درس اسفار استاد فیاضی

89/12/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/ المرحلة الأولی/ المنهج الثالث فی الوجود الذهنی/الفصل الرابع فی زیادة توضیح لإفادة تنقیح / کلام آخوند در توجیه سید سند/ اشکال سوم استاد فیاضی بر آخوند/ ج1/ ص 323
 ادامه اشکالات استاد فیاضی به بیان آخوند در توجیه سید سند
 ملاحظه سوم
 الهیولی علی مبانی المشائین و إن کانت تُصحح التحول و الانقلاب المتوقف علی وجود أمر مشترک بین المنقلب و المنقلب إلیه إلا أن المصحح للتحول هو وحدة الهیولی وحدة شخصیة لا إبهامها و إنما الإبهام یُحتاج إلیه لما أن ما له تعین و فعلیة لا یمکنه أن یقبل فعلیة؛ فإن اجتماع الفعلیتین محال عندهم. و لا یُفرق فی ذلک بین بقاء الصورة الأولی الحالة فی المادة إلی الأبد و بین أن تتحول إلی صورة أخری. فإن وحدة المادة الموجودة فی الخشب و المادة الموجودة فی الرماد الحاصل منه هی التی تُصحح الانقلاب الخشب رمادا. و هذه الوحدة وحدة شخصیة.
 و أما الوحدة النوعیة فهی حاصلة مع انعدام الخشب بکله و إنشاء الرماد بکله التی یسمی تجدد الأمثال و واضح أنه لیس تجدد الأمثال من الانقلاب و التحول حقیقة. ألا تری أن زیدا حیوان ناطق و الفرس الموجود بجنبه حیوان صاهل فهما مشترکان فی أمر مبهم هو الحیوان و لا یتم بذلک انقلاب أحدهما إلی الآخر. کیف و هما موجودان معا و الوجود الذهنی و الخارجی کذلک. فإن ما فی الخارج موجود عند علمنا به و حصوله فی الذهن و إنما یشترکان علی ما قررتم فی حقیقة مبهمة هی الماهیة المبهمة، بینما تلک الماهیة عندما تتعین بالوجود الخارجی مغایرة بالشخص لما تتعین بالوجود الذهنی کما أن الإنسان الموجود بوجود زید، غیر الإنسان الموجود بوجود عمرو بالشخص و إن کان واحدا بالنوع أو بالجنس.
 (چوب تفسیر به خاکستر می شود. به دو نوع می شود این را تصویر کرد. اولا اینکه چوب را خدا محو و اعدام کند و به جایش خاکستر را انشاء کرده است. در اینجا چوب معدوم شده و اعدام فقط کار خدا است که در واقع عدم افاضه وجود است. این تجدد امثال است. نوع دیگر اینکه خود چوب تبدیل به خاکستر شود. در چوب و خاکستر شخص ماده مشترک است. فقط صورت چوب رفته و صورت خاکستر جای آن آمده است.
 تفاوت تجدد امثال با حرکت در این است که در تجدد امثال بین دو شیء هیچ امر مشترکی نیست اما در حرکت و تحول بین دو شیء امر مشترک وجود دارد که این امر مشترک واحد شخصی است. اما آن امر مشترکی که آخوند تصویر کرد، وحدت جنسی دارد نه وحدت شخصی.
 هر جسمی حتی اگر نخواهد تحول پیدا کند احتیاج به امر مبهم که همان ماده است دارد تا بتواند مثلا صورت چوبی را بپذیرد. تحول پذیرش فعلیت است بعد از ترک فعلیت قبلی. اما جسم به ماده و امر مبهم احتیاج دارد تا بتواند فعلیت وصورت بپذیرد. به عبارتی برای اصل وجود شیء مادی باید امر مبهم که ماده است لازم است. اما برای تصحیح تحول باید بین چوب و خاکستر امری شخصی مشترک باشد تا بتوان گفت گه چوب تبدیل به خاکستر شده است. به ابهام برای اصل پذیرش صورت احتیاج است نه برای تصحیح انقلاب. اما آخوند برای توجیه کلام سید سند از ابهام ماهیت در وجود ذهنی و خارجی کمک گرفت. اما با این ابهام نمی شود انقلابی که سید سند می گفت را توجیه کرد زیرا هیچ امری واحد شخصی بین دو وجود ذهنی وخارجی نیست.)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo