را از چیزی سلب کرد بما هو معدوم. پس در سالبة می توان حکم را روی مفهوم نبرد بلکه روی واقع آن برد بما اینکه تحقق ندارد و معدوم است. اما در موجبه چنین نیست. به عبارتی می توان حکم کرد که زید بما هو معدوم عادل نیست. اما نمی توان حکم کرد که زید بما هو معدوم فاسق است. بلکه باید زیدی باشد که فسق برای آن اثبات شده است. پس در سالبة می تواند سلب به معدوم بما هو معدوم تعلق بگیرد. اما در موجبه معدولة المحمول یا سالبة المحمول، سلب به شیء بما هو معدوم تعلق نمی گیرد بلکه بما هو موجود فی الخارج أو الذهن تعلق می گیرد. )
 فقولهم [1] إن موضوع السالبة أعم من موضوع الموجبة المعدولة أو السالبة المحمول ليس معناه أن موضوع السالبة يجوز أن يكون معدوما في الخارج دون موضوع الموجبة [2] إذ موضوع الموجبة أيضا قد يكون معدوما في الخارج كقولنا شريك الباري ممتنع و اجتماع النقيضين محال و لا أن موضوع الموجبة يجب أن يتحقق أو يتمثل في وجود أو ذهن [3] دون موضوع السالبة إذ موضوع السالبة أيضا كذلك- بل بمعنى أن السلب يصح عن الموضوع الغير الثابت بما هو غير ثابت أصلا على أن للعقل أن يعتبر هذا الاعتبار في السلب و يأخذ موضوع السالبة على هذا الوجه [4] بخلاف الإيجاب و الموجبة فإن الإيجاب و إن صح على الموضوع الغير الثابت لكن لا يصح عليه من حيث هو غير ثابت بل من حيث له ثبوت ما لأن الإيجاب يقتضي وجود شي‌ء حتى يوجد له شي‌ء آخر.
 و لهذا يجوز أن يقال المعدوم ليس من حيث هو معدوم بشي‌ء و لا له من هذه الحيثية شي‌ء بل من حيث له وجود و تحقق في ظرف ما [5] . الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‌1، ص: 371


[1] فقولهم: فرع است بر دو مطلبی که قبلا بیان شد: الف: قضیة موجبه باشد یا سالبة باید موضوعش در ذهن موجود باشد.ب: قضیة موجبة تنها هنگامی به وجود موضوع احتیاج دارد که دو شرط را داشته باشد: اولا حکم به حسب خارج باشد. و ثانیا محمول در معنای عدم نباشد.
[2] مشهور چنین معنا کرده اند.
[3] لف و نشر مرتب: یتحقق فی وجود أو یتمثل فی ذهن
[4] یعنی اعتبار کند که نه در ذهن و نه در خارج هیچ ثبوتی ندارد
[5] یعنی ذهن

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo