< فهرست دروس

درس اسفار استاد فیاضی

83/07/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الأولی/ المنهج الأول/ الفصل السابع/ اشکالات و تفصیات/ اشکال دوم به اصالت وجود/ بیان نظر سید سند که وجود در خارج و تحلیل عارض ماهیت نیست/ج1/ 59 و 60
 نظر سید سند که وجود در خارج و تحلیل عقل عارض ماهیت نیست
 تمهید
 (از نظر سید سند وجود مصدری نه واقعیت ذهنی دارد و نه خارجی. اما وجود به معنای موجود مثل خود موجود است که گرچه واقعیت خارجی ندارد یعنی وقتی گفته می شود«الإنسان موجود» آنچه در خارج است فقط انسان است و موجود یا وجود به معنای موجود مابأزائی در خارج ندارد ولی در ذهن مفهومی از موجود یا وجودی به معنای آن داریم که ذهن آنرا برای حکایت ازعینیت ماهیت بعد از جعل اعتبار کرده است.)
 ان قلت: موجود مشتق است و مشتق به ناچار دلالت بر مبدا خود دارد. چون درباره ی معنای مشتق دو قول مشهور است:
  1. ذات ثبت له المبدء. یعنی در معنای مشتق ذات مأخوذ است.
  2. مبدا منتسب : ذات در معنای مشتق ماخوذ نیست و اگر در تعریف آن معمولا آورده می شود، از باب زیادة الحد علی المحدود، است.
 پس: به هر حال مفهوم مبدا در مفهوم مشتق وجود دارد. پس اگر موجود، وجود ذهنی دارد، به ناچار وجود هم مفهوم ذهنی دارد.
 قلت: ما نه مشتق را سه جزیی می دانیم (قول اول) و نه دو جزیی. زیرا برای آن معنایی بسیط قائلیم. پس «زید موجود» به معنای «زید هست.» می باشد.
 (به عبارتی وقتی می گوییم «زید موجود» یعنی زید هست. نه اینکه زید هستی دارد. البته آخوند در فصل چهارم این حرف را باطل می کند.
 آخوند نظر مرحوم سید سند را از حاشیه او بر شرح تجرید نقل می کنند)
 سخن سید سند
 أولا: نه وجود مصدری و نه به معنای موجود و نه موجود، هیچکدام عارض بر ماهیت در خارج نیست. به دو دلیل:
 دلیل اول
  1. لو کان الوجود او الموجود عارضا للماهیة فی الخارج، لکان للماهیة وجود قبله؛ لان عروض شیئ لشیئ فرع ثبوت المعروض له لقاعدة الفرعیة.
  2. لکن التالی محال، لانه تقدم للشیئ علی نفسه.
 دلیل دوم
  1. الوجود متحد مع الماهیة فی الخارج.
  2. و کل متحد مع شیئ یمتنع عروضه له؛ لان العروض یتوقف علی تغایر العارض و المعروض.
 (اتحاد وجود و ماهیت در خارج به این معنا است که در خارج عین هم اند و به یک وجود موجود اند. نه اینکه هر کدام مابازائی در خارج داشته باشند.
 جمیع این جوابها که سید سند بیان می کند از باب مماشات با خصم است زیرا سید سند اصلا وجود مصدری را قبول ندارد اما در مقام معارضه با خصم چنین استدلال کرده است.
 ثانیا: وجود به معنای مصدری حتی در تحلیل ذهن هم عارض ماهیت نیست. زیرا در تحلیل ذهن به ماهیت و وجود نمی رسیم، بلکه ذهن ماهیت عینی را به ماهیت و موجود تحلیل می کند، نه به ماهیت و وجود. بله، موجود در تحلیل ذهنی عارض ماهیت است، گر چه در خارج عارض آن نیست.
 (انسان عینی خارجی تحلیل می شود به انسان من حیث هو که قبل از جعل نبوده و با جعل جاعل عینیت می یابد و به موجود. نه اینکه به وجود یا عینیت تحلیل شود.
 در قاعدة فرعیت مثبت له باید قبل از مثبت یا محمول باشد چه تقدم زمانی و چه تقدم رتبی. تقدم زمانی مثل تقدم زید بر قیامش. تقدم رتبی مثل تقدم وجود بر ماهیت.)
 و قريب مما ذكرناه ببعض الوجوه ما ذهب إليه بعض أهل التدقيق من أنه لا يجوز عروض الوجود المصدري أو مفهوم الموجود للماهية في نفس الأمر لأن عروض شي‌ء لآخر و ثبوته له فرع لوجود المعروض فيكون للماهية وجود قبل وجودها.
 و أيضا مفهوم الموجود متحد مع الماهيات و المتحدان يمتنع عروض أحدهما للآخر حيث اتحدا و لا عروض للوجود بالمعنى المصدري لها بحسب الاعتبار الذهني أيضا لأن العقل و إن وجد الماهية خالية عنه إذا أخذها بذاتها بلا ضميمة لكنه لا يجدها بعد هذه المرتبة موصوفة به لأنه يجدها حينئذ موجودة و لا يلزم من ذلك قيام‌ الوجود بها فإن من صدق المشتق لا يلزم قيام مبدإ الاشتقاق و أما الوجود بمعنى الموجود- فهو يعرض للماهية بحسب الاعتبار الذهني يحث يجد العقل الماهية إذا أخذت بذاتها بلا ضميمة عارية عنه و يجده في المرتبة الثانية عارضا لها و لهذا يحكم بأنه عرض لها و لا يجوز عروضه لها في نفس الأمر لأنهما في نفس الأمر أمر واحد لا تغاير بينهما فيه أصلا ضرورة أن السواد و الوجود في نفس الأمر واحد ذاتا و وجودا- فلا يتصور هناك نسبة بينهما بالعروض و غيره و أما في الاعتبار الذهني فهما شيئان- لأن العقل قد يفصل هذا الشي‌ء الواحد إلى ماهية متقدمة و وجود متأخر فيتصور بينهما النسبة بهذا الاعتبار انتهى ملخص ما ذكره و لا يخفى على المتفطن أن بين كلامه و بين ما حققناه نحوا من الموافقة و إن كان بينهما نحو من المخالفة أيضا- فإن الوجود عنده إما أمر مصدري و إما مفهوم محمول عام بديهي و كلاهما اعتباريان و عندنا أمر حقيقي عيني بذاته وجود و موجود بلا اعتبار أمر آخر و أما اتحاد الوجود مع الماهية فهو مما فيه جهة الموافقة.
 ثم إن في كلامه وجوها من النظر أورد عليه بعضا منها معاصر العلامة الدواني و يرد على المورد أيضا أشياء كثيرة لو اشتغلنا بها لكان خروجا عن طور هذا الكتاب. الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‌1، ص: 59 و 60

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo