درس اسفار استاد فیاضی

82/10/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الأولی/ المنهج الأول/ الفصل الرابع فی أن للوجود حقیقة عینیة / تفسیر اصالت وجود/ج1/ ص 38
 تفسیر اصالت وجود واعتباریت ماهیت
 به حسب مقام ثبوت
 الماهیة و ان کانت عین الوجود فی الخارج [1] بحیث تکون الماهیة موجودة فی الخارج بنفس وجود الوجود، - کما ان الفصل عین الجنس، و صفاته تعالی الذاتیة عین ذاته، و الزمان عین الحرکة، و الجسم التعلیمی عین الجسم الطبیعی، فیکون الوجود فی مرتبة ذاته و هویته مصداقا للماهیة. و لکن العقل عندما یلاحظ ما فی الخارج و هو امر واحد، یجد فیه معنیین: وجودا و ماهیة، و عند ما یلتفت الی کل منهما بحیاله، یری ان الوجود موجود بذاته و ان الماهیة لیست موجودة بذاتها، بل انما وجدت بالوجود. فیحکم [2] بان الوجود واسطة فی ثبوت (موجودیة) الماهیة وساطة تحلیلیة، و اما الماهیة فی حد ذاتها لیست بموجودة کما انها لیست بمعدومة فهی امر اعتباری. اذ الخالی عن الوجود و العدم لا وجود له الا فی اعتبار العقل. هذا کله بحسب مقام الثبوت.
 (مبنای حکمت متعالیة اصالت وجود است. و مبنای اصالت وجود این جمله است« ماهیت در خارج به نفس وجود موجود است» مانند وحدت برای خدا که وجودش غیر از وحدت او نیست و وحدتش غیر از وجودش نیست. اگر اینچنین نباشد، تسلسل می شود.
 اگر علاوه بر وجود، ماهیت هم بالذات موجود باشد، در خارج دو چیزی خواهیم داشت نه یک چیز.
 در مورد ماهیت گاهی گفته می شود«هی اعتباری» و گاهی «فی حد ذاتها اعتباری» پس باید مطلق بر مقید حمل شود چون در هر دو حال در مقام بیان یک مطلب است.)
 منابع بحث
 ماهیت در خارج به نفس وجود موجود است:
 اسفار/ ج6/ ص 86
 اسفار/ج3/ ص 275
 فصل عین جنس است:
 اسفار/ج4/ ص 169
 اسفار/ج1/ ص 100
 اسفار/ج3/ ص 200
 تعلیقات الهیات شفا/ ص 134
 صفات ذاتی خدا عین ذاتش می باشد:
 اسفار/ج6/ ص 264
 مشاعر/ ص 54 طبع طهوری
 شواهد/ ص 38
 زمان عین حرکت است:
 اسفار/ج3/ ص 147 و 200
 جسم تعلیمی عین جسم طبیعی است:
 اسفار/ ج3/ 147
 وجود در مرتبه ذاتش مصداق ماهیت است:
 اسفار/ ج1/ ص 56
 اسفار/ ج6/ ص 264
 به حسب مقام اثبات
 و اما فی مقام الاثبات [3] ، یحکم العقل بان الماهیة الموجودة موجودة حقیقة ای یکون اسناد الوجود الیها اسنادا الی ما هو له، کما ان الوجود موجود حقیقة [4] و ان کان هناک فرق بین قولنا «الوجود موجود» و «الانسان الموجود موجود»، حیث ان الاول لیست فیه حیثیة تقییدیة بخلاف الثانی
 و یحکم العقل أیضا بان الماهیة غیر مقیدة بالوجود موجودة بالعرض حیث انها لیست بموجودة بذاتها، بل الموجود هو الوجود المقارن لها. فیستنتج ان الوجود هو الاصل فی الموجودیة و الماهیة موجودة به.
 («المیزاب جاری» اسناد إلی غیر ما هو له است. اما «الإنسان الموجود موجود» اسناد حقیقی است
 انسان علت تامة برای حکم به موجودیت نیست. بنابر این با اینکه ما مفهوم انسان را از خارج اخذ کرده ایم، اما اسناد وجود به آن مجاز و بالعرض است زیا بالذات برای وجود است.
 در میزاب و آب، در خارج دو چیز داریم. اما در ماهیت و وجود، خارجا یک چیز بیشتر نداریم اما در تحلیل عقل دو چیز می شود.
 همانطور که شهید مطهری گفته اند، بحث اصالت وجو تصورش مشکل است اما تصدیق به آن بدیهی است و اگر انکار شده است، به دلیل عدم تصور صحیح مسأله است.)


[1] - این مطلب عنوان فصل دوم همین مرحلة می باشد.
[2] - حکم عقل همان فهمش است.
[3] - حکم کردن و قضیه ساختن (اسناد).
[4] - ما هم که اول قائل به اصالت وجود و ماهیت بودیم (اصالت هر دو)، چون به این رسیده بودیم که ماهیت عین وجود است، نمی شود وجود موجود باشد و ماهیت موجود نباشد. اما آن تحلیل را در کلمات ملاصدرا فهمیدیم. خیلی جاها آورده است که عقل تحلیل می کند [آن امر واحد را به وجود و ماهیت] و این دو را از هم تفکیک می کند و بعد می گوید ماهیت موجود است بالعرض.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo