< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد عبدالکریم فرحانی

98/09/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 


موضوع:
کیفیت دلالت نهی بر حرمت /ماده نهی /نواهی


خلاصه مباحث گذشته:

در تبیین کیفیت دلالت ماده و صیغه نهی بر حرمت اختلافاتی وجود دارد. طبق گزارش شهید صدر، در این زمینه سه قول وجود دارد: 1. ظهور لفظی براساس تبادر(قول مشهور) 2. ظهور عقلی(قول محقق نائینی) 3. ظهور براساس اطلاق و مقدمات حکمت. ایشان اشکال اصلی قول محقق نائینی را این می دانستند که موضوع حکم عقل بر وجوب، صرف طلب مولا نیست بلکه موضوع طلب شدیده مولاست که فقط از طریق دلیل لفظی قابل کشف است. در نتیجه دلالت بر وجوب، لفظی است نه عقلی.

بیان شد که در مسلک ظهور عقلی بر وجوب، علاوه بر تبیین محقق نائینی، تبیین دیگری نیز وجود دارد که از طرف محقق بروجردی مطرح شده است و توسط امام خمینی تحقیق و تکمیل شده است. در این بیان بین فهم عقل ناظر به کشف نوع اراده که ناظر به علل حکم است و حکم عقل در فرض احراز جنس اراده و عدم معلوم بودن نوع اراده که ناظر به وظیفه مکلف در وادی امتثال و در رتبه معلول حکم شرعی است، فرق گذاشته می شود.

 

1نقد سخنان شهید صدر دربارۀ کیفیت دلالت امر و نهی بر وجوب و حرمت، به مدد بیانات محقق بروجردی

1.1علت بررسی فرمایشات محقق بروجردی

صحبت در مورد فرمایشات شهید صدر در کیفیت دلالت امر و نهی بر وجوب و حرمت بود. ایشان به عقلی بودن این ظهور که نظریۀ محقق نائینی بود، اشکال کردند. اصل اشکال ایشان این بود که تمام الموضوع وجوب و حرمت ، طلب نیست بلکه تمام الموضوع مرتبه شدیده طلب است و تنها با دلیل لفظی قابل کشف است.

بیان شد که این فرمایش ایشان، در دو مرحله مورد بررسی قرار خواهد گرفت. مرحله اول اینکه وجوب عقلی دانسته شود لکن نه با تقریر محقق نائنیی بلکه با تقریر امام خمینی که برگرفته از بیان محقق بروجردی بود. بعد بررسی شود که آیا دو اشکال شهید صدر به این تقریر هم وارد است یا نه؟ مرحله دوم اینکه بررسی شود که آیا با توجه به تکمله محقق خویی می توان بر اساس تقریر محقق نائینی هم جواب اشکالات شهید صدر را داد؟

چون مختار در مساله کیفیت دلالت امر و نهی بر وجوب و حرمت، مطابق با نظریه امام خمینی ره است و نظر ایشان هم متخذ از بیان محقق بروجردی است، ابتدا فرمایشات محقق بروجردی مورد بررسی قرار می گیرد.

1.2نکات اصلی فرمایش محقق بروجردی

1.2.1نکته اول، انتزاع وجوب یا ندب از طلب انشائی که فعل خاص مولاست

در تقریرات درس ایشان در نهایه الاصول ابتدا مباحث ایشان ناظر به وجود یا عدم وجود تشکیک در امور اعتباری مطرح شده است. آنجا بحث این است که آیا بین وجوب و ندب و یا حرمت و کراهت، تشکیکی وجود دارد؟ اگر اینها امور اعتباری هستند حیث تشکیک به چه چیز بر می گردد؟ آیا به منشا آنها که اراده است بر می گردد؟ بعد از این مباحث به بحث مورد نظر می رسند. ایشان می گویند وجوب به حکم عقل، از فعل مولا انتزاع می شود. و اگر وجوب با توجه به ماده امر و صیغه امر مطرح می شود، به اعتبار اینکه لفظی یا معنایی وجود دارد نیست و لفظی بودن دال تاثیری در این بحث ندارد بلکه اگر از طریق دوال دیگر مانند اخبار مولا یا اشاره مولا و غیره هم طلب انشائی مولا فهمیده شود باز همین وجوب انتزاع می شود. ««و الحاصل: أن الوجوب أو الندب إنما ينتزع عن الطلب الإنشائيّ، بما هو فعل خاص، صادر عن المولى، لا بما أنه لفظ استعمل في معناه.» {یعنی فعلی از طرف مولا وجود دارد که این فعل خاص که مثلا تنطق به صیغه است موضوع حکم عقل به وجوب می شود. بعد مطلب را به خوبی تشریح می فرمانید که این دقت و پختگی در کلام محقق نائینی وجود ندارد. ایشان می فرمایند:} «و بعبارة أخرى: الصيغة إنما تستعمل في الطلب استعمالا إنشائيا فيها يوجد الطلب في عالم الاعتبار، و الطلب و البعث سواء كان حقيقيا متحققا بأخذ يد المطلوب منه، و جره نحو العمل المقصود،» {چه این طلب و بعث حقیقی باشد مانند اینکه دست فردی گرفته شود و به سمت کاری هل داده شود و یا در نهی جلوی او گرفته شود} «أو إنشائيا متحققا بمثل صيغة «افعل» و نحوها» {و چه اینکه طلب انشائی وجود داشته باشد که با مثل صیغه افعل متحقق شود. به هر حال وقتی این طلب محقق شد موضوع حکم عقل یا عقلا قرار می گیرد و بعد از این تحقق است که حکم به ندب یا وجوب انتزاع می شود.} «ربما ينتزع عنه الوجوب و يكون موضوعا لحكم العقلاء باستحقاق العقوبة بمخالفته، و ربما ينتزع عنه الندب كسائر العناوين المنتزعة عن الأفعال الاختيارية»»[1] . این اولین نکته ای است که ایشان در این زمینه مطرح می فرمایند.

1.2.2نکته دوم، مشخص بودن حکم عقل در صورت کشف نوع اراده

اما نکته دوم ایشان این است که گاهی از مقارنات فعل مولا یا از قرائن دیگری کشف می شود اراده شدیده منشا طلب است. بعد از کشف اراده شدیده، عقل حکم به وجوب می کند. همانگونه که گاهی بر اساس مقارنات فعل مولا یا از قرائن دیگر بدست می آید که منشا طلب مولا اراده ضعیفه است. در این صورت این کشف موضوع حکم عقل بر ندب می شود.

1.2.3نکته سوم، محل بحث، فرضِ مشخص بودنِ «جنس اراده» نه «نوع اراده»

نکته سومی که مطرح می فرمایند این است که یک بار با مقارنات فعل مولا و قراین، نوع اراده مولا کشف می شود و یک بار صرفا جنس اراده مولا محرز است و فقط می دانیم مولا طلب دارد ولی مشخص نیست که نوع آن شدیده است یا ضعیفه. در این حالت دوم هم عقلا حکمی دارند و همین مشخص بودن جنس اراده موضوع می شود برای حکم عقلا بر اینکه تا زمانی که قرینه ای بر ترخیص وجود نداشته باشد مکلف نسبت به ترک معذور نیست و حتما باید امثتال رخ دهد.

1.2.4تکملۀ محقق بروجردی بر نکتۀ سوم، عدم امکانِ اذن مولا بر مخالفت در فرض محرز بودن جنس مولا

در نکته سوم ایشان تکمله ای دارند که همین تکمله مورد نقد امام خمینی واقع شده است. ایشان می گویند ممکن است گفته شود که اگر جنس طلب موضوع حکم عقل باشد، شارع نمی تواند اذن در مخالفت دهد. زیرا مولا نمی تواند دو فعل مرتکب شود که با هم ناسازگاری داشته باشد. مولا خود از عقلاست فلذا نمی تواند از یک طرف فعلی را محقق کند که موضوع حکم عقل بر لزوم شود و از طرف دیگر فعل دیگری از او صادر شود که دال بر اذن در مخالفت باشد. در این صورت بین دو فعل مولا ناسازگاری بوجود می آید و این محال است.

در نتیجه اگر قبول شد که در محکمه عقلا صرف طلب موضوع حکم عقلاست، دیگر امکان ندارد که اذن در ترک از طرف مولا صادر شود و جایی برای ندب باقی نمی ماند. در این صورت دیگر برای موارد استحباب بعثی وجود نخواهد داشت. به عبارت دیگر آنجا که فتوا به استحباب داده می شود صیغه افعل در بعث بکار نرفته است. چون اگر در بعث بکار رود می شود موضوع حکم عقلا بر لزوم امتثال و دیگر ترخیص در مورد آن امکان نخواهد داشت. در نتیجه باید گفت در این موارد داعی، داعیِ بعث نیست تا موضوع برای آن حکم عقلا درست نشود، بلکه داعی اخبار از مطلوبیت ملاک است نه انشاء و بعث. پس برای فرار از تهافت بین دو فعل مولا-بین بکار بردن این صیغه با داعی بعث و درست شدن موضوع برای حکم عقلا بر لزوم و بین فعلی از مولا که دال بر جواز مخالفت این بعث باشد- باید استحباب را اینگونه تبیین نمود.

بیان ایشان در این باره چنین است: «بل يمكن أن يقال إن الطلب البعثي مطلقا منشأ لانتزاع الوجوب و يكون تمام الموضوع لحكم العقلاء باستحقاق العقوبة، و إنه معنى لا يلائمه الإذن في الترك، بل ينافيه، لوضوح عدم إمكان اجتماع البعث و التحريك نحو العمل مع الإذن في الترك المساوق لعدم البعث. و على هذا فيجب أن يقال إن الصيغ المستعملة في الاستحباب لا تكون مستعملة في الطلب البعثي، و لا تتضمن البعث و التحريك، و إنما تستعمل بداعي الإرشاد إلى وجود المصلحة الراجحة في الفعل» {این همان سازمان آخوند در مورد دواعی مختلف در انشائیات است که گاهی داعی تهدید است گاهی تعجیز است گاهی بعث است و گاهی موارد دیگر. ایشان می فرمایند با توجه به این توضیحات داعی در موارد استحباب، اصلا بعث نیست. اگر داعی بعث باشد منافات بین دو فعل مولا بوجود می آید. همین نشان می دهد که سازمان حرف محقق بروجردی پیشرفته تر از سازمان حرف محقق نائینی است. بعد ایشان در ادامه می فرمایند:} « و ببالي أن صاحب القوانين[2] أيضا اختار هذا المعنى فقال: «إن الأوامر الندبية كلها للإرشاد» و هو كلام جيد.» [3]

1.2.5جمع بندی فرمایشات محقق بروجردی

البته قبلا وقتی در بحث اوامر این مطالب از ایشان بررسی شد، در توضیح فرمایشات ایشان مخالفتی هم با فرمایشات آقای فاضل و آقای سبحانی، بیان شد. آنجا مفصل همه اقوال و نقد آنها بیان شد لکن الآن فقط هدف بیان مطالب ناظر به کلام شهید صدر است.

محقق بروجردی در ادامه در جمع بندی مطالب خود می فرمایند: آنچه گفته شد در مورد فعل مولا بما اینکه فعل اختیاری مولاست، بود. فعل مولا وقتی موضوع بعث را محقق کرد گاهی نوع طلب و اراده را هم مشخص می کند، در این صورت هیچ کس هیچ بحثی ندارد؛ اما اگر نوع اراده مشخص نشد و صرفا جنس اراده مشخص بود، نوبت به بحث بعدی می رسد که حکم عقلا در این زمنیه چیست؟ و اگر حکم عقلا به لزوم امتثال باشد دیگر امکان صدور اذن در مخالفت از طرف مولا وجود نخواهد داشت و باید داعی را در موارد مستحبی غیر بعث و صرفا ارشاد به وجود مصلحت راجحه دانست. بیان ایشان چنین است: « هذا كله بناء على كون الملاك و الموضوع لاستحقاق العقوبة هو مخالفة نفس الطلب بما هو طلب و بعث من قبل المولى كما قويناه. و أما بناء على كونه ملاكا للاستحقاق من جهة كونه كاشفا عن الإرادة الشديدة فيدور الاستحقاق و عدمه مدار كشفه عنها و عدم كشفه‌»[4]

1.3نقد سخنان شهید صدر به مدد بیانات محقق بروجردی

با این بیان مشخص می شود که اصلا حیث بحث نسبت به آنچه شهید صدر فرمودند متفاوت می شود زیرا طبق این بیان محل بحث اصلی جایی است که فقط جنس اراده مشخص است نه جایی که نوع اراده که مثلا اراده و طلبِ شدیده است، مشخص باشد. پس باید به شهید صدر گفت مطلب بدین سادگی نیست که شما به راحتی به محقق نائینی نسبت دهید که مدرسه ایشان صرفا حکم عقل است و لاغیر و بعد با توجه به مثالی که در مورد فهمیدن ملاک توسط عبد زدید به ایشان اشکال کنید.

به علاوه، کشف اراده مولا هم صرفا از طریق دلیل لفظی نیست بلکه عبد می تواند از غیر لفظ بلکه از فعل مولا نوع اراده را بفهمد. آنجا هم که دلیل لفظی وجود دارد با دلیل لفظی کار نمی شود بلکه با فعل کار می شود. فهمیدن نوعِ اراده هم با فعل است نه با حیث دلالت دلیل لفظی.

خلاصه اینکه: اولا باید حیث دلالت لفظی از دلالت فعل مولا جدا شود. ثانیا جنس اراده باید از نوع اراده تفکیک شود. ثالثا محل بحث موضوعیت جنس اراده برای حکم عقل است. البته امام ره در این زمنیه دقتی اضافه تر دارند که متاسفانه در کلام تلامذه ایشان نیامده است و بعدا بیان خواهد شد.


[2] میرزای قمی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo