درس اسفار استاد فیاضی

90/11/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 و السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الثانیة/ الفصل الثالث فی أن الوجود خیر محض/ وجود خیر محض است بدیهی است یا نظری/ شر عدمی است/ ج1/ ص 341
 مسألة: «الوجود خیر» بدیهیة أو نظریة؟
 (مرحوم حاجی در تعلیقة اینجا می گوید این مسأله بدیهی است. آخوند نیز در رسالة جعل وجود می گویند این مسأله بدیهی است. علامة بر این مسأله استدلال کرده اندو و می گویند این برهان از کلمات آخوند استفاده و اصطیاد می شود. البته دلیل اصطیادی است یعنی کلمات آخوند ظهور در استدلال ندارد بلکه از کلامش این برهان قابل استفاده است.)
 یظهر من جمهور الحکماء أنها بدیهیة و من بعضهم أنها نظریة. فالسر فی ذلک أن المسأله من الفطریات .
 (معمولا می گویند بدیهی ترین چیز اصل استحاله اجتماع و ارتفاع نقیضین است. اما به نظر ما اصل هوهویت مقدم بر آن است. مثلا «الف الف است» بدیهی ترین بدیهی است
 (فطریات قضایایی هستند که قیاس شان همراهشان است. نظری آن است که محتاج فکر است. بنابر این ممکن است قضیة ای محتاج دلیل و قیاس باشد اما چون قیاسش در ذهن حاضر است، محتاج فکر کردن و طی کردن مراحل پنج گانه تفکر نیست. فطریات نیز گرچه محتاج قیاس است، اما چون قیاسش در ذهن حاضر است محتاج تفکر نیست. )
 توضیح ذلک: أن البدیهیات علی قسمین:
 الف: مطلق و هی التی تحصل لکل عاقل بحیث إما أن یعلمه الإنسان أو یکون فی مدارکه خلل.
 (یعنی انسان اگر مشکل ذهنی نداشته باشد، این را متوجه می شود واگر نفهمد، معلوم می شود در قوای ذهنی اش دچار خلل و مشکل است.)
 ب: نسبیة و هی التی تحصل لبعض دو بعض کالفطریات التی تحصل لمعظم الناس حیث تحصل عند تصورها قیاساتها التی معها و کالحدسیات التی تحصل لبعض الناس حیث إن الحدسیات یحصل لهم تصدیقات لمکان حصول قیاساتها معها لهم و إن کان جمهور الناس یحتاجون فی ذلک إلی تفکر و استدلال.
 (به عبارتی فطریات و حدسیات با هم تفاوتی ندارند مگر در این که فطریات برای معظم مردم حاصل است و حدسیات برای بعضی افراد.)
 فهناک مسائل یدعی بعض بداهتها لأنها من الفطریات فیرون القیاس حاضرا غیر محتاج إلی تفکر و نظر و یدعی بعض نظریتها لعدم حضور القیاس عندهم .
 (ابن سینا در مسأله امتناع اعادة معدوم می گوید از فطریات است لبطلان الشیئیة المعدوم. اما برای بسیاری نظری است و محتاج فکر کردن. در همین مسأله خیر بودن وجود نیز همین گونه است. آخوند می گوید ماهیت و عدم پوچ اند. بنابر این فقط وجود خیر است و چیزی جز وجود خیر نیست.)
 شر عدمی است
 مسأله: الشر عدم و عدمی یتبین ذلک بوجهین:
 الأول: عکس النقیض لقضیة«الوجود خیر» فإن عکس النقیض المخالف لها قولنا «ما لیس بخیر لیس بوجود».
 الثانی: ما أقامه الآخوند من الإستدلال فی الإلهیات.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo