درس اسفار استاد فیاضی

82/12/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الأولی/ المنهج الأول/ الفصل الخامس فی أن تخصص الوجود بماذا/انواع تخصص/ج1/ ص 44
 الفصل الخامس: فی أن تخصص الوجود بماذا
 منابع
 التحصیل/ ص 282 و 287
 التعلیقات/ ص 221 و ص 129 و ص 133 و ص 165 و ص 166 و ص 174 و ص 196
 المسائل القدسیة/ ص 22 تا 25 طبع مشهد
 شواهد/ ص 10
 مشاعر/ الفاتحة/ المشعر السادس/ ص 33 و 35 و 36 و 160 و 165 طبع کربن
 اسفار/ ج1/ ص 44 و ص 120
 اسفار/ج2/ ص 352 تا 353
 اسفار/ ج5/ 186
 (در شواهد ابتدا اصالت وجود مطرح شده و سپس تشکیک و بعد از آن بحث تخصص مطرح شده اما اینجا اول تخصص را ذکر کرده است.)
 مراد از وجود معنای مصدری وجود است که موضوع اصالت بود. (معنا نه مفهوم)
 تخصص گر چه در کلمات ابن سینا به معنای تشخص است، چنان که در التعلیقات/ص 174، به این امر تصریح می کند، ولی در کلمات آخوند و پیروان او به معنای خاص بودن [1] است که اعم از تشخص است. زیرا «وجود انسان» خاص است، گر چه شخص نیست.
 تشخص و تمیز هر دو از اوصاف نفسی اند [2] و تمیز از اوصاف نسبی است، پس هر دو غیر از تمیزند.
 (تشخص یعنی شخص معینی و خاصی بودن . جزئی بودن عاملی جز وجود ندارد. اینکه می گویند مفهوم یا کلی است یا جزئی غلط است زیرا هر مفهومی کلی است و مصداق و خارج است که جزئی است)
 برای تخصص دو گونه علت هست
 1. علت خارجی: الهیات شفا/ مقاله اول/ فصل ششم و مقاله دوم/ فصل سوم
 2. علت تحلیلی: و محل بحث در این فصل علیت تحلیلی است.
 (بعضی تخصصها علت خارجی ندارند مثل خداوند. اما ممکنات علت دارند. خدا به ممکنات هم وجود داده هم تخصص داده است.)
 عوامل تخصص
 سه چیز به نحو مانعة الخلو عامل تخصص وجود می شود:
 شرح مشاعر لاهیجی/ ص 141 طبع زوار بیان می کند مانعة الخلو را
  1. حقیقت وجود: خود حقیقت وجود که عامل تخصص وجود خود اوست. یعنی تخصص که معنایی است غیر وجود، که در اثر وجود حاصل شده است. گر چه این دو معنا در خارج عین هم اند. این تخصص همان تخصص وجود لا یتناهی است. (یعنی وجود واحد بسیط که اسمش خدا است.)
  2. مراتب: وجود مراتب همان حقیقت، که عامل تخصص مراتب است. یعنی هر مرتبه ی از وجود، خاص است و عامل تخصص آن مرتبه، همان وجود آن مرتبه است، که به نظر آخوند عین وجود حقیقت وجود است.
  3. ماهیات: تخصص به ماهیات که عامل تخصص وجودات اند؛ منتها در ذهن و نه در خارج یعنی عقل انسان وجود شخصی عینی را که در خارج موجود است تحلیل می کند به وجود و تشخص، و سپس با ملاحظه ی وجود من حیث هو آن را به وسیله ی ماهیت تخصیص می زند. - ضم الکلی الی الکلی لا یفید التشخص. (اول جلسه ی 54 ذکر کرد.)
 (تخصص به ماهیات در ذهن نه در خارج یعنی وجود را تصور می کنیم و ماهیت را از آن انتزاع می کنیم و می گوییم وجود به ماهیت متخصص شده است.
 در تخصص نوع اول و دوم، علاوة بر تخصص، تشخص هم پیدا کرده است اما در نوع سوم تشخص نیست. مثلا«وجود انسان» وجودی است که به ماهیت متخصص شده است اما وجود انسان متشخص نیست بلکه کلی است.)


[1] - معنای لغوی.
[2] - یعنی به اضافه و نسبت نیاز ندارند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo