< فهرست دروس

درس اسفار استاد فیاضی

84/01/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الأولی/ المنهج الثانی/ الفصل الأول/ واجب الوجود کل الوجودات/ استحالة نقیضین/ ج1/ ص 89 و 90
 بحث اصل استحالة ارتفاع و اجتماع نقیضین
 (حق به معنای اول و چهارم مشکک است)
 حق به معنای چهارم مشکک است زیراقضیة ای که دائما حق است أحق است از آن قضیة ای که دائما مطابق با واقع نیست. پس أحق الأقاویل ما کان صدقه دائما و هو الیقینی. و أول الأولیات أم القضایا أعنی قضیة: «إما أن یصدق الإیجاب أو یصدق السلب»
 (یقینی دو قسم است: بدیهی و نظری. بدیهیات را به شش قسم تقسیم می کنند:
 الف: أولیات: برای یقین به آنها تصور أطراف قضیة کافی است.
 ب: محسوسات: احساس لازم است.
 ج: فطریات: قیاس مرتکز در ذهن لازم است.
 د: مجربات: تجربه لازم است.
 ه: حدسیات: حدس لازم است.
 و: متواترات: شنیدن با شرایطی لازم است.
 بیان علامة در اینکه قضیة تناقض چیست همین است که بیان شد. یعنی «إما أن یصدق الإیجاب أو یصدق السلب»
 حجر با لا حجر نقیضین اند و در عالم یا حجر است یا لا حجر. اما اینکه زید یا حجر است یا لا حجر است غلط است. زیرا نقیضین لا یجتمعان و لا یرتفعان هستند. پس اگر این دو نقیض باشند، اگر «زید حجر» غلط باشد باید «زید لا حجر» صحیح و صادق باشد در حالیکه چنین نیست. زیرا «لاحجر» یعنی عدم الحجر و این عدم مقید است پس زید باید جزء مقسم باشد یعنی عدم. به عبارتی اگرچه جایی که زید هست، معنا لاحجر نیز هست اما این دلیل نمی شود که بگوییم خود زید لاحجر است یا لا حجر زید است. همانطور که آنجا که خدا هست، هم علم هست هم قدرت اما این دلیل نمی شود که علم را بر خود قدرت حمل کنیم مگر از باب مسامحه. «زید لا حجر» موجبة معدولة المحمول است. در حالیکه تناقض بین سلب و ایجاب است. پس بین دو قضیة «زید حجر» و «زید لا حجر» تناقض نیست بلکه بین «زید حجر» و «لیس زید بحجر» تناقض است.
 رابطه این قضیة با سایر قضایا
 این مسأله مسأله ای فلسفی است زیرا موجود معدوم نمی شود و معدوم موجود نمی شود.
 (درباره امتناع تناقض تقریبا چهار نظر وجود دارد. یک نظر این است که همه قضایا به این قضیة تحلیل می شوند. اما سه نظر دیگر نیز در این باره وجود دارد.
 مسأله امتناع تناقض غیر از مسأله ای است که فیزیکدانان می گویند که موجودی که اکنون هست، بعدا هم معدوم نمی شود. فیزیکدان با حالت عادی کار دارد نه خدا. اما فیلسوف می گوید وجود در ظرف وجودش نمی تواند معدوم شود و حتی خدا نیز نمی تواند موجود را در ظرف وجودش معدوم کند. گرچه خدا در ظرف دیگری می تواند آن را معدوم کند و موجب استحالة هم نیست.
 در فلسفه از هلیت بسیطة و مرکبة بحث می شود که یا وجود را اثبات و نفی می کند یا صفتی را . و بحث از وجود و عدم بحثی فلسفی است.
 در واقع تناقض بین ایجاب و سلب است و اولا برای قضایا است نه مفرد. این نظر آخوند و علامة است. زید را اگر تحلیل کنیم به انسان می رسیم و یک خصوصیت. قضایا را نیز اگر تحلیل کنیم به استحالة تناقض می رسیم با یک خصوصیت یعنی تناقض لابشرط است اما قضیة خاص مورد بحث، به شرط شیء .
 إن قلت: اصل استحالة اجتماع و ارتفاع نقیضین بدیهی است پس خارج از فلسفه است. قلت: بداهت موجب خروج نیست زیرا ملاک دخول در موضوع علم است.
 در مورد تناقض نظر شیخ، علامه ، استاد جوادی و استاد مصباح واحد است. شهید مطهری نیز نظری خاص خود مطرح می کنند. آخوند نیز نظری برای خود دارد: اسفار/ج3/ فصل 28 از علم و عالم و معلول/ طرف 1/ مسأله 28/ ص 443)
 منابع
 بدایة و نهایة/ بحث تقابل و بدهی و نظری
 مجموعه آثار شهید مطهری بالأخص شرح اصول فلسفه/ مقالة پیدایش کثرت در ادراکات
 آموزش فلسفه استاد مصباح/ درس 18
 و أحق الأقاويل ما كان صدقه دائما و أحق من ذلك [1] ما كان صدقه أوليا و أول الأقاويل الحقة الأولية التي إنكاره مبني كل سفسطة هو القول بأنه لا واسطة بين الإيجاب و السلب [2] فإنه إليه ينتهي جميع الأقوال عند التحليل و إنكاره إنكار لجميع المقدمات و النتائج و هذه «1» الخاصة من عوارض الموجود بما هو موجود لعمومه في كل موجود الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‌1، ص: 89 و 90


[1] ابن سینا عین همین عبارات را دارد. اما با توضیحات بعدی آخوند معلوم می شود نظر او با نظر ابن سینا متفاوت است. اما در عبارت شیخ اینجا آمده «أحق ذلک» و کلمه «من» نیامده است که عبارت شیخ بهتر است. زیرا اگر کلمه «من» وجود داشته باشد نشان می دهد دو طرفش از یک جنس نیستند درحالیکه هستند.
[2] اینکه بین سلب و ایجاب واسطه ای نیست تنها ارتفاع نقیضین را نفی می کند نه اجتماع آن را.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo