درس اسفار استاد فیاضی

89/12/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/ المرحلة الأولی/ المنهج الثالث فی الوجود الذهنی/الفصل الرابع فی زیادة توضیح لإفادة تنقیح / کلام آخوند در توجیه سید سند/ اشکال دوم استاد فیاضی بر آخوند /ج1/ص 323

ادامه اشکالات استاد فیاضی به بیان آخوند در دفاع از سید سند

ملاحظه دوم

 قال الآخوند: «لما کانت الماهیة تابعة للوجود، فالوجود إذا کان عینیا فالماهیة إما جوهر و إما عرض علی ما یقتضیه ذلک الوجود و إذا کان ذهنیا کانت له ماهیة الکیف و إذا کان مطلقا هوالمقسم للعینی و الذهنی، کانت الماهیة مبهمة لإبهام الوجود الذی لها و إذا لم یکن للماهیة وجود، لم یعقل هناک ماهیة لا متعینة و لا مبهمة.»

 فللماهیة حالات أربع:

الأولی: التعین بإحدی المقولات العشر و هو عندما یکون وجودها خارجیا.

الثانیة: التعین بکونها کیفا نفسانیا و هو عندما یکون وجودها ذهنیا.

الثالثة: الإبهام و هو عندما یکون وجودها مطلقا مبهما و هو الوجود المقسمی.

الرابعة: العدم و هو عندما لا یکون لها وجود.

 و لنقد هذا القول لا بد من تمهید مقدمات:

الأول: الموصوف بالکلیة بمعنی قابلیة الصدق علی کثیرین هو المعنی لا الوجود الذهنی و لا أی شیء آخر؛ لأنه هو المحمول علی الأفراد.

 (آن چیزی حمل می شود مفهوم بما هو مفهوم نیست بلکه معنا است.

 کلی معانی متعددی دارد. اما به معنای قابلیت صدق بر کثیرین اینجا مد نظر است در اینکه موصوف کلیت و جزئیت چیست حداقل هفت نظر وجود دارد. علامه و آخوند معتقداند که وجود ذهنی موصوف کلیت است و وجود خارجی موصوف جزئیت.به عبارتی کلیت وجزئیت صفت وجود اند. اما به نظر ما استاد فیاضی این بیان درست نیز زیرا وجود ذهنی موصوف کلیت نیست به این دلیل که وجود ذهنی حمل بر کثیرین نمی شود. وقتی می گوییم که «زید انسان» به این معنا نیست که زید همان انسان در ذهن من است. چه فیه ینظر نگاه شود و چه به ینظر. تعبیر شیخ و خیلی از منطقیین این است که معنا موصوف کلیت و جزئیت است. معنا همان چیزی است که وجود ذهنی از آن حکایت می کند.)

الثانی: المعنی غیر الواقع فإن الواقع هو المعنی المتحقق أی الموجود بالوجود بالمعنی العام الشامل للوجود بالمعنی الأخص و العدم و الاعتباری.

 (معنا و واقع غیر از هم اند. معنا آن چیزی است که مفهوم از آن حکایت می کند. اما معنا می تواند باشد و هم می تواند نباشد. معنا هم با وجود می سازد هم با عدم و هم اعتبار. اما واقع یعنی آن معنا تحقق پیدا کند. هر چیزی هم واقع خاص خود را دارد. عدم هم واقعی دارد. عدم پول در جیب من واقعی دارد که در جیب من پول نیست یا در کف دست من مو نیست. تحقق عدم به نبودش است و تحقق انسان به وجود یافتنش در خارج.

 در معلول حقیقی اگر علت از بین برود، شیء نیز از بین می رود. مثلا اگر فاعل حرکت از بین رود، حرکت نیز از بین می رود. و یا اگر انسانی معدوم شود، صورت های ذهنی او نیز از بین می رود. اما در معلولهای اعتباری اگر علت از بین برود، معلول از بین نمی رود مثل زوجیت که عاقد اگر از بین برود، عقد از بین نمی رود. در اینجا تابع قرارداد و جعل است و در علت و معلول اعتباری علت در حدوث، علت در بقاء نیست اما در علل حقیقی، علت در حدوث علت در بقاء نیز هست. )

الثالث:الوجود الموضوع للأصالة هو واقع الوجود لا معناه. فإن معنی الوجود یقبل أن یکون معدوما کما یقبل أن یکون موجودا.

 (حتی اگر هیچ چیز در عالم نباشد، «الوجود وجود» درست است به شکل قضیه طبیعیة زیرا سلب شیء از نفس ممکن نیست. این قضیه طبیعیة است یعنی حتی اگر فردی هم نداشته باشد صادق است. پس معنای وجود موضوع اصالت وجود نیست بلکه واقع وجود موضوع اصالت است. این وجودی که موضوع قضیه طبیعیة است موضوع اصالت نیست. معنای متحقق وجود موضوع اصالت وجود است. «الوجود وجود» بدیهی اولی است. اما «الوجود موجود» محل نزاع فیلسوف و سوفسطایی است و این قضیة است که محل بحث فیلسوف و سوفسطایی است. اصل فلسفه با پذیرش این قضیه است و بعد از آن بحث می شود که وجود اصیل است یا ماهیت)

 إذا تمهدت هذه المقدمات نقول:

 لما کان الموضوع للأصالة هو واقع الوجود الحقیقی، فما یتفرع علیه من تقدم الوجود علی الماهیة إنما هو تقدم واقع الوجود علی الماهیة فالماهیة لها حالات ثلاث لا أربع لأن واقع الوجود إما عینی أو ذهنی و أما الوجود المطلق الذی هو مقسم للعینی و الذهنی فهو معنی الوجود الذی هو کلی و لا وجود له إلا بوجود أفراده. فلیس الوجود المطلق ثالثا للوجودین العینی و الذهنی.

 (تقدم وجود بر ماهیت را از راه اصالت وجود ثابت کردید. پس واقع وجود تقدم بر ماهیت دارد. پس دیگر وجود مطلق و کلی به طور مستقل در خارج نخواهیم داشت تا وجود مبهم و ماهیت مبهم داشته باشیم زیرا مقسم معنا است و به وجود منحاز موجود نمی شود بلکه به وجود افرادش موجود می شود. پس در نظر ما استاد فیاضی قسم سوم از ماهیت درست نیست زیرا وجود مطلق و ماهیت مطلق نخواهیم داشت.

 به علاوه اینکه ابهام با ماهیت نمی سازد زیرا ماهیت ما یقال فی جواب ما هو است و ابهام با ماهیت نمی سازد)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo