درس اسفار استاد فیاضی

89/12/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/ المرحلة الأولی/ المنهج الثالث فی الوجود الذهنی/الفصل الرابع فی زیادة توضیح لإفادة تنقیح / کلام آخوند در توجیه سید سند /اشکال اول استاد فیاضی به توجیه آخوند از کلام سید سند در تقدم وجود بر ماهیت/ج1/ص 323

 و ليعلم أن كلام المتأخرين أكثره غير مبين على أصول صحيحة كشفية- و مباد قويمة إلهامية بل مبناه على مجرد الاحتمالات العقلية دون المقامات الذوقية- و على الذائعات المقبولة دون المقدمات البرهانية و لذلك من رام منهم إفادة تحقيق أو زيادة تدقيق إنما جاء بإلحاق منع و نقض فأصبحت مؤلفاتهم بتراكم المناقضات- مجموعة من ظلمات بعضها فوق بعض فما خلص عن دياجيرها إلا الأقلون ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُون‌. الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‌1، ص: 323

 (آخوند از قدمای فلاسفه بسیار با عظمت یاد می کند و آنها را اهل کشف و شهود می دانند. اما از جهت دیگر کلام متأخرین را به دلیل عدم بهره از کرامات و مقامات معنوی مورد سرزنش قرار می دهد. عقل با استدلال و شواهد می خواهد به آنچه نمی بینند حکم کنند. به همین دلیل کلام متأخرین ظلمات بعضها فوق بعض است. به همین دلیل نوشته های متأخرین پر است از نقض و ابرام به کلام گذشتگان و اشکال گرفتن به مقدمات به کار رفته در استدلال.)

اشکالات استاد فیاضی به بیان آخوند در دفاع از سید سند

ملاحظه اول

 لایخفی علیک أنّ ما ذکره من التوجیه مبنی علی ما أفاده السید السند و تقبله هو من تقدم الوجود علی الماهیة. و قد زعم أنّ ذلک من فروع أصالة الوجود حیث إن الوجود إذا کان موجوداً بذاته و أصیلاً في التحقق کان علة تحلیلیة لموجودیة کلّ ما سواه و العلة متقدمة علی المعلول.

 و لکن قد مرّ أنّ الذی یتفرع علی أصالة الوجود إنّما هو تقدم موجودیة الوجود علی موجودیة الماهیة. و أمّا تقدم الوجود علی نفس الماهیة فلم یقیم علیه برهان، بل نقول إنّ الماهیة لما کانت فی حد ذاتها قابلة للإتصاف بالعدم کماکانت قابلة للإتصاف بالوجود کانت مع العدم ایضاً کما تکون مع الوجود. و من هنا نقول إنّ الموجودات کان قبل وجودها ممکنة الوجود و لذا تعلّقت قدرته تعالی بها؛ فالماهیات حال عدمها متصفة بالإمکان فکیف تکون الماهیة فی کونها ماهیة متأخرة عن الوجود؛ فإنّ الماهیة کلّ ماهیة إذا لوحظت فی نفسها خالیة عن الوجود و العدم حمل علیها نفسها. فإنّکم تقولون «العنقاء عنقاءٌ بالضررة الأزلیة» کما أنّ الإنسان انسان بالضرورة الأزلیة، و الضرورة الأزلیة هی ضرورة ثبوت المحمول للموضوع من دون أیّ قید أو شرط.

 (آخوند برای تقدم وجود بر ماهیت دلیل نیاورده است به این دلیل که أدله أصالت وجود را کافی می دانسته برای اثبات تقدم وجود بر ماهیت.

 علت تحلیلی را گفتیم که خارجا علت و معلول به یک وجود موجودند اما یک معنا علت است برای معنای دیگر. به طور مثال در مورد ذات خدا وقتی حیات را اثبات کردیم، علم و قدرت را نیز اثبات می کنیم و یا از اثبات علم و قدرت برای خداوند نتیجه می گیریم که پس حیات نیز دارد با اینکه علم و قدرت و حیات همه به وجود واحد بسیط خدا موجودند. بنابر این در علت تحلیلی علت و معلول به وجود واحد موجود اند. همین طور است در برهانهایی که به شکل قیاس اقترانی است. در برهان حد وسط یا علت است برای ثبوت الأکبر للأصغر یا معلول و یا هردو معلول علت ثالثة هستند. در برهان علت و معلول با هم هوهویت دارد زیرا بین اصغر و اوسط و حد وسط هوهویت و حمل صورت می گیرد. شیخ برای برهان لمی مثال می زند به اینکه«کل إنسان حیوان و کل حیوان حساس إذن: کل انسان حساس» حیوان علت برای حساس بودن است با اینکه انسان بودن و حساس بودن و حیوان بودن موجود هستند به وجود واحد.

 آن وقتی که ماهیت معدوم است، ماهیت متصف به عدم است. پس ماهیت بودنش قبل از وجود هم هست زیرا متصف به عدم می شود.

 قدرت خدا به محال تعلق نمی گیرد. بلکه به ممکن تعلق می گیرد. قدرت قبل از وجود داشتن به ماهیت تعلق می گیرد و آن را موجود می کند. موجودات قبل از وجود ممکن بوده اند. پس ماهیت در ماهیت بودن و ممکن بودن محتاج وجود داشتن نیست. آخوند هیچ جا نگفته که ماهیت حد وجود است. آنهایی هم که تصریح دارند که ماهیت حد وجود است، ماهیت مثل قالب خشت است که گاهی خالی است وگاهی گل آنرا پر کرده است. این قالب پر باشد یا خالی؛ قالب است. همین طور است ماهیت که گاهی خالی از وجود است وگاهی وجود آنرا پر کرده است.

 بنابر آنچه گفته شد ثبوت ماهیت برای خودش احتیاج به وجود ندارد. بلکه ماهیت برای خودش در حال عدم هم ثابت است به ضرورت ازلیة. پس کلام آخوند در اینجا درست نیست)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo