< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد عبدالکریم فرحانی

98/10/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: مسلک تعهد /مفاد نهی /نواهی

خلاصه مباحث گذشته:

نقد سوم مسلک تعهد این بود که نباید خصوصیات و آثار ناشی از خطاب را به عنوان مدلول لفظ در نظر گرفت. بیان شد که چهار نوع خطاب وجود دارد: 1. شخصی، 2. عمومی، 3. قانونی، 4. وحیانی. عقلاء با انواع خطاب معامله مخصوص به همان خطاب را دارند و لفظ با مدلول مشخص در انواع خطابات ممکن است مفید معانی متفاوتی باشد، لکن این به معنای تغییر در مدلول آن لفظ نیست.

در ادامه به بیان اشکالات شهید صدر به مختار محقق خویی در مدلول امر و نهی پرداخته شد. اشکال اول این بود که استدلال ایشان برای اثبات این مدلول، بر مبنای مختار خودشان در وضع است. در پاسخ به این اشکال گفته شد که کل حرف محقق خویی در این زمینه بر مبنای خودشان نیست، بلکه حرف اصلی ایشان این است که امر و نهی پس از استعمال در معنای خود و با احراز داعی، مصداق طلب یا بعث و زجر خواهند بود؛ در نتیجه معنای آنها چیز دیگری است. این قسمت از فرمایش ایشان بر مبنای مشهور است. صرفاً قسمت دوم که مدلول امر و نهی را بیان می کنند بر مبنای خودشان در وضع است.

1بررسی اشکالات شهید صدر به تبیین محقق خویی از مدلول امر و نهی

1.1اشکال اول، ابتناء تبیین محقق خویی بر مبنای خود

بحث در مورد فرمایشات شهید صدر در نقد فرمایشات استادشان محقق خویی بود. بیان شد که ایشان فرمایشات استادشان را به خوبی تقریر نمودند. اولین نکته ای که در مقام نقد و بررسی مطرح کردند این بود که فرمایش محقق خویی مبتنی بر مسلک ایشان است. ما اصل مطلب ایشان را قبول کردیم ولی بیان شد که فرمایشات محقق خویی دو بخش دارد. بخش اول تبیین معنای امر و نهی است که بر مبنای خودشان می‌باشد. بخش دوم ناظر به این مطلب است که استعمال صیغه در معنای خودش، زمانی مصداق بعث و زجر می شود که به داعی بعث و زجر باشد؛ در این صورت است که موضوع حکم عقل به وجوب یا حرمت شکل می گیرد. این قسمت از کلام ایشان بر مبنای مشهور است و ایشان با توجه به همین نکته که مشهور هم قبول دارند می خواهند بفرمایند که مصداقیت امر و نهی برای بعث و زجر منافاتی با این ندارد که مفاد صیغه، تعهد و اعتبار باشد. پس همه کلام محقق خویی بر اساس مبنای خودشان نیست.

1.2اشکال دوم، اعتبار از دلالت سیاقی بدست می آید نه از وضع

نقد دوم شهید صدر این است که ما مبنای محقق خویی را قبول نداریم. « قد تقدّم في محلّه توضيح انَّ المدلول الوضعي للأمر ليس هو الاعتبار {ما قبلا گفته ایم که معنای وضعی برای امر، اعتبار نیست. پس اعتبار از کجا بوجود می آید؟} و إِنْ كان قد يستظهر كون المدلول التصديقي هو الاعتبار بدلالة سياقيّة[1] اعتبار از دلالت سیاقی بدست می آید. یعنی از ظهور حال متکلم. دلالت سیاقی را قبلا بیان کرده‌اند «فانَّ الدلالة التصديقيّة تكون بالظهور الحالي»[2]

1.3نقد اشکال دوم، دلالت سیاقی ناظر به اراده جدی است و مبنای محقق خویی ناظر به اراده استعمالی

این مطلب هم توضیح نیاز دارد و نمی گوییم کل آن غلط است. اگر منظور از دلالت سیاقی و ظهور حال متکلم این است که اراده جدی حاصل می شود که آقایان ظاهر تعبیرشان از دلالت سیاقی همین است، باید گفت نمی توان از آن برای حل اشکال استادتان محقق خویی استفاده کنید. زیرا محقق خویی با اراده استعمالی کار می کنند نه با اراده جدی. ظهور حال متکلم ناظر به تطابق اراده استعمالی و اراده جدی است. و این را محقق خویی هم قبول دارند، لکن بحث ایشان در مورد اراده استعمالی است. تنها راه اینکه کسی بخواهد اراده استعمالی را دخیل در وضع نداند، همان راهی است که امام ره بیان فرمودند. کما اینکه اگر کسی بخواهد ارتباط اراده جدی را با ظهور قطع کند باز تنها راهش همان بیان امام ره است. پس نکته دوم شهیدصدر این است که مبنای محقق خویی غلط است. این نقد صحیح است لکن بحث در نحوه‌ی رد این ادعاست؛ به نظر ما بیان شهید صدر جای تامل دارد.

1.4شواهد ادعایی شهید صدر در رد فرمایش محقق خویی

در ادامه ایشان چند شاهد برای رد اینکه مدلول وضعی اعتبار باشد، می‌آورند:

1.4.1شاهد اول، عدم امکان ابتناء مساله ساده وضع بر مساله پیچیده اعتبار

شاهد اولی که می آورند این است که مساله اعتبار از مسائل پیچیده عقلایی است و چنین مسائل پیچیده عقلایی متاخر از وضع هستند. زیرا وضع یک مساله بسیط و ساده است. اینکه گفته شود ثبوت یا حرمان فعل به ذمه مکلف است از مطالب پیچیده است و نمی شود مساله وضع را که یک مساله واضح و ساده است را به چنین مساله پیچیده ای گره زد. «و هنالك بعض الشواهد على ذلك من قبيل انَّ فكرة الاعتبار و ما يرتبط بها و ما تستلزمه من افتراض وعاء ذمّة و عهدة للمكلَّف أُمور دقيقة معقّدة لا تنسجم مع الدلالة الوضعيّة التي هي أبسط و أقدم تصوراً من مثل هذا التعقيد»[3]

1.4.2شاهد دوم، صدور صیغه از دانی خطاب به عالی نقضی بر معنای مورد نظر محقق خویی

شاهد دیگر این است که صیغه افعل فقط از عالی صادر نمی شود. مثلا وقتی عبد می گوید «ربنا اغفر لی»، در چنین حالتی نمی‌توان گفت که چیزی را به عهده مولا می‌گذارد، تا ادعا شود که صیغه افعل به معنای قراردادن چیزی به ذمه مخاطب است. مشخص است که چنین چیزی در این موارد ممکن نیست. «وانَّ صيغة الأمر كما تصدر من العالي الّذي قد يكون لديه اعتبار كذلك {در مورد مولا امکان داشت که گفته شود وصول یا حرمان فعلی را به ذمه مخاطب اعتبار می کند، اما برای عبد ممکن نیست} قد تصدر من الدّاني إلى العالي كما في قولنا «ربَّنا اغفرْ لنا» {در مواردی که این صیغه از دانی صادر می شود} لا يخطر على بالنا افتراض جعل شيء في ذمة الله تعالى و اعتباره على عهدته»[4] چنین چیزی به ذهن کسی خطور نمی کند. و همین نشان می دهد که معنای صیغه افعل معنایی که محقق خویی می گویند، نیست.

شهید صدر می خواهند بگویند صیغه افعل یک مفهوم تصوری دارد و همواره هست و اراده های جدی از آن فرق دارد. در نتیجه باید همانند مشهور صیغه افعل را بر اساس یک مدلول تصوری تصویر کرد. و تفاوت ها به خاطر اراده های جدی است که گاهی بعث است گاهی دعاست و گاهی موارد دیگر. پس مفاد صیغه تصوری است و نباید آن را به مساله تعهد و اعتبار ارتباط داد. زیرا بحث تعهد و اعتبار بر فرض که در «صدور از جانب مولا خطاب به عبد» صحیح باشد، لکن در حالت عکس به هیچ وجه صحیح نیست.[5]

1.4.3شاهد سوم، عدم امکان تمسک به مساله کلامی برای تعیین مدلول وضعی

نکته پایانی شهید صدر این است که محقق خویی بعد از اینکه بیان می کنند که مدلول در امر و نهی اعتبار چیزی بر عهده مکلف است، برای بیان متعلق هر دو اعتبار تمسک کرده اند به مسلک عدلیه. ایشان قائل‌اند که در مسلک عدلیه مصلحت و مفسده در فعل است، در نتیجه اعتبار باید به فعل تعلق بگیرد. چه اعتبار ثبوت، و چه اعتبار حرمان. شهید صدر قائل اند که استفاده از مسلک عدلیه برای تبیین متعلق مفاد امر و نهی اصلا درست نیست. زیرا مباحث موجود در مسلک عدلیه یک سری مباحث پیچیده عقلی و کلامی هستند. اینکه آیا ریشه فعل مولا مصالح و مفاسد است؟ آیا نظر عدلیه صحیح است یا نظر اشاعره؟ این مباحث یک سری مسائل فنی و دقیقی هستند که ارتباطی با مساله ساده و واضح وضع ندارند.

عبارت ایشان چنین است: «و امَّا الاستدلال على كون مفاد النهي اعتبار حرمان المكلّف لا اعتبار الترك في ذمته بمذهب العدلية. »[6] اگر محقق خویی می خواهند برای استدلال بر اینکه باید با فعل کار کرد به مسلک عدلیه تمسک کنند در این صورت چند اشکال وجود دارد. اشکال اول این است که «انَّنا نتكلّم في الوضع اللغويّ الثابت قبل تكون مثل هذه المسالك الفلسفيّة لدى علماء {دعوا در مورد وضع لغوی است قبل از اینکه این مباحث بین علما بوجود آید.} فما معنى الاستدلال على مدلول لغويّ وضعي بمذهب كلامي لدى فرقة من المسلمين.» [7] نمی توان یک بحث فنی و کلامی را که آن را هم برخی از فرقه های مسلمان قبول دارند را مبنای تشخیص وضع لغوی قرار داد.

در مجموع نقد شهید صدر به استادشان این است که تعهد از وضع بدست نمی‌آید بلکه از دلالت سیاقیه بدست می‌آید. وضع فقط همان مدلول تصوری را افاده می دهد. بعد هم سه شاهد بر غلط بودن مفاد مورد ادعای محقق خویی می آورند. شاهد اول اینکه «فکره اعتبار» از موارد دقیق و پیچیده است و وضع که مساله ساده و واضحی است ربطی به آن ندارد. شاهد دوم اینکه در مثل صیغه‌ای که از طرف دانی خطاب به عالی استعمال می شود این اعتبار صحیح نمی‌باشد. شاهد سوم اینکه نمی توان مختار خود در بحث مفاد و مدلول لفظی را با بحثی کلامی، آن هم بحثی که فقط مورد قبول فرقه‌ای از مسلمین است، اثبات کرد.

1.5نقد شواهد شهید صدر در رد فرمایش محقق خویی

ما با اینکه با نظر شهید صدر در مورد تصوری بودن دلالت وضعی و عدم ارتباط دلالت وضعی با اعتبار موافق هستیم. قبول هم داریم که از دلالت سیاقیه اراده جدی بدست می آید، و اراده جدی هم به خاطر اصل تطابق، ملازمه با اراده استعمالی دارد؛ لکن سه شاهدی را که ایشان اقامه نمودند را قبول نداریم. به نظر ما می توان فرمایشات محقق خویی را از این سه اشکال بری نمود:

1.5.1رد شاهد اول، عدم ابسط بودنِ اعتبار از وضع

مساله ذمه و اعتبار چیزی به ذمه، ابسط از وضع است. در روابط عقلائیه موارد زیادی وجود دارد که از بحث لفظ اقدم است. مثلا در فقه موارد متعددی مانند معاطاه وجود دارد. که به نظر علما این بیع اقدم از بیع لفظی و انشاء است. حق هم همین است. زیرا استفاده از لفظ و استخدام لفظ برای معنا یک مساله بسیار فنی و پیچیده است. به نحوی که محقق نائینی به خاطر سختی مساله وضع، واضع را خداوند متعال می‌داند.[8]

یکی از خصوصیات پیچیده انسان همین مساله وضع است. وضع و دلالت وضعی و استفاده از وضع برای انتقال مقاصد، یکی از خصوصیات ویژه انسان است و به همین خاطر فصل انسان را ناطق قرار می دهند با آنکه فصل حقیقی نیست. البته در این قسمت از ادعای محقق نائینی که واضع را خدا می دانند با ایشان همراه نیستیم و آن هم از این باب است که اولین انسان را نبی میدانیم. ولی در مورد اصل پیچیده و عجیب بودن بحث وضع با ایشان همراهیم.

یکی از مولفه های اصلی تمدنی بشر همین بحث وضع است و ریشه آن در تعالیم انبیاء است. پس نباید وضع را بسیط‌تر از اعتبارات عقلایی دانست. بلکه بسیاری از روابط اعتباری مانند انواع معاطاه بین عقلا قبل از انواع لفظی آن ساری و جاری بوده است. پس اعتبارِ به ذمه بودنِ چیزی نسبت به دیگری یا نسبت به خود فرد، یک اعتبار عقلایی است و پیچیده‌تر از بحث وضع نیست.[9]

1.5.2رد شاهد سوم، عدم تمسک محقق خویی به مسلک عدلیه در استدلال

نکته بعدی این است که استدلال محقق خویی بر ادعای خود مبتنی بر «مسلک عدلیه» نبود، بلکه ایشان این مسلک را صرفا شاهدی برای ادعای خود قرار دادند. همانگونه که خود شهید صدر هم در نقل کلام استادشان از این مورد به عنوان شاهد تعبیر نمودند و فرمودند: «و الشاهد عليه بناء على مسلك العدليّة»[10] . اتفاقا محقق خویی این شاهد را اعم از ادعای خود و شاگردان آخوند می دانند. زیرا ایشان می گویند چه در مبنای خودشان و چه در مبنای شاگردان آخوند، فعل متعلق است. منتها ایشان مفاد را «اعتبار وصول یا حرمان از فعل» می‌دانند؛ لکن شاگردان آخوند این مفاد را «بعث و زجر نسبت به فعل» می دانستند. ولی به هر حال اشتراک در متعلق بودن فعل است و مسلک عدلیه شاهدی برای هر دو قول است. بله مسلک عدلیه مبَعِّدی برای مسلک آخوند است که متعلق را در نهی، عدم و ترک می دانستند. پس این مسلک دلیل ایشان برای قول خودشان نیست. زیرا این استدلال برای قول شاگردان آخوند که محقق خویی نظر آنها را قبول ندارند، نیز قابل استفاده است و آن را رد نمی کند.

با توجه به این نکات ما حرف شهید صدر را که می فرمایند :«وامَّا الاستدلال على كون مفاد النهي اعتبار حرمان المكلّف لا اعتبار الترك في ذمته بمذهب العدلية فيرد عليه.» [11] ؛ متوجه نمی شویم. شاید مباحثه ای بین ایشان و استادشان بوده است که چنین گفته اند ولی با توجه به تقریرات و نظرات موجود از محقق خویی این اشکال به ایشان وارد نیست.

نکته بعدی این است که بر فرض که ایشان به مسلک عدلیه هم استدلال می نمودند باز اشکال پیچیده بودن به آن وارد نیست. بله اگر ترک را عدم مضاف بدانیم، حق با شهید صدر خواهد بود زیرا بحث پیچیده و سخت می‌شود اما اگر ترک را با فهم عقلایی همان عدم و لاشیء دانستیم، مساله پیچیده نمی شود. زیرا ملاک و محبوبیت یا مبغوضیت نداشتنِ لاشیء، امر پیچیده و سختی نیست. و محقق خویی هم بر اساس متعلق بودن عدم، ترک را رد کردند نه بر اساس آن مسائل فنی و پیچیده ای که ممکن است در عدمِ مضاف پیش بیاید.

1.5.3رد شاهد دوم، عالی در نزد عقلا مولای عرفی است نه خداوند متعال

نکته آخر هم این است که شهید صدر «عالی» را منحصر نموده‌اند به خداوند متعال، در حالیکه عالی و دانی لزوما فقط در ارتباط با خدا قابل تصویر نیست بلکه بین «عبد» و «مولای عرفی» هم قابل تصویر است. بحث وضع ناظر به عرف است. پس در بحث وضع، عبد و مولای عرفی مد نظر هستند و ارتباطی با اثبات چیزی به ذمه خداوند ندارد.


[5] البته آقای شاهرودی در حاشیه بر این قسمت نکته ای دارند که بعدا در ضمن بررسی فرمایش شهید صدر آن را نیز بررسی خواهیم نمود.
[8] شاگرد ایشان علامه طباطبایی هم یکی از مسائل عجیب انسانی را همین بحث وضع می‌دانند.
[9] ممکن است گفته شود بچه ها ابتدا بحث لفظ را یاد می گیرند بعد با آن اعتبارات آشنا می شوند. لکن این مطلب مخل به پیچیده تر بودن وضع نسبت به آن اعتبارات عقلایی نیست.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo