< فهرست دروس

درس اسفار استاد فیاضی

83/07/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الأولی/ المنهج الأول/ الفصل السابع/ اشکالات و تفصیات/ اشکال پنجم و ششم و هفتم بر اصالت وجود/ ادامه جواب آخوند به این شبهات/ج1/ ص 63
 ادامه جواب آخوند به شبهات پنجم و ششم و هفتم
 شیخ اشراق: الکیف هیئة قارة لا تحتاج فی تصورها إلی اعتبار تجزی و أضافة إلی أمر خارج.
 مشائین: الکیف عرض لا یقبل القسمة و لا النسبة لذاته.
 (شیخ اشراق مقولات را پنج تا می داند: جوهر، کم، کیف، حرکت و نسبت اما مشائین مقولات را ده تا می دانند و حرکت را جزء مقولات نمی دانند.
 کلمة «قارة» در کلام شیخ اشراق زائد نیست زیرا حرکت را خارج می کند. اما طبق مبنای مشاء زائد است زیرا مشائین اصلا حرکت را جزء مقولات به حساب نمی آورند تا بخواهند قیدی بیاورند که آن را خارج کنند.
 تعریف مشائین از کیف بهتر است. اگر تعریف کیف تعریفی حدی بود، کلام شیخ اشراق در دخالت دادن عنصر «تصور» صحیح بود. اما تعریف مقولات، تعریف رسمی است. در رسم خاصة قرار می گیرد و خاصةَ می تواند متفاوت باشد. به طور مثال اگر کم را «عرض یقبل القسمة لذاته» تعریف کنیم، تصور کردن کم احتیاج به تصور تجزی و قسمت شدن داشت. اما اگر آنرا به «عرض له عاد» تعریف کنیم، تصور کم احتیاج به تصور قابلیت انقسام نداشت.
 شیخ اشراق گفته است: «لا شک أن المحل موجود بالوجود». محل یعنی ماهیتی که موضوع برای وجود است. شیخ اشراق اینجا مطابق ارتکاز ذهنی و مطابق اصالت وجود سخن گفته است با اینکه وجود را اعتباری می داند. باید گفت کسی که قائل به قولی باطل است گاهی مطابق ارتکاز ذهنی خودش حرف صحیح را می زند اما در جای دیگر و در محل خود، آن را منکر می شود.)
 بیان دیگر از جواب آخوند به شبهات شیخ اشراق
  1. المقولات اجناس عالیة.
  2. و الاجناس العالیة مقولات فی جواب ما هو؛ لان الجنس هو ما یقال فی جواب ما هو.
  3. ما یقال فی جواب ما هو کلی.
  4. الوجود لیس بکلی.
 إذن: الوجود لیس بمقولة.
 مفهوم الوجود و إن کان کلیا الا أن الکلام لیس فیه؛ فالوجود لیس عرضا، کما لیس جوهرا. نعم، هو عرضی.
 (عرض امری نفسی است مثلا کم یا کیف همیشه کم یا کیف است و همیشه عرض است. اما عرضی امری نسبی است. ضحک نسبت به انسان عرضی است اما نسبت به افراد ضحک، ذاتی است. )
 و لو سلم کونه عرضا، فنقول هو عرض لا کسائر الاعراض و ذلک من وجهین:
  • عدم کونه کلیا.
 إن قلت: کیف لا یکون کلیا مع انه یحمل علی کل الموجود.
 قلت: الکلی هو مفهومه لا نفسه.
  • کل عرض غیره موجود فی نفسه لغیره؛ یعنی یرفع عن موضوعه عدم کمال، لا عدم ذاته. بخلاف الوجود فانه یرفع العدم عن ذات الموضوع.
 على تقدير [1] كونه عرضا لا يلزم كونه كيفية لعدم كليته و عمومه و ما هو من الأعراض العامة و المفهومات الشاملة للموجودات إنما هو الوجود الانتزاعي العقلي المصدري- الذي اشتق منه مفهوم الموجود بما هو موجود و لمخالفته أيضا سائر الأعراض- في أن وجودها في نفسها عين وجودها للموضوع و وجود الوجود عين وجود الماهية- لا وجود شي‌ء آخر لها ظهر عدم افتقاره في تحققه إلى الموضوع فلا يلزم الدور الذي ذكره. الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‌1، ص: 63


[1] استاد جوادی می فرمایند این قسمت جوابی است که بین جواب اول و دوم آمده است که با مذاق خود آخوند سازگار نیست. پس یک جواب حقیقی نیست.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo