درس اسفار استاد فیاضی

90/11/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الثانیة/ الفصل الثانی فی أن الوجود من المعقولات لثانیة/ تنبیه/ بیان آخوند در هیولی و نقد استاد/ چهار قول در هیولی/ ج1/ص 339
 بیان آخوند در وحدت شخصی هیولی وتوضیح و نقد استاد
 قوله: «و وحدتها الشخصیة کثرتها الانفصالیة تارة و وحدتها الاتصالیة أخری».
  (آخوند می گفت هیولی وحدت شخصی دارد اما این وحدت با اتصال وانفصال قابل جمع است. پس در عین وحدت شخصی، عین کثرت هم هست. )
 اقسام هیولی
 و لنمهد لنقد هذا الکلام مقدمة هی: الأقوال فی الهیولی مختلفة:
 1 الهیولی مفهوم متنافر الأجزاء، حیث حکموا بأنها موجودة و هی صرف القوة لا فعلیة لها. فإن الوجود مساوق للفعلیة و نفی الفعلیة نفی للوجود.
 (نظر ما همین است که هیولی متنافر الأجزاء است. شیخ اشراق نیز به همین نظر قائل است. استاد جوادی از استادشان مرحوم الهی قمشه ای نقل می کنند که ایشان نیز منکر بودند. همین طور شهید مطهری نیز منکر هیولی هستند.
 بعضی جواب داده اند که فعلیت هیولی همین است که قوة محض است. می گوییم اگر چنین بود دیگر برهان قوة و فعل درست نبود زیرا این برهان می گوید قوة غیر از فعلیت است. پس اینکه در قوة بودنش بالفعل است به این معنا است که واقعا بالقوة است نه اینکه فعلیت داشته باشد. به همین دلیل هیولی احتیاج به صورت دارد تا به وسیله آن بالفعل شود و هیولی در سایه صورت فعلیت می یابد. )
  2 الهیولی موجود واحد شخصی لا کثرة لها أصلا. کما یظهر من العلامة الطباطبایی قدس الله سره و ذلک بناء علی الحرکة الجوهریة و کون مادة العالم واحدة بالشخص حیث إن المادة الأولی تتحرک و تحصل لها فی حرکتها انشعابات لا تخل بوحدة وجود الحرکة لما أن الحرکة وجود واحد متصل لا کثرة فیها. و الکثرة علی هذا لا تکون إلا وهمیة لما أن الإنسان یری أطراف الانشعابات.
 ( ماده در عبارت «ماده عالم واحد بالشخص است» به معنای هیولی نیست بلکه به معنای مادة المواد است که در ابتدای فلسفه مطرح شد که این مادة خودش فعلیت دارد. به عبارتی ماده عالم یعنی اولین جسمی که در عالم خلق شد. ماده عالم واحد بالشخص است یعنی روز اولی که خدا جهان را خلق کرد، خدا یک عنصر واحد را خلق کرد اما به دلیل حرکت جوهری تغییر یافت و تکثر پیدا کرد. اما همه این تکثرات با نقطه اول وحدت دارند زیرا معنای حرکت همین است. این وجود واحد شخصی دارای پراکندگی شده است اما همچنان واحد شخصی است. این اتصالی که در این تغییر و تبدلات وجود دارد، ضامن وحدت مادة و صورت کل عالم است.مثل درخت و شاخه هایش که درخت یک وجود واحد است اما شاخه های مختلف دارد و همه به هم متصل اند. هرچقدر هم که این شاخه ها زیاد شود، یک صورت داریم و یک ماده که انشعابات زیادی دارد. بنابر این کثرت غیر واقعی و وهمی است. علامه قائل به وجود خارجی هیولی هستند و عالم را واحد می دانند)
 3 الهیولی متکثر فی عین أنها صرف القوة مع القول بالحرکة الجوهریة. کما یظهر من علماء الطبیعة الیوم حیث یرون العناصر مختلفة فی بدء وجودها فعلی القول بالحرکة الجوهریة تکون الهیولیات متعددة حیث إن کلا من العناصر له حرکة تغایر حرکة غیرها.
 (بنابر این نظر عناصر از هم به وجود نیامده اند بلکه عناصر از ابتدای خلقت به شکل جداگانه خلق شده اند.)
 4 الهیولی متکثر بتکثر الصور مع انکار حرکة الجوهریة. و هو المشهور من المشائین حیث یعتقدون أن کل تغیر فی الجوهر فهو من الکون الفساد أی تکون صورة فی المادة بعد فساد صورة السابقة.
 (این نظر مشاء است. مشاء منکر حرکت جوهری است. بنابر این با تغییر صورت، هیولی متکثر می شود. با این همه مشاء می گوید همین هیولی واحد شخصی نیز هست. ملاصدرا اینجا مطابق نظر مشاء حرف زده است. چوب برای خود صورت و هیولی دارد اما وقتی می سوزد، صورت نوعیة چوب را رها می کند و صورت خاکستر را می گیرد اما هیولی تفاوت نکرده و صورت خاکستر روی همان هیولی چوب آمده است و هیولی هیچ فرقی نکرده است.)
 و ما ذکره الآخوند هنا مبنی علی القولین الأخرین حیث إن الکثرة الانفصالیة متحققة علی القولین و علیه فقد یقال بوحدة الهیولی الشخصیة کما هو المشهور من الحکماء.
 و قد یستدل علی وحدة الهیولی الشخصیة مع کثرة الصور عل القولین بأن: الهیولی صرف القوة و صرف الشیء لا یتثنی و لا یتکرر إذ التکثر فرع الإثنینیة و الامتیاز و و الامتیاز یحتاج إلی ما به الامتیاز و تحقق ما به الامتیاز فی الصرف یخرجه عن الصرافة.
 و لکن یجاب عن الاستدلال بأن الهیولی لا وجود لها بدون الصورة فلحاظها فی نفسها مجرد اعتبار ذهنی لا واقع له فی نفسه. و علی هذا فیکون وحدتها أو تعددها تابعا لوحدة الصورة و تعددها لما أن الصورة ما یفید فعلیة المادة. فإذا تکررت الصور کما هو المفروض قول سوم و چهارم کانت الهیولی متعددة واقعا و لا وحدة شخصیة لها. نعم لها وحدة بالعموم کما فی کل معنی کلی له أفراد. و لا یخفی أن هذا هو ما ذهب إلیه الآخوند نفسه و ما ذکره هنا مماشات مع القوم. فراجع: اسفار/ج5/ ص 123 طبع کنگره و ص 74 طبع ایران [1] و 125 طبع کنگره [2]
 
  (همه گفته اند هیولی بدون صورت محال است موجود شود زیرا قوة محض است. پس اگر هیولی همیشه با صورت است، پس با صورت تعین می یابد و تعدد یا وحدت هیولی تابع فعلیت صورت است.
 بله هیولی وحدت بالعموم دارد نه وحدت شخصی. یعنی یک معنا است که افراد کثیر دارد.
 آخوند خودش به وحدت بالعموم هیولی قائل است نه شخصی)


[1] أن وحدة الهيولى كما سنحقق وحدة مبهمة لأن لها في ذاتها استعداد كافة الصور و الأعراض و كلما خرج منها إلى الفعل بطل ما بحسبه من الاستعداد فلم يكن الهيولى استعدادا له بل لغيرها.و لهذا قيل إن وحدة الهيولى جنسية ليست شخصية و أولوا كلام من قال من الحكماء إن هيولى عالم العناصر واحدة بالشخص بأن غرضه أن الهيولى لها تشخص حصل لها من الهيئة العارضة من الصور و الأعراض جملة و لا شك في أن مجموع الجواهر و الأعراض شخص واحد.ملاحظة العقل إياها واحدة في الذهن متشخصة بتشخصات العقل فحال الهيولى في وحدتها الشخصي‌العقلي كحال الأجناس في وحدتها الذهني الاشتراكي. الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‌5، ص: 74 و 75
[2] فظهر أن الهيولى ليست استعدادا واحدا نحو صورة واحدة حتى يبطل ذاته بوجود تلك الصورة بل هي قوة مطلقة لجميع الصور و ليست في ذاتها واحدة بالعدد بل بالمعنى.و ليست أيضا جوهرا مستقلا في الوجود حتى يكون وحدتها وحدة معينة- بل هي في وجودها تابعة لوجود صورة ما مطلقة يحصل طبيعتها المطلقة محصل واحد بالعدد مستقل في الوجود و يقيمها مقيم عقلي مشخص. الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‌5، ص: 75

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo