< فهرست دروس

درس خارج اصول احمد فرخ‌فال

99/09/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الفاظ/الصحيح و الأعم /جواب امام ره به نظرات فقها

 

خلاصه جلسه گذشته :

بحث ما در اصول درباره صحیحی و اعمی و ادعای آنها و اینکه الفاظ صادر شده از شارع آیا اسامی برای صحیح عبادات است یا اسامی برای اعم از صحیح و فاسد است ، مرحوم آخوند فرموده بودند ما حتما قدر جامع نیاز داریم و قدرجامع بنابر صحیحی تصویر آن ممکن است و آن مفهومی است که منتزع از همه ی افراد صحیح است ، در مورد فرمایش مرحوم امام خمینی (ره) ایشان هم فرمودند که چه صحیحی شویم و چه اعمی نیاز به یک تصویر جامعی است که بگوییم لفظ در شریعت اسم برای آن جامعی است که می خواهد اطلاق بشود بر مصادیق و افراد خارجی .

بیان نظرات فقها : اما در اینکه آن جامع چیست مرحوم امام خمینی (ره) نظرات مختلف فقها را مطرح می کنند می فرمایند که بعضی گفتند که جامع و قدر جامع منحصر در مفاهیم خارجی نمی تواند باشد و در مفاهیم عقلی و ذهنی هم نمی تواند باشد و بعضی گفتند که عنوانی که قدر جامع می توانستد باشد آن عنوانی است که در خارج صادق بر همه موارد خارجی است و بعضی گفتند آن قدر جامع عنوان صادق بر امور خارج نیست بلکه آن قدر جامع ماهیتی است که صادق می شود بر موارد خارجی ومنها : ما عن بعض محقّقي العصر ; وهو أنّ الجامع لاينحصر في العنواني حتّى لا يلتزم به أحد ، ولا في المقولي حتى يقال بأنّ الصلاة مركّبة من مقولات مختلفة وهي متباينات ، ولا جامع فوق الأجناس العالية ، بل هناك جامع آخر ; وهو مرتبة خاصّة من الوجود الجامع بين تلك المقولات المتباينة الماهية . فتكون الصلاة أمراً بسيطاً خاصّاً يصدق على القليل والكثير ; لكون ما به الاشتراك عين ما به الامتياز ; فإنّ الوجود اُخذ لا بشرط[1] مرحوم امام خمینی ره مطرح می کنند که این قدر جامع این طوری هم نمی تواند یک جامعی باشد ، و کسی که گفته قدر جامع نه ماهوی است و نه عنوانی ، ایشان اشکالاتی بر این سخن وارد می کنند ومنها : ما أفاده بعض الأعيان من المحقّقين ، ومحصّله : أنّ سنخ المعاني والماهيات على عكس الوجود ; كلّما كان الإبهام فيها أكثر كان الشمول والإطلاق فيها أوفر ، فإن كانت الماهيات من الحقائق كان الإبهام فيها بلحاظ الطوارئ والعوارض مع حفظ نفسها ، وإن كانت من الاُمور المؤتلفة من عدّة اُمور ; بحيث تزيد وتنقص كمّاً وكيفاً فمقتضى الوضع لها ; بحيث يعمّها أن تلاحظ على نحو مبهم في غاية الإبهام ، بمعرّفية بعض العناوين غير المنفكّة عنها كالخمر ; فهي مبهمة من حيث اتّخاذها من الموادّ المختلفة من العنب والتمر ، ومن حيث اللون والطعم ومرتبة الإسكار ، فلا يمكن وضعها للمايع الخاصّ إلاّ بمعرّفية المسكرية ، من دون لحاظ الخصوصية تفصيلا وفي مثل الصلاة ـ مع اختلاف الشديد بين مراتبها ـ لابدّ أن يوضع لفظها لسنخ عمل معرّفه النهي عن الفحشاء والمنكر ، بل العرف لاينتقلون من سماعها إلاّ إلى سنخ عمل مبهم من جميع الجهات ، إلاّ من حيث كونه مطلوباً في الأوقات المعلومة ، وهذا غير النكرة ; فإنّه لم يؤخذ فيها خصوصية البدلية ،انتهى[2]

این حرفی که بعضی مطرح کردند که سنخ معانی و ماهیات عکس سنخ وجود خارجی هستند هر چه ابهام در آنها بیشتر بشود شمول و اطلاق آنها بیشتر است بنابراین ما باید عنوان جامع و قدرجامعی که برای این عبادات می گیریم از سنخ معانی و ماهیات باشد تا بتواند تمام مصادیق را فرا بگیرد مرحوم امام خمینی ره می فرمایند این فرض هم خوب نیست و قدر جامع نمی باشد .

مبنای امام در بحث قدر جامع ؛ نکته اول : قدر جامع لازم است لابدّ من تصوير جامع على كلا الرأيين یعنی شما چه صحیحی و چه اعمی برای خودتان باید قدر جامع درست کنید ، نکته دوم : این تصویر قدر جامع هایی که فقها و اصولیون مطرح کردند و ایشان نمی پذیرند می فرمایند : وبالجملة : أنّ ماهية الصلاة تقال على أفرادها بالتواطؤ ، فلابدّ لها من جامع صادق عليها ; بحيث يكون أمراً متعيّناً في حدّ ذاته ـ ولو بالاعتبار ـ ويكون عروض الإبهام له بلحاظ الطوارئ والعوارض ; لوضوح أنّ الإبهام في نفس الذات لايتصوّر إلاّ في الفرد المردّد ، وقد عرفت أ نّه(قدس سره) قد فرّ منه . فحينئذ : إمّا يقول بأ نّه جامع عنواني خارجي أو مقولي ، وقد علمت فسادهما[3] ، ایشان می فرمایند به هر صورت این حرف هایی که اینها زدند و می گویند از سنخ معانی و ماهیات است عاقبت کار به اینجا می رسد که اینها قدر جامع را قدر جامع عنوانی خارجی می دانند و یا قدر جامع ماهوی مقولی می دانند و اینها هر دو فسادش معلوم است .

وأ مّا المختار : فيتوقّف بيانه على تقديم مقدّمة : وهي أنّ محطّ البحث للأعلام إنّما هو تصوير جامع كلّي قابل الانطباق على الأفراد المختلفة ـ كيفاً وكمّاً ـ فحينئذ مرتبة فرض الجامع متقدّمة على مرتبة عروض الصحّة والفساد عليه ; لما عرفت سابقاً من أ نّهما من عوارض وجود العبادات خارجاً[4] مطلب اول مرحوم امام خمینی ره قبل بیان نظر مختار : منزلگاه بحث در قدر جامع این است که باید تصویر قدر جامع شما به نحوی کلی باشد که قابل انطباق بر تمام افراد مختلف کیفی و کمی باشد ، و اصلا این قدر جامع شما که مسمای لفظ صلاه است و لفظ صلاه برای آن وضع شده این باید قبل از آن مرحله عروض صحت و فساد باشد یعنی بحث صحت و فساد بر افراد خارجی صادق است و حال آنکه اطلاق لفظ صلاه بر مسمای خود قبل از وقوع خارجی است و اگر قبل از وقوع است و وضع لفظ صلاه برای موضوع له قبل از اقامه صلواه در خارج است پس باید این بگونه ای باشد که فارق از همه ی عوارض خارجی باشد که این عوارض خارجی یکی از آن صحت است و یکی فساد است و اینکه گفته شود از اعتبارات است را هم مرحوم امام خمینی ره قبول نمی کنند .

مبنای مرحوم امام خمینی ره : مسمای صلاه و قدر جامع اینها مرکباتی هستند که شامل هیئت و مادهمی شوند و در مقام وضع لابشرط هستند نه اینکه لابشرط لحاظ شدند لابشرطی که حتی لابشرط هم لحاظ شده است وإذ قد عرفت ذلك فاعلم : أنّ المركّبات الاعتبارية إذا اشتملت على هيئة ومادّة يمكن أن يؤخذ كلّ منهما في مقام الوضع لا بشرط ، لا بمعنى لحاظه كذلك ; فإنّه ينافي اللابشرطية ، بل بمعنى عدم اللحاظ في مقام التسمية إلاّ للمادّة والهيئة بعرضهما العريض ، وذلك كالمخترعات من الصنائع المستحدثة ; فإنّ مخترعها بعد أن أحكمها من موادّ مختلفة وألّفها على هيئة خاصّة وضع لها اسم الطيّارة أو السيّارة أو ما أشبههما ، ولكن أخذ كلاّ من موادّها وهيئاتها لا بشرط ولـذا ترى : أنّ تكامل الصنعة كثيراً ما يوجب تغييراً في مـوادّها أو تبديلا في شأن من شؤون هيئتها ، ومع ذلك يطلق عليها اسمها كما فـي السابق ، وليس ذلك إلاّ لأخذ الهيئة والمادّة لا بشرط ; أي عدم لحاظ مادّة وهيئة خاصّة فيها [5] ، هیچ شرطی را در مقام وضع مطرح نمی کند حتی این لابشرطیت هم لحاظ نشده است و اینکه من می گویم این مرکبات اعتباریه وقت هیئت و ماده شدند و لابشرط شدند و الفاظ صلاه هم همینطور هستند می فرمایند ببینید مخطرعات را مثلا هواپیما اینها لابشرط بوده است ، لذا با حرف اعمی سازگارتر است بنابراین مرحوم امام خمینی ره می فرمایند وقتی این مخترعات را می بینید مثل هواپیما بعد از اینکه می سازد از مواد مختلفه و شکل خاصی به آن می دهد وضع می کند برای آن اسم هواپیما و ... این مخترع لابشرط این مواد و این هیئت را آورده است ، این که از اول تا حالا هر تغییری هیچ اثری نکرده است و به همه اینها اطلاق طیاره می شود این نیست مگر اینکه هیئت و ماده آن لابشرط است و اصلا لحاظ شکل و اجزاء خاصی در نظر واضع نبوده است لذا من هم می گویم لفظ صلاه وضع شده است برای ماهیت و ماده و برای اعمالی که این جزئیت و شرطیت و اجزاء و شرایط لابشرط است در اطلاق صلاه .

ادامه مطلب در جلسه بعد ان شاءالله

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo