درس اسفار استاد فیاضی

90/01/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/ المرحلة الأولی/ المنهج الثالث فی الوجود الذهنی / الفصل الخامس مخلص عرشي‌ /ادامه بیان اقوال در وجود ذهنی / ج1/ ص 326
 السادس
 ما ذهب الیه الدوانی، من أنّ الوجود الذهنی للأشیاء نفس حقائقها و ماهیاتها و هو نفسه علم، و لکن العلم لیس کیفاً حقیقة و إن سمی کیفاً بالمسامحة .
 (وجود ذهنی و علم حقیقتشان یکی است. اما علم حقیقتا کیف نیست. اگر علم به کیف باشد کیف است اما اگر علم به جوهر باشد جوهر است نه کیف و اگر به آن کیف می گویند مسامحی است.)
 السابع
 ما ذهب الیه القوشجی، من أن الوجود الذهنی للأشیاء نفس حقائقها، و هو غیر العلم الحصولی، فإنّ العلم الحصولی موجود خارجی جزئی قائم بالذهن ناعت له فهو عرض قائم بالذهن من الکیفیات النفسانیة و الوجود الذهنی و هو معلوم العلم ماهیةٌ موجودةٌ فی الذهن و کلی، و هو غیر قائم بالذهن ناعتاً له بل حاصل فیه حصول الشیء فی الزمان و المکان و فلیس الوجود الذهنی من الکیفیات النفسانیة بل مندرج تحت مقولته التی هی مندرجة فیها فی وجودها الخارجی.
 (علم جزئی است اما وجود ذهنی کلی است. علم موجود است بالذهن اما وجود ذهنی فی الذهن است. خود ماهیت اگر در خارج جوهر است باید در ذهن هم جوهر باشد.)
 الثامن
 ما ذهب الیه شیخنا الاستاذ دام ظلّه و فسّر کلام القوشجی بذلک أیضاً و هو أنّ الوجود الذهنی للأشیاء نفس حقائقها و ماهیاتها و هو غیر العلم الحصولی فإنّ العلم الحصولی له وجود حقیقی عینی و له ماهیة الکیف حقیقةً، و الوجود الذهنی لاوجود حقیقی له و إنّما هو ظلّ للعلم و لا وجود له إلّا بالعرض و المجاز حیث إنّ العلم صفة ذات اضافة تحتاج إلی معلومٍ یکشف عنه فینسب ما للعلم من الوجود إلی الوجود الذهنی و لمّا لم یکن له وجود حقیقی، لم یندرج تحت مقولة من المقولات لامقولته التی یکون مندرجاً فی وجوده الخارجی و لا مقولة اخری، و لکن یصدق علیه أنّه کیف بالعرض لوجوده فی ظلّ العلم الذی هو کیف بالذات.
 و الحاصل أنّه یتحقق عند العلم الحصولی بالأشیاء أمور أربعة :
 1 ـ وجود العلم الذی هو وجود حقیقی عینی.
 2 ـ ماهیة العلم التی وجدت بذلک الوجود الحقیقی و هی الماهیة الکیف النفسانی.
 3 ـ الوجود الذهنی، الذی هو وجود ظلّی، لاحقیقی.
 4 ـ الماهیة المعلومة التی وجدت بذلک الوجود الظلی المسمّی بالوجود الذهنی.
 فماهیة الکیف النفسانی موجودة بتبع وجود العلم الذی هو وجود عینی و الماهیة المعلومة کماهیة الشجر، موجودة، بتبع الوجود الذهنی الذی هو وجود ظلّی لاحقیقی، و لذا لاتکون شجراً إلّا بالحمل الأوّلی. فالوجود الذهنی إنما یسمّی وجوداً ظلیّاً لأنّه ظلّ للعلم،لا لأنّه ظلّ للموجود العینی. یدلّ علی ذلک أنّه قد یتحقق وجود ذهنی لاوجود خارجی له کما فی العلم بالمعدومات.
  (استاد جوادی می گویند که کلام قوشجی همین است که ما می گوییم. وجود ذهنی یعنی خود حقیقت خارجی اما وجود ذهنی غیر از علم حصولی است. علم حصولی وجود حقیقی عینی است. شادی نفس وجود خارجی و عینی است، علم نیز وجود خارجی و عینی است و ماهیتش هم کیف است همانطور که شادی کیف است.
 وجود ذهنی وجود ظلی است. سایه درخت رشد نمی کند و میوه نمی دهد. وجود ذهنی هم مثل سایه است. آخوند می گوید به وجود ذهنی ظلی می گوییم چون ظل خارج است اما استاد جوادی می گویند ظل است زیرا سایه و ظل علم است. این بیان در وجه تسمیه وجود ذهنی به ظلی بر خلاف اصطلاح قوم است اما آیت الله جوادی به این تأکید دارند که وجود ذهنی ظل علم است نه ظل و سایه معلوم خارجی. علم صفت ذات الاضافه است. اگر علم دارم باید به چیزی علم داشته باشم.
 آخوند می گوید هم علم وجود حقیقی است هم علم زیرا حقیقت هر دو یکی است و به اعتبار متفاوت است اما استاد جوادی می فرمایند که دو چیز است.
 در نظر آیت الله جوادی ماهیتی که معلوم شده است خود ماهیت است اما به وجود ظلی نه حقیقی. سایه درخت حقیقة سایه درخت است اما آثار درخت را ندارد. همینطور وجود ذهنی سایه و ظل است و آثار ماهیت خارجی را ندارد.
 در علم به معدومات وجود ذهنی داریم اما خارجی نداریم پس اینکه می گوییم وجود ذهنی وجود ظلی است معلوم می شود که ظل علم است زیرا در علم به معدومات خارجی نیست که وجود ذهنی بخواهد سایه آن شیء خارجی باشد.)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo