درس اسفار استاد فیاضی

91/11/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الثانیة/ الفصل التاسع فی أن العدم لیس رابطیا/ نظر علامة طباطبایی در مورد نسبت حکمیة/ج1/ ص 365
 نظر علامة طباطبایی در مورد نسبت حکمیة
 التفسیر الثالث للنسبة الحکمیة
 (همان طور که بیان شد در نظر ما نسبت حکمیة همان نسبتی است که عقل بین طرفین قضیة آن را لحاظ می کند و ایجاب و سلب بر آن وارد می شود. اما از بسیاری از عبارت ها فهمیده می شود که نسبت حکمیة یعنی همان نسبت و رابط در قضیة که نظر دوم در نسبت حکمیة بود.
 نظر علامة طبابایی در مورد نسبت حکمیة از اختصاصات ایشان است و از بعضی بیانات استاد جوادی فهمیده می شود که ایشان نیز به این قول قائل هستند. )
 تمهید: القضیة غیر التصدیق عند القوم. فإن القضیة یحتمل الصدق و الکذب و یتألف من الطرفین و الحکم أی یتعلق من محکوم علیه در حملیة موضوع گفته می شود و در شرطیة مقدم و محکوم به در حملیة محمول و در شرطیة تالی و نسبة تامة خبریة بینهما. و التصدیق فهم صدق القضیة. فالتصدیق و إن کان لا یتعلق إلا بقضیة، لکنه غیر القضیة. یشهد لذلک أنه قد تتألف قضیة و لا یفهم صدقها بل یشک فیها أو یظن کذبها بل یعلم کذبها.
 و لکن العلامة الطباطبایی تری ترادفهما: قال العلامة فی البدایة :« ینقسم العلم الحصولی إلی تصور و تصدیق لأنه إما صورة حاصلة من معلوم واحد أو کثیر من غیر ایجاب أو سلب و یسمی « تصورا» کتصور الإنسان و الجسم و الجوهر و إما صورة حاصلة من معلوم معا ایجاب شیء لشیء أو سلب شیء عن شیء کقولنا: «الإنسان ضاحک» و قولنا: «لیس الإنسان بحجر» و یسمی تصدیقا و باعتبار حکمه قضیة. »
 (استاد مصباح برای توجیه بیان علامة می فرمایند که تصدیق لفظ مشترک است و گاهی به معنای تصدیق هم می آید. اما این توجیه است برای بیان علامة. در کلمات قوم، تصدیق غیر از قضیة است. بله هر جا تصدیقی داریم، باید قضیة هم داشته باشیم. اما ممکن است قضیة داشته باشیم اما به آن تصدیق نکنیم بلکه شک داشته باشیم.)
 نظر علامة
 النسبة الحکمیة عند العلامة هی قیاس الذهن أحد طرفی القضیة إلی الآخر لیتأتی منه التصدیق. فالنسبة الحکمیة مقدمة للتصدیق. تختص بالنظریات من الهلیات المرکبة الموجبة.
 (در نظر علامة وقتی عدالت را با زید مقایسه می کنیم تا بدانیم زید عادل است یا نیست یعنی تصدیق کنیم، این همان نسبت حکمیة است. علامة ایجاب و سلب که حکم است را با تصدیق یک چیز می دانند. هنگامی که می خواهیم تصدیق کنیم، اول باید بین موضوع و محمول اول سنجش کنیم تا بتوانیم تصدیق کنیم. این سنجش نسبت حکمیة است. بنابر این در بدیهیات که سنجش احتیاج نیست، نسبت حکمیة معنا ندارد. در هلیات بسیطة نیز که موضوع و محمول یکی هستند نیز نسبت حکمیة ندارد.)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo