درس اسفار استاد فیاضی

82/10/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الأولی/ المنهج الأول/ الفصل الثالث فی أن الوجود العام البدیهی اعتبار عقلی غیر مقوم لأفراده/ اشکالات استاد فیاضی به آخوند در اعتبار عقلی بودن مفهوم وجود/ وجود جنس و فصل نیست / اشکالات استاد فیاضی به آخوند/ ماهیت داشتن واجب در نظر استاد فیاضی/ج1/ ص 38
 ادامه اعتباری بودن مفهوم وجود
 اشکالات استاد فیاضی بر آخوند
 (اعتباری بودن مفهوم وجود، مبتنی است بر نظر آخوند در وجود ذهنی. بنابر نظر ایشان تنها ماهیت اشیاء به ذهن می آید و ذهن، ماهیت را رمز قرار می دهد برای خارج. بنابر این ماهیات بنفسه در ذهن موجود می شوند. اما اشکالاتی که بر وجود ذهنی وارد می کنند، حصول ماهیات بنفسها را در ذهن رد می کنند. خود آخوند در رد اشکالات می گوید که مفهوم ماهیت به حمل اولی به ذهن می آید و مفاهیم ذهنی، ماهیات به حمل اولی هستند نه به حمل شایع. به عبارتی ماهیت خود هستند به حمل اولی و کیف نفسانی هستند به حمل شایع. اگر این حرف ایشان پذیرفته شود، می توان در جواب آخوند گفت که همانطور که ماهیت به حمل اولی به ذهن می آید نه به حمل شایع، وجود نیز به حمل اولی به ذهن می آید نه به حمل شایع و در این صورت اشکالی باقی نمی ماند بلکه از این جهت تفاوتی بین وجود و ماهیت نیز باقی نمی ماند.
 همانطور که شهید صدر بیان کرده اند، واقع، اعم از وجود و عدم و اعتبار است. واقع وجود به طور مثال همان زید خارجی است. واقع عدم، نبودن شی در خارج است. و واقع اعتبار، همان عالم اعتبار و اعتباری است که انجام شده مثل اعتبار زوجیت و اعتبار ماهیت. معمولا فلاسفه در مطابَق قضایای عدمی می گویند ذهن چیزی را به عنوان مطابَق قضایای عدمی لحاظ می کند مطابقت این قضیة، به تطابق آن با آن شیء لحاظ شده است و به عبارتی ذهن با مراتب دیگرش مطابقت می کند. اما به نظر ما این غلط است. واقع قضیة« کف دست من مو ندارد» به این است که در خارج، کف دست من مو نداشته باشد و عدم مود در کف دست من، مطابَق این قضیة است نه اینکه ذهن چیزی را به عنوان مطابق این قضیة لحاظ کند و بعد با آن مطابق باشد.
 حکایت مفاهیم از واقعشان ذاتی است. بنابر این تقسیم علم حصولی به حقیقی واعتباری غلط است زیرا علم حصولی همان مفهوم ذهنی است و حکایت مفاهیم از واقعش ذاتی است. بنابر این علم حصولی تصوری که حکایتش اعتباری باشد نداریم. بنابر این هر علم حصولی حقیقی است. حتی فهم عدم نیز حقیقی است. بله، قراردادن لفظ «عدم» برای آن مفهوم قراردادی است زیرا وضع تمامی الفاظ قراردادی است. اگر علم حصولی اعتباری داشته باشیم، هر اعتباری یک دال بالذات می خواهد که آن نیز حصولی است و قراردادی و آن نیز محتاج اعتبار دیگری است و به این صورت به تسلسل می انجامد.)
 مسأله دوم: مفهوم وجود جنس و فصل برای افرادش نیست
 و اما مسئله ی دوم، مفهوم وجود البته جنس نیست، ولی دلیل آخوند هم تمام نیست. زیرا دلیل این بود که:
  1. اگر مفهوم وجود جنس برای افرادش باشد، جنس برای واجب هم است.
  2. و اگر چنین باشد، واجب فصلی خواهد داشت که او را از سائر مشارکات در جنس جدا کند.
  3. و اگر چنین باشد، واجب مرکب از جنس و فصل خواهد شد.
  4. والتالی باطل.
 (فلاسفه می گویند ترکیب از مادة و صورت یا ترکیب از وجود و عدم و غیره دلیل بر ماهیت دار بودن واجب است و لازمه ماهیت، امکان است و امکان با ضرورت نمی سازد)
 اشکالات استاد فیاضی به آخوند و نظر استاد در ماهیت داشتن واجب
 و فیه
 اولا بالنقض: بترکب الواجب من الذات و الصفة و من الصفات.
 و ثانیا بالحل: بان المستحیل فی الواجب هو الترکب الموجب للحاجة و الترکب من الجنس و الفصل ترکب تحلیلی کالترکب من الذات و الصفة و من الصفات و لیس کل ترکب تحلیلی موجب للحاجة.
 انواع ترکیب
 الف: بالفعل: دارای جزء بالفعل است که خود دو قسم است: خارجی و تحلیلی
  1 خارجی: که دو قسم است طبیعی و صناعی
  الف: طبیعی یا حقیقی: منحصر به ترکیب ماده و صورت
  ب: صناعی: مثل ترکیب ساختمان
  2 تحلیلی یا ذهنی: مثل ترکیب از جنس و فصل، ماهیت و وجود، وجود و عدم، ماده وصورت ذهنی، ذات و صفت، ترکیب خود صفات
 ب: بالقوة: اجزای مقداری مثل خط
 (ذات واجب، ترکیب بالقوة و بالفعل خارجی ندارد. واجب ترکیب تحلیلی از وجود و عدم نیز ندارد. اما ترکیب تحلیلی از وجود و ماهیت نه تنها محال نیست، بلکه لازم است. خدا وجود دارد و چیزی لازم دارد که بین «زید» و «الله» فرق بگذارد. همینطور در حدیث است که شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید:«أ له ماهیة و إنیة. قال علیه السلام: نعم، ما من شیء إلا بماهیة و إنیة» ذات و صفت خدا در خدا دو چیز هستند اما هر دو به وجود واحد بسیط موجود اند که ذهن آن را به ذات و صفت تحلیل کرد و مستلزم احتیاج هم نیست. همینطور است رابطه وجود و ماهیت در واجب که در خارج یکی هستند اما ذهن به دو چیز تحلیل می کند.)
 و أيضا لو كانت جنسا لأفراده لكان انفصال الوجود الواجبي عن غيره بفصل- فيتركب ذاته و أنه محال كما سيجي‌ء.
 و أما ما قيل من أن كل ما يحمل على أشياء بالتفاوت فهو عرضي لها و الوجود قد سبق أنه يحمل على أفراده كذلك فيكون عرضيا لها فغير تام عند جماعة من شيعة الأقدمين كما سينكشف لك إن شاء الله‌. الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‌1، ص: 38

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo