< فهرست دروس

درس اسفار استاد فیاضی

83/09/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الأولی/ المنهج الأول/ الفصل الثامن/ مساوقت وجود و شیئیت/ سه معنا برای تساوق/ بیان چیزهایی که باعث شده است متکلمین وجود و شئیت را مساوق ندانند/ ج1/ ص 75
 الفصل الثامن: فی مساوقة الوجود للشیئیة
 الوجود مساوقة للشیئیة
 منابع
 الهیات شفاء/مقاله ی1/ فصل 5
 مطارحات/ ص 200-209
 مقاومات/ ص 125
 کشف المراد/ص 32-39 طبع جامعه ی مدرسین
 شوارق/ص 57 چاپ مهدوی
 شرح تجرید قوشجی/ص 15-22
 کشف الفوائد علامه حلی/ ص 6-7 چاپ سنگی
 نهایة المرام/ ج1/ ص 53 و 86
 شرح منظومه/ ج2/ ص 182 طبع ناب و ص 144 طبع مصطفوی
 فتوحات/ باب 105
 ادامه ی آدرس ها از اول جلسه ی 112
  مباحث مشرقیه/ ج1/ص 134-137
 المحصل فخررازی/ ص 157-173
 تلخیص المحصل خواجه (معروف به نقد المحصل)/ ص 76-99
 مواقف/ص 53-59
 شرح مواقف/ ج2/ص 189 -219 و ج 3/ص 2 -16
 شرح مقاصد/ ج 1/ ص 351-381. [1]
 سه نظر در تعریف تساوق
  1. شرح تجرید قوشجی و شوارق: معنی اعم من الترادف و التساوی. در تساوی الفاظ و مفاهیم و معانی متعدد و مصداق واحد.
  2. استاد حسن زاده دام ظله در تعلیقه ی در این جا و کشف المراد/ ص 441: تلازم المفهومین فی الوجود الخارجی = تساوی.
  3. حاجی در تعلیقه همین جا و حضرت استاد جوادی دام ظله: تساوی دو مفهوم با وحدت حیثیت صدق. (ظاهرا این نظر آخوند است.)
 تساوی دو قسم است:
  الف: با تعدد حیثیت صدق مثل انسان و ناطق.(زید انسان است چون جسم نامی حساس متحرک بالإراده ناطق می باشد. زید باید همه اینها را داشته باشد. یعنی مجموع روح و بدن. اما ناطق فقط به روح داشتن ناظر است نه به بدن داشتن)
  ب: با وحدت حیثیت صدق: مثل صفات خدا و صفات وجود مثل وجود و وحدت
 الوجود مساوقة للشیئیة أی
 الف: إن کل موجود فهو من حیث انه موجود شیئ
 ب: و کل شیئ فهو من حیث انه شیئ موجود.
 أکثر المعتزلة علی ان الشیئ اعم من الموجود = الشیئیة اعم من الوجود؛ اذ هناک اشیاء لیست بموجود و تلک هی الماهیات المعدومة.
 (طبق نظر معتزلة هر ماهیتی ممکن است. پس قید امکان توضیحی است. اما طبق نظر استاد فیاضی که خدا هم ماهیت دارد، قید احترازی است.)
 و الدافع لهم علی هذا القول امور تسعة
 الاول: تصحیح تمایز بین المعدومات.
 (طبق قاعدة فرعیت ثبوت شیء لشیء فرع ثبوت المثبت له. تمایز بین معدومات، فرع است بر وجود تمایز بین آنها. وقتی تمایز هست، باید چیزی باشد که دارای تمایز است. دور غیر از تسلسل است. پس فارق و تمایزی باید بینشان وجود داشته باشد. پی باید به یک نحوی ثبوت داشته باشند تا بتوانند از هم متمایز باشند. پس در نظر معتزله معدومات و ممتنعات با اینکه معدوم هستند، نحوه ای از ثبوت دارند.
 جواب اینها این است که بین معدومات و ممتنعات تمایز هست اما نه در خارج و عالم تحقق بلکه در عالم اعتبار.)
 الثانی: تصحیح اتصاف الماهیة بالإمکان.
 امکان رابطه ای است بین وجود و ماهیت و وصفی اضافی و وجود است. چون امکان وصفی وجودی است، باید دو طرف موجود باشند و ثبوت داشته باشند. پس ماهیت باید ثبوت داشته باشد حتی هنگامی که موجود نیست.
 اگر امکان ثبوت نداشته باشد، یعنی شیء امکان ندارد. این باطل است زیرا شیء ممکن است و معروض امکان طبق قاعدة فرعیت باید ثبات باشد. پس ماهیت ثبوت دارد گرچه وجود ندارد.
 جواب این اشکال این است که اولا امکان امری عدمی است نه وجودی. یعنی امکان لا ضرورة الوجود و العدم است. و ثانیا امکان صفت ماهیت است که خود ماهیت امری اعتباری است پس امکان نیز اعتباری است.)
 الثالث: تصحیح تعلق القدرة بالممکنات.
 (صفات خدا دو دسته اند:
 الف: محضة: تصور آنها به چیز دیگری نیاز ندارد. مثل حیات
 ب: ذات الإضافة: تصورش محتاج چیز دیگری است. مثل عالم و قادر.
 این متکلمین می گویند وقتی قدرت خدا به ماهیات و ممکنات تعلق می گیرد، باید متعلق قدرت یک نحو ثبوتی داشته باشد تا قدرت بتواند به آن تعلق گیرد.
 جواب این است که قدرت در تصور به غیر محتاج است نه در تحقق. اگر قدرت در خارج و تحقق محتاج غیر بود، صفت فعل بود نه صفت ذات الاضافة.)


[1] آدرس های دیگر از شرح اسفار استاد مصباح یزدی: مباحث مشرقیة/ ج1/ ص 45 و 47 و المباحثات/ ص 279

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo