< فهرست دروس

درس اسفار استاد فیاضی

83/11/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الأولی/ المنهج الثانی/ الفصل الأول/ بداهت تصوری مواد ثلاث/ وجوب به معنای تأکد وجود نیست/ بداهت وجود مستلزم بداهت تأکد نیست/ ج1/ ص 84 و 85
 دو نکته درباره بداهت وجود
 نکته 1: وجوب به معنای تأکد الوجود، خارج از محل بحث است.
 تمهید: همان طور که امکان معانی مختلف دارد، وجوب هم معانی مختلف دارد، و محل کلام وجوب به معنای ضرورة الوجود است، و تأکد الوجود معنی پنجم وجوب است.
 (امکان حداقل به هفت معنا به کار رفته است که یکی از آن معانی، امکان فقری است. ملاصدرا به خاطر اصالت وجود، محور را وجود قرار می دهد. وجود ممکن نیست ممتنع باشد و هر وجودی ضروری است و وجود مساوق با وجوب است. اما وجود گاهی غنی است و گاهی فقیر. بنابر این وجود را به وجود غنی یا واجب و وجود فقیر یا ممکن تقسیم می کند. این وجوب و امکان دیگر به معنای ضرورت وجود یا تساوی نسبت به وجود و عدم نیست بلکه وجوب به معنای تأکد و غنای وجودی و امکان به معنای فقر و احتیاج وجودی است. به عبارت دیگر همان طور که امکان فقری معنای هفتم امکان است، وجوب به معنای غنای وجودی معنای پنجم وجوب است.
 معانی وجوب: 1 وجوب ذاتی . 2 وجوب غیری. 3 وجوب بالقیاس. 4 وجوب وقوعی: أعم از بالذات و بالغیر. 5 وجوب به معنای تأکد و غنای وجودی)
 نکته 2: بداهت وجود، مستلزم بداهت تأکد وجود، نیست.
 (اگر معنای یک مرکب بدیهی بود، اجزای آن مرکب نیز بدیهی اند. اما اگر یک جزء بدیهی باشد، دلیل بر بداهت کل نیست و الا همه مفاهیم می توانند بدیهی باشند زیرا اگر بداهت یک جزء موجب بداهت کل باشد، می تواند یک مفهوم بدیهی را با مفاهیم کثیره ترکیب کرد و بنابر این کل بدیهی می شود.
 استاد فیاضی: ما مفهوم ضرورت را بدیهی می دانیم و وجوب و امتناع را با ضرورت تعریف می کنیم.
 در نظر ما استاد فیاضی اینکه مفهوم تأکد مفهومی بدیهی است امری صحیح و مورد قبول است. اما استدلالی که ملاصدرا بر این مطلب اقامه کرده مورد پذیرش ما نیست. به عبارتی مدعا صحیح است اما دلیل باطل است.)
 فلاسفه در آغاز بحث مواد ثلاث چنین گفته اند: المفهوم و المعنی از دو حال خارج نیست: إما یقتضی وجود (واجب)، و إما لا یقتضی الوجود، (و هو علی قسمین): إما یقتضی العدم (ممتنع)، و إما لا یقتضی العدم (ممکن)؛ ولی وقتی به مسئله ی «الواجب لا ماهیة له»، رسیده اند، (جور دیگر سخن گفته اند)
 (منظور از معنا و مفهوم، همان است که به آن ماهیت گفته می شود. و منظور از اقتضاء هم علیت است. اما وقتی بحث به واجب می رسد، تعریف را عوض می کنند.
 ثم اعلم أن القوم أول ما اشتغلوا بالتقسيم للشي‌ء إلى هذه المعاني الثلاثة نظروا إلى حال المهيات الكلية [1] بالقياس إلى الوجود و العدم بحسب مفهومات الأقسام من غير ملاحظة الواقع الثابت بالبرهان فوجدوا أن لا مفهوم [2] كليا إلا و له الاتصاف بأحد منها فحكموا أولا بأن كل مفهوم بحسب ذاته إما أن يقتضي الوجود أو يقتضي العدم أو لا يقتضي شيئا منهما فحصل الأقسام الثلاثة الواجب لذاته و الممكن لذاته و الممتنع لذاته و أما احتمال كون الشي‌ء مقتضيا للوجود و العدم جميعا فيرتفع بأدنى الالتفات و هذا هو المراد من كون الحصر في الثلاثة عقليا ثم لما جاءوا إلى البرهان وجدوا أن احتمال كون الماهية مقتضية لوجودها أمر غير معقول بحسب النظر العقلي و إن خرج من التقسيم‌ في أول الأمر فوضعوا أولا معنى الواجب على ذلك الوجه فإذا شرعوا في شرح خواصه- انكشف معنى آخر لواجب الوجود كما سنذكر على وجه التصدير [3] . الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‌1، ص: 84 و 85


[1] یعنی موضوع را ماهیت قرار می دهند و آن را با وجود می سنجند.
[2] معنا مورد نظر است. زیرا هر مفهومی از نظر مفهوم بودن امری ممکن و در ذهن است.
[3] تصدیر به معنای «الاتیان بالمصادرة» می باشد. این کلمه در دو معنا به کار می رود: الف: مقدمة ای که بدیهی نیست و مخاطب در پذیرش آن مشکل دارد. به عبارتی مبادی سه دسته اند: 1 اصول متعارفه یا بدیهیات. 2 اصول موضوعه که بدیهی نیست اما مخاطب می پذیرد. 3 مصادرات که بدیهی نیست و مخاطب نیز نمی پذیرد. ب: حجتی که در مقدمات آن به نتیجه اخذ شده است. در اینجا معنای اول مراد است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo