< فهرست دروس

درس خارج اصول احمد فرخ‌فال

99/09/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الفاظ/الصحيح و الأعم /وجه سوم و چهارم و جواب بر این دو

 

خلاصه جلسه گذشته :یکی از مباحثی که اختلاف بین اصولیین در ان وجود دارد بحث این است که الفاظ عبادات آیا اسم برای عبادات صحیح است و یا اعم از صحیح و فاسد است کما اینکه این اختلاف در مبحث وجود حقیقت شرعیه بود و نظرات فقها و اوصولیین را مرور کردیم و نظر مختار را هم عرض کردیم .آیا در الفاظ استعمل شده در شریعت حقیقت شرعیه وجود دارد و شارع این الفاظ را و خصوصا الفاظ عبادات را برای معانی خاصی وضع کرده است و یا این که همان معانی لغوی را دارد و اگر الستعمال شده در اعمال خاصی بالمجاز استعمال شده است ، نظرات را ملاحظه کردید ، بعضی گفتند که مرحوم آخوند خراسانی تصریح نکرده که حقیقت شرعیه را قبول دارد اما برداشت ما از کلمات وبیانات ایشان در کفایه این بود که درست است که شارع نفرموده وضعت لفظ الصلاه لهذا الاعمال ، اما چنین کلماتی وجود دارد که صلو کما رعیتمونی اصلی ، نماز را آن گونه که من می خوان بخوانید و یا نماز دارای این شرایط و این ارکان و این اجزاء و این جزئیات است اینها به منزله داشتن حقیقت شرعیه است و در بحث صحیح و اعم هم مرحوم آخوند خراسانی نشان می دهد که حقیقت شرعیه را قبول دارد .

توضیح استاد : در بحث صحیح و اعم فعلا نظر مرحوم آخوند خراسانی را بیان می کنیم : آنهایی که حقیقت شرعیه را قبول دارند اینها بحث صحیح و اعم را بسترش را ایجاد کرده و بحث می کنند یعنی وقتی کسی گفت الفاظ عبادات توسط شارع وضع شده است و اسم برای اعمال خاص است بحث کنیم که آیا این الفاظ عبادات که شارع اسم برای این اعمال دانسته ، آیا اعمال صحیح است و یا اسم برای اعم از اعمال صحیح و فاسد است .

در این مباحث صحیحی افرادی که صحیحی می شوند و در آخر بحث هم روشن می شود که مرحوم آخوند خراسانی (ره) هم صحیحی هستند می گویند قدر جامع نیاز داریم ، اگر شما قبول کردید حقیقت شرعیه را و مبنای صحیحی را که این الفاظ وضع شده برای این اعمال و بعد هم اسم برای اعمال صحیح است یعنی صلاتی که اجزا و شرایط و ارکان لازم را ندارد و ناقص است صلاه نیست ، مرحوم آخوند خراسانی می فرمایند این نیاز به قدر جامع دارد .

ثالثها : أن يكون وضعها كوضع الأعلام الشخصية ك‌ ( زيد ) فكما لا يضر في التسمية فيها تبادل الحالات المختلفة من الصغر والكبر ، ونقص بعضٍ الإِجزاء وزيادته ، كذلك فيها. وفيه : أن الأعلام إنّما تكون موضوعة للاشخاص ، والتشخص إنّما يكون بالوجود الخاص ، ويكون الشخص حقيقة باقياً ما دام وجوده باقياً ، وأنّ تغيرت عوارضه من الزيادة والنقصان ، وغيرهما من الحالات والكيفيات ، فكما لا يضّر اختلافها في التشخص ، لا يضّر اختلافها في التسمية ، وهذا بخلاف مثل ألفاظ العبادات مما كانت موضوعة للمركبات والمقيدات ، ولا يكاد يكون موضوعاً له ، إلّا ما كان جامعاً لشتاتها وحاوياّ لمتفرقاتها ، كما عرفت في الصحيح منها. [1]

توجیه سوم اعمی ها : برای قدر جامع گفتند که این الفاظ عبادات مثل وضع اعلام شخصیه است مثل زید ، این زید در تمام فرایند عمر خود که حالات و صفات و اندازه و وزن و قدرت و شغل او متغییر است همه اش زید است و من اعمی هم همین را می گوییم ، این صلاه هم با همه حالاتش رکنش کم بود زیاد بود کامل بود اجزاء رو داشت و یا نداشت همه اش صلاه است .

جواب مرحوم آخوند : این مبنا را قبول نمی کنند و می گویند قیاس شما مع الفارق است و در اعلام شخصیه هویت فرد مورد نظر است و ما در اعلام شخصیه اعلام و کلمات را وضع می کنیم برای آن هویت خارجی نه برای جسم شخص ، به خلاف الفاظ عبادات که وقتی می فرماید اقم الصلاه برایش شرایط گذاشته اجزاء و ارکان گذاشته و این صلاه بدون اینها هویت خارجی ندارد و این وجه را قبول ندارم .

توجیه چهارم اعمی ها : الفاظ عبادات وضع شده در شریعت برای آن عبادات صحیح تام واجد تمام اجزاء و شرایط است ، عرف تسامح کرده ، این الفاظ را در غیر تام الجزاء و شرایط هم استعمال می کند و مجاز هم نیست . رابعها : إن ما وضعت له الألفاظ إبتداءً هو الصحيح التام الواجد لتمام الإِجزاء والشرائط ، إلّا أن العرف يتسامحون ـ كما هو ديدنهم ـ ويطلقون تلك الألفاظ على الفاقد للبعض ، تنزيلاً له منزلة الواجد ، فلا يكون مجازاً في الكلمة ـ على ما ذهب إليه السكاكي في الاستعارة[2]

جواب مرحوم آخوند : این وجه و حرف را هم قبول نداریم وفيه : إنّه إنّما يتم في مثل أسامي المعاجين ، وسائر المركبات الخارجية مما يكون الموضوع له فيها ابتداءً مركباً ، خاصاً ، ولا يكاد يتم في مثل العبادات ، التي عرفت أن الصحيح منها يختلف حسب إختلاف الحالات ، وكون الصحيح بحسب حالة فاسداً بحسب حالة أُخرى ، كما لا يخفى ، فتأمل جيداً.[3] اینکه عرف تسامح می کند را گفتیم مثال بزن اسامی معاجین و داروها را مطرح می کنی ، این که می گویید الفاظ عبادات وضع برای تام الجزاء است اما اطلاق تسامحی عرفی در ناقص الجزاء و ارکان هم استعمال می کنید و این مثل اسامی معاجین و معجون ها است ، تشبیه بحث الفاظ عبادات به اسامی معاجین این درست نیست و قیاس مع الفارق است چون شما در این الفاظ عبادات و در عبادات بعضی مواقع تام الجزاء غیر صحیح می شود .

وجه سوم و چهارم را مرحوم آخوند خراسانی(ره) قبول نمی کنند و جواب دادند و بیان کردیم .

قول پنجمی نقل کردند خامسها : أن يكون حالها حال أسامي المقادير والأوزان ، مثل المثقال ، والحقة ، والوزنة إلى غير ذلك ، مما لا شبهة في كونها حقيقة في الزائد والناقص في الجملة ، فإن الواضع وأنّ لاحظ مقداراً خاصاً ، إلّا إنّه لم يضع له بخصوصه ، بل للأعم منه ومن الزائد والناقص ، أو إنّه وأنّ خص به أولاً ، إلّا إنّه بالاستعمال كثيراً فيهما بعناية إنّهما منه ، قد صار حقيقة في الأعم ثانياً. وفيه : إن الصحيح ـ كما عرفت في الوجه السابق ـ يختلف زيادة ونقيصة ، فلا يكون هناك ما يلحظ الزائد والناقص بالقياس عليه ، كي يوضع اللفظ لما هو الأعم ، فتدبرّ جيداً.[4]

و گفتند که وضع الفاظ عبادات مثل اسامی مغادیر و اوضان است که شرح این وجه بماند برای جلسه آینده انشاءالله


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo