درس اسفار استاد فیاضی

89/10/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/ المرحلة الأولی/ المنهج الثالث فی الوجود الذهنی/ الفصل الثالث فی اشکالات الوجود الذهنی/الإشکال السادس /جواب آخوند از شبهه معدوم مطلق/اشکال استاد به جواب آخوند/ جواب استاد از شبهه معدوم مطلق/ج1/ص 314

جواب آخوند از شبهه معدوم مطلق با توجه به تقسیم قضایا به بتیة و لابتیة

 قوله: «و باعتبار وجود هذا المفهوم فی الذهن و کونه عنوانا لحقیقة باطلة و یصیر منشأ للحکم بامتناع الحکم و صحة الإخبار بامتناع الإخبار» .

 إشارة إلی شبهة المعدوم المطلق و الجواب عنه بأن:

 مفهوم المعدوم المطلق أعنی المعدوم المطلق بالحمل الأولی له حیثیتان.

الأولی: حیثیة کونه مفهوما موجودا فی الذهن ممکنا و علما حصولیا.

الثانیة: حیثیة کونه عنوانا فرضیا لأمر باطلة الذات.

 و لمکان الحیثیتین یقع موضوعا و یخبر عنه بأنه لا یخبر عنه. فیخبر عنه بالحیثیة الأولی حیث إنه بتلک الحیثیة موجود ممکن و لا یخبر عنه بما أنه عنوان لأمر باطلة الذات.

 و بعبارة أخری لا تناقض لاختلاف الموضوع و هو المعدوم المطلق بالحمل الأولی باختلاف الحیثیتین. فإن اختلاف الحیثیات فی الحقیقة یوجب اختلاف الموضوع.

 (شبهه معدوم مطلق یکی از عویصه ها و مشکلات در فلسفه است. این که از معدوم مطلق خبر می دهیم که از آن خبر داده نمی شود از مشکلات فلسفه است. آخوند در اینجا می گوید که این قضایا لابتیة هستند یعنی موضوع مفاهیم ماهوی نیست بلکه از مفاهیم اعتباری است که موضوعش افراد محقق ندارد مگر به فرض تقدیر. در نظر آخوند همین موضوع دو حیثیت دارد. حیثیت وجود در ذهن داشتن و حیثیت عنوان برای امر مفروض بودن. از یک حیث خبر داده می شود و از حیث دیگر خبر داده نمی شود. این جواب غیر از جواب علامه است. علامه می فرمایند که به حمل اولی یخبر عنه و به حمل شایع لا یخبر عنه اما آخوند می گوید خود حمل اولی دو اعتبار دارد. از حیثیت وجود فی الذهن یخبر عنه و حیثیت عنوان فرضی بودن لا یخبر عنه)

 و هذا ما أفاده المحقق الداماد قدس الله سره فی الأفق المبین/ ص 44-46.

 و جاء أیضا فی تعلیقات الآخوند علی إلهیات شفا/ج1/ص 121و 122.

 و فی شوارق الإلهام/ مقصد أولی/ فصل أول/ مسأله 30/ ج1/ص 473.

 و فی شرح إلهیات شفا للنراقی/ج1/ص 393 / طبع کنگره.

اشکال استاد فیاضی به بیان آخوند

 و یرد علیه أن مفهوم المعدوم المطلق و هو المعدوم المطلق بالحمل الأولی من حیث إنه «مفهوم فی العقل» و یصدق علیه شیء و ممکن و إن کان یخبر عنه و لکنه إنما یخبر عنه بأنه مفهوم و شیء و ممکن و علم و کیف نفسانی و لا یخبر عنه بأنه «لا یخبر عنه» لأن هذا الخبر فی حقه کاذب. و نفس هذا المفهوم من حیث إنه عنوان لأمر باطلة الذات، یخبر عنه بأنه عنوان لأمر باطلة الذات. فلا یصدق أن یقال إنه لا یخبر عنه. فمفهوم المعدوم المطلق أعنی المعدوم المطلق بالحمل الأولی یخبر عنه بکلتا الحیثیتین. و أما ما لا یخبر عنه فهو المعدوم المطلق بالحمل الشایع. فیبقی الإشکال بحاله. إذ یخبر عن «المعدوم المطلق بالحمل الشایع» بأنه لا یخبر عنه. فیعود الإشکال. فبعبارة أخری هذه القضیة و هی صادقة تحکم بامتناع الإخبار عن المعدوم المطلق بالحمل الشایع و هی فی نفسها إخبار عنه و أدل دلیل علی إمکان الشیء وقوعه. فالإخبار عن المعدوم المطلق ممتنع و لیس بممتنع.

 العلم بشیء علی أقسام:

 1 العلم بوجوده.

 (یعنی علم داریم فقط به وجود چیزی. اما در مورد عوارض و خصوصیاتش چیزی نمی دانیم. مثلا می دانیم که روح هست اما چیست و چه خصوصیاتی دارد نمی دانیم. یا شبحی را از دور می بینیم. می دانیم موجودی دارد می آید اما از باقی خصوصیاتش بی خبریم.)

 2 العلم بعوارض أی بعرضیاته.

 (علم ما به بعضی از عوارض و خصوصیات اشیاء و ماهیات. مثلا ما به بعضی خصوصیات و عوارض خودمان و روح مجردمان علم داریم. می دانیم مجرد است، علم و قدرت و اراده و بعضی خصوصیات دیگر را دارد)

 3 العلم بحقیقته.

 (منظور این است که به کنه و تمام حقیقت شیء علم پیدا کرده باشیم. ما معمولا به این نوع علم دست پیدا نمی کنیم. اما خدا به همه حقیقت اشیاء عالم است)

 الحق فی الجواب أن یقال :

 «المعدوم المطلق» ما دام معدوما مطلقا، یمتنع الإخبار عنه. لأن الإخبار حکم یحتاج إلی وجود المحکوم علیه فی الذهن. و إذا تصورناه و تحقق فی الذهن بأی نحو کان، فهو لیس بمعدوم مطلق لکم.

 (این مفهومی که برای من معدوم مطلق نیست، حکایت می کند از معدوم مطلق واقعی. به عبارتی معدوم مطلق هنگامی که معدوم مطلق است نمی توان هیچ خبری از آن داد. اما هنگامی که من آنرا تصور می کنم، دیگر معدوم مطلق نیست و از آن خبر می دهم. اما این مفهوم که اکنون نزد من موجود است حکایت می کند از معدوم مطلق همان هنگام که معدوم مطلق بود. به طور مثال اگر مفهوم«معدوم مطلق» ساعت 9 برای من حاصل شده باشد، قبل از این ساعت معدوم مطلق است. اکنون که من آنرا تصور کرده ام، حقیقت و معنای معدوم مطلق را تصور کرده ام که از معدوم مطلق حکایت می کند. یعنی از قبل از ساعت 9 حکایت می کند اما خودش اکنون معلوم است و معدوم مطلق نیست. پس من وقتی می گویم «المعدوم المطلق لا یخبر عنه» موضوع معدوم مطلق به حمل شایع است اما اکنون که ساعت نه گذشته است دیگر معدوم مطلق نیست اما من با این قضیة از معدوم مطلق واقعی یعنی از قبل از ساعت 9 حکایت می کنم)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo