درس اسفار استاد فیاضی

89/12/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/ المرحلة الأولی/ المنهج الثالث فی الوجود الذهنی / الفصل الخامس مخلص عرشي‌ / جواب آخوند مطابق مبانی قوم به اشکالات وجود ذهنی/ ج1/ ص 323 و 324
 فصل پنجم

 فصل (5) في بيان مخلص عرشي في هذا المقام‌
 منابع بحث:
 شواهد/ مشهد اوّل / شاهد 2/ اشراق 10/ص 45ـ47طبع کنگره
 شرح هدایۀ اثیریة/ قسم ثالث/فن اول/فصل 7/ص 306 ـ 308 طبع حروفی
 (آخوند در شواهد می گوید این جواب متناسب با مبانی قوم است نه مطابق نظر نهایی خودش)
 جوابی عرشی ازاشکالات وجود ذهنی
 حاصل الإشکال:
 1 ـ للنفس قوّة تنتزع المعقولات من الأمور الخارجیة، کانتزاع مفهوم الماء من ماء البحر و ماء الکوز وماء الکأس، و من الصور الخیالیة کانتزاع مفهوم المثلث المتساویة الأضلاع من مثلث کل ضلع منها متر و مثلث آخر کل ضلع منها متران و مثلث ثالث کل ضلع منها ثلاثة أمتار و من الأمور المثالیة کانتزاع المفهوم المثال من مشاهدة مثال زیدٍ و مثال الحمامة و مثال الفرس.
 (آخوند می گوید به سه نحو معقولات را انتزاع می کند یا از شیء خارجی و یا از صور خیالی و یا از صور خیالی، معقولات را انتزاع می کند. البته اینکه نفس از کجا این معقولات را انتزاع می کند ربطی به اشکال ندارد اما آخوند آورده است.)
 2 ـ و عند الانتزاع تتأثر النفس بوصفٍ یسمّی کیفیة نفسانیة.
 (نفس یک مفهوم را انتزاع می کند و پیش خود نگاه می دارد. مثل جلد کتاب نیست که شما جلد را بکنید و دور بیاندازید. ذهن مفاهیم انتزاعی را نزد خود نگه می دارد.)
 3 ـ و أدلة الوجود الذهنی تثبت أنّ الحاصل فی الذهن من الإشیاء حقائقها و ماهیاتها.
 فیحصل الإشکال و هو کون شیء واحد جوهراً و عرضاً، أو جوهراً وکیفا.
 (این جواب را مشائین نگفته اند اما آخوند بر مبانی قوم به جواب اشکالات وجود ذهنی می پردازد. واضح است که این جواب مطابق با مبنای خود آخوند نیست بلکه مطابق مبانی قوم است)
 و الجواب
 أنّکم تعلمون أنّ زیداً الموجود فی الخارج جوهر نامٍ حساسٌ متحرک بالإرادة ناطق، و کل هذه ذاتیات له و هو مع ذلک متکمم ذو وضع ، و أب لعمرو ، و کلّ هذه عرضیات له، و جمیع الذاتیات و العرضیات موجودة بوجودٍ واحد، فکلّ من العرضیات عین الذات فی الوجود الخارجی. و الذات جوهر و لایستلزم ذلک کون الکمّ و الکیف و الوضع جوهراً.
 فکذلک العلم کیف نفسانی و لکونه متقوّماً بوجود المعلوم لابدّ له فی تعیّنه من وجود المعلوم، فیجوز أن یکون معلوم الذی هو جوهر أو کمّ أو وضعٌ موجوداً بنفس وجود العلم، کما یقتضیه الأدلة الوجود الذهنی. و لایستلزم کون المعلوم جوهراً، کون العلم جوهراً و أیضاً لایستلزم کون العلم کیفاً، کون المعلوم کیفاً؛ لأنّ الکیف ذاتی للعلم و المعلوم عرضی له، کما أنّ زیداً الخارجی جوهر و کونه جوهراً لایستلزم کون الکم الموجود له جوهراً، فإنّ الجوهر ذاتی له و الکم عرضی له.
 (همه جواهر دارای عرض هستند و جوهر و عرض به یک وجود موجودند. پس شیء واحد می تواند هم جوهر باشد هم عرض. آخوند می گوید جوهر و عرض باهم در خارج موجودند و کسی اشکال نکرده است اما به وجود ذهنی که می رسیم همه اشکال می کنند.
 همه فلاسفه می گویند کم خارج محمول است و محمول بالضمیمة نیست. وقتی دو شیء داریم، دوئیت در خارج واقعا هست و اعتبار ما وابستگی ندارد اما وجود منحاز از معدود خود ندارد. از مبانی فلسفه است که معانی متعدد موجود می شوند به وجود واحد بسیط. شیخ که منکر این است مجبور می شود در باب صفات خدا قائل شود که همه مرادف اند با واجب. اگر کسی این را که معانی مختلف به وجود واحد موجود می شوند را قبول نکند باید در فلسفه را ببندد.
 مضاف حقیقی موجود است در خارج اما به عین وجود موضوعش نه به وجودی جداگانه. وقتی کسی مادرش وضع حمل می کند برادر می شود اما به وجودش چیزی اضافه نشد و کم نشد.
 شیخ کیف را محمول بالضمیمة می داند به همین دلیل ما از اضافه و کم مثال زدیم که خارج محمول است و به وجود خود موضوع موجود می شود. اما آخوند همه اعراض را خارج محمول می داند پس از کیف هم نام می برد.
 جمیع ذاتیات و عرضیات موجود به وجود واحد اند. کمیت را همه فلاسفه خارج محمول می دانند. پس وجود منحاز ندارد. از مباحث اساسی فلسفه این است که معانی مختلف به وجود واحد بسیط موجود اند. شیخ که این اصل را منکر می شود، مجبور می شود در مورد صفات خدا بپذیرد که همه مرادف هستند.)
 فصل (5) في بيان مخلص عرشي في هذا المقام‌
 و هاهنا مسلك آخر في حل بعض الإشكالات الواردة على القول بالوجود الذهني من غير لزوم ما يلتزم القائل بانقلاب الحقائق و ارتكاب ما يرتكبه معاصره الجليل من أن إطلاق الكيف على العلم و الصورة النفسانية من باب المجاز و التشبيه- بل مع التحفظ على قاعدة انحفاظ الذاتيات مع تبدل الوجودات و كون الصور العلمية كيفيات حقيقية. الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‌1، ص: 323 و 324
 (توضیحات متن اسفار: مخلص یعنی راه خلاص از اشکال
 عرشی: قبلا گفته شد که در تفسیرش سه نظر است. مرحوم سبزواری در تعلیقة بر شواهد ص 476می گویند عرشی یعنی تحقیقی که بر مبانی خود آخوند استوار است. اما ملاحظه می فرمایید که در اینجا این بیان درست نیست زیرا از لغت عرشی استفاده می کند اما بر مبنای خودش نیست. استاد جوادی می فرمایند عرشی یعنی مطالبی که خودش به آن رسیده است و از باب «قلب المؤمن عرش الرحمن» خدا بر قلب او انداخته است. این بیان در اینجا صادق است. آقای شیرازی در الإسفار عن الأسفار می گویند عرشی یعنی چیزی که با کشف و شهود به آن رسیده است. این هم اینجا سازگار است که آخوند با تذکیه به آن رسیده که دیگران به آن نرسیده اند. )

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo