درس اسفار استاد فیاضی

90/11/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الثانیة/ الفصل الثانی فی أن الوجود من المعقولات لثانیة/ تنبیه/ اقوال نسبت بین ماهیت و معقول ثانی/ ج1/ص 339
 و السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الثانیة/ الفصل الثالث فی أن الوجود خیر محض/ ج1/ ص 340
 سه قول در نسبت ماهیت و معقول ثانی
 النسبة بین الماهیة و المعقول الثانی: فیها ثلاثة أقوال
 الأول: أن الماهیة تباین المعقول الثانی و هو الذی ذهب إلیه من تقدم علی الآخوند سواء القائل بأصالة الوجود کالمشائین أم القائل بأصالة الماهیة کالإشراقیین.
 الثانی: الماهیة أخص من المعقول الثانی و هو الذی ذهب إلیه شیخنا الأستاذ دام ظله و هو مقتضی تفسیر أصالة الوجود بغیر تفسیر الأول.
 (در تفسیر اصالة الوجود چهار نظر مشهور است. در نظر ما تقریر اول درست است و آخوند نیز همین را می خواهد بگوید که ماهیت موجود است حقیقة اما به تبع وجود موجود است. در بحث اصالت وجود آخوند گفته بالعرض یعنی بالتبع. طبق تفسیر اول ماهیت معقول ثانی نیست اما طبق تفاسیر دوم و سوم و چهارم ماهیت باید معقول ثانی باشد. استاد جوادی به این تصریح می کند اما دیگران معقول ثانی بودن ماهیت لازمه کلامشان است اما خودشان بر خلافش تصریح می کنند و می گویند ماهیت معقول اول است. معقول اول یعنی خودش در خارج است اما طبق تفاسیر دوم و سوم و چهارم ماهیت در خارج نیست. )
 الثالث: بینهما عموم و خصوص من وجه و هو الذی یظهر من الآخوند قدس سره . فبعض الماهیة معقول ثان کالإضافة بل جمیع المقولات النسبیة. و بعض الماهیة لیس بمعقول ثانی کالجواهر و الکم و الکیف و بعض المعقول الثانی لیس بماهیة کالوجود بالمعنی المصدری و کأعدام الملکات.
 و الحق هو القول الأول
 (بسیاری از کسانی که مبنایشان با این حرف سازگار نیست قائل به تباین ماهیت و معقول ثانی هستند)
 الفصل الثالث فی أن الوجود خیر محض
 الوجود خیر محض
 قد مر أن للوجود معنیین:
 (قبلا حدود ده معنا برای وجود ذکر شد. اما اینجا برای این بحث فقط با دو معنای مهم وجود کار داریم.)
 الف: المعنی الإسمی و هو حقیقة الوجود و الموضوع للأصالة و للتشکیک بل هو الموضوع للحکمة عند الجمهور .
 ب: المعنی المصدری و هو الموجودیة أعنی حقیقة الوجود مع نسبتها إلی موضوع. و هو الذی أجمع الحکماء علی کونه معقولا ثانیا
 و لا ریب أن المراد بالوجود هنا هو المعنی الأول.
 (در مصدر نسبت هست. اسم مصدر دلالت می کند بر اصل حدث و مصدر دلالت می کند بر حدث با نسبت به فاعل. مصدر در خارج نیست زیرا نسبت شیء به وجود در خارج نیست. چه در خدا و چه در انسان. «الإنسان موجود» چنین نیست که در خارج بین انسان و وجودش ارتباط برقرار باشد بلکه هر دو به وجود واحد موجودند. وجود و انسان عین هم اند پس نسبت در خارج نیست بلکه ذهن با تحلیل این را به دست آورده است و مابإزاء خارجی ندارد بلکه منشأ انتزاع دارد. معنای مصدری مرکب است و مرکب با تحقق همه اجزایش در خارج موجود می شود. در معنای مصدری نسبت هست و چون خود نسبت بین وجود و ماهیت در خارج موجود نمی شود، بنابر این خود مصدر نیز در خارج موجود نمی شود. تفاسیر دیگر اصالت وجود می گوید فقط وجود در خارج است اما نه ماهیت هست و نه رابطه. ما می گوییم ماهیت در خارج هست و تحقق دارد اما نسبت بین وجود و ماهیت نیست زیرا ماهیت بالوجود موجود است و نسبت بین ماهیت و وجود معنا ندارد. )
 و الخیر لفظ مشترک بین إسم التفضیل و الصفة المشبهة. و المراد منه هنا الثانی. و أصل معناه «العطف و المیل» . فالخیر ما یمال إلیه و یعطف علیه و یفضل علی غیره.
 (خیر به معنای اسم تفضیل در روایات و آیات بسیار استفاده شده است. و الله خیر الرازقین، و لعبد مؤمن خیر من مشرک، و هو خیر الناصرین، أنا خیر منه
 صفت مشبهه یعنی خوب مثل« و ما عملت من خیر» «و لا خیر فی کثیر من نجواهم »
 اصل معنای خیر یعنی توجه پیدا کردن به چیزی و چیزی که تمایل انسان را به خودش جلب می کند. در کلمه اختیار هم این معنا هست که انسان به چیزی که میل دارد، آن را اختیار می کند.
 در نظر ما ترجیج بلا مرجح محال نیست بلکه ترجیح مرجوح هم ممکن است. علامة چون می گویند ترجیح بلا مرجح محال است می فرمایند اگر انسان تشنه دو لیوان آب در مقابلش باشد و هیچ کدام ترجیح نداشته باشد، از تشنگی می میرد اما نمی تواند هیچ کدام را انتخاب کند.)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo