< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد عبدالکریم فرحانی

98/09/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 


موضوع:
اصولی بودن ماده نهی-نظریه امام خمینی در میز علوم /ماده نهی /نواهی


خلاصه مباحث گذشته:

در جلسه قبل فرمایشات آقای مظفر و جوادی آملی در مورد سنخه مورد بررسی قرار گرفت. آقای مظفر در بحث حسن و قبح، هم در ضمن بیان سه معنا برای حسن و قبح و هم در پاسخ به اشکالی از طرف اشاعره متعرض تفکیک بین ادراکات حقیقی و اعتباری و اینکه تفاوت بین آنها با توجه به مدرَک آنهاست شدند. همچنین ایشان در بیان تفاوت بین حکمت عملی و نظری هم بدین مطلب اشاره نموده اند. و در ادامه این تفکیک را همانند شهید مطهری به بوعلی نسبت دادند. با توجه به همین نکات دو نقد به بیانات ایشان در منطق مطرح شد که ناظر به مباحث ایشان در بحث موضوع و عرض ذاتی بود. همچنین بیان شد که آقای جوادی آملی مستقل دانستن سنخه از موضوع و غرض را غلط دانستند. و بیان شد که ادعای ایشان با توجه به سه نکته اشتباه است:

    1. عدم توجه ایشان به خود قضیه و مقصود بودن نسبت نزد عقلا در قضیه.

    2. عدم توجه ایشان به هیات در قضیه که امری اعتباری است.

    3. با وجود توجه ایشان به اعتباری بودن علم به معنای مجموع مسائل، باز ایشان از تاثیر این نکته در تبیین سنخه مورد نظر امام غفلت نموده اند.

 

1میز علوم

1.1جمع بندی فرمایشات استاد جوادی آملی

آیت الله جوادی آملی در توضیجاتی که دادند بیان نمودند که سنخه را نمی توان مستقل از موضوع و غرض تحلیل کرد. اینکه امام خمینی فرمودند امتیاز علوم به سنخه است یا ناظر به علوم حقیقی است که در علوم حقیقی امتیاز به موضوع است. زیرا یک قضیه متشکل از سه جزء است. موضوع، محمول ، نسبت. نسبت مندک در دو طرف است. محمول هم از شئون موضوع است. فلذا فقط موضوع می ماند. در علوم اعتباری هم امتیاز به غرض است. در نتیجه چیز سومی به نام سنخه نخواهیم داشت.

1.1.1نقطه ضعف، عدم توجه به عنصر اعتباری در یک قضیه

بیان شد که اشکال عمده این تحلیل این است که در قضیه علاوه بر موضوع و نسبت و محمول یک عنصر اعتباری به نام «هیئت» داریم. در علم اصول بحث می‌شود که آیا وضع هیأت عام است و موضوع له آن عام، یا وضع آن عام است و موضوع له آن خاص؟ آخوند قائل به عام- عام هستند و مشهور قائل به عام- خاص. چه در حروف و چه در هیئات. و این بحث برای هیات در یک گزاره است. پس نمی توان صرف اینکه یک گزاره مفادش حقیقی بود و واقعیت خارجی داشت، گفت صرفا موضوع است و محمول از شئون موضوع است و نسبت هم مندک در طرفین. همه اینها ناظر به متن واقع خارجی است در حالی که خود گزاره دارای یک عنصر اعتباری است. و مقصود اصلی عقلا از اخبار هم همان نسبت است. پس نقش نسبت عندالعقلا و همچنین نقش عنصر اعتباری در شکل گیری قضیه مورد توجه قرار نگرفته است.

1.1.2نقطه قوت، تمایز بین وجود حقیقی معلوم و وجود اعتباری مجموعه گزاره ها

ایشان توضیح خوبی در ذیل مساله موضوع ارائه می کنند مبنی بر اینکه مشهور می گویند در علوم برهانی موضوع داریم و لازمه جریانِ برهان، این است که موضوعی وجود داشته باشد که تمام العله محمولات باشد. در ادامه متذکر نکته‌ای می شوند: «تذكر: آنچه از استدلال مزبور استنباط مي‌شود همانا وجود حقيقي معلوم است، يعني موضوع تكويني كه داراي عوارض ذاتي تكويني است، ليكن وجود حقيقي علم به معناي مجموع مسائل و قضاياي پراكنده، هرگز ثابت نخواهد داشت.»[1] این حرف بسیار خوبی است. علم به معنای مجموع گزاره ها، یک واحد اعتباری است. و این مرکب اعتباری وجود تکوینی پیدا نمی کند. حرف اصلی ما این است که وجود یک قضیه هم همین گونه است. موضوع به عنوان یک واقعیت خارجی تکوینی، محمول را به دنبال خود می آورد. ولی قضیه فرق دارد با این واقعیت خارجی و حتی فرق دارد با تصدیق این واقعیت خارجی. وقتی یک واقعیت خارجی تصدیق می شود فرق دارد با قضیه. این تصدیق یک عمل واقعی نفس است که با مقدمات خود محقق می شود. اما وقتی قرار است یک گزاره تشکیل شود یعنی وقتی قرار است یک موضوع و محمول و نسبت و هیاتی برای آن قرار داده شود؛ آن موقع این بحث پیش می آید که موضوع له هیات چیست؟ مفاد آن چیست؟ این هیات باید بیاید تا گزاره تمام شود. به همین خاطر است که گفته می شود یک قضیه هم عنصر اعتباری دارد. گاهی قضیه اخبار می دهد گاهی انشاء می‌کند. در اخبار بحث می شود مقصود بالافهام چیست؟ همه اینها غیر از آن واقعیت تکوینی است.

در نتیجه مطابق این فرمایش بسیار خوب آیت الله جوادی که وجود حقیقی معلوم یعني موضوع تكويني كه داراي عوارض ذاتي تكويني است، وجود علم به معنای مجموع گزاره ها را اثبات نمی کند؛ همچنین وجود حقیقی معلوم، یک گزاره بما اینکه مشتمل بر یک عنصر اعتباری است را نیز ثابت نمی کند.

با وجود اینکه ایشان به عنصر اعتباری در یک قضیه توجه نکرده اند لکن با نادیده گرفتن این نکته حسن فرمایش ایشان این است که عنصر اعتباری را در مجموع قضایا مورد دقت قرار داده اند. در ادامه همان تذکر هم می فرمایند: «بنابر اين بين موضوع حقيقي داشتن علم[2] و بين وجود تكويني داشتن آن فرق است؛ يعني علوم برهاني گرچه داراي موضوع خاصند، ليكن از جهت فقدان وجود تكويني براي مجموع مسائل آن، همانند علوم اعتباري‌اند.»[3]

پس علم به معنای مجموع قضایا یک وجود اعتباری دارد و این وجود اعتباری ربطی به وجود موضوع در علوم حقیقی که همان وجود تکوینی معلوم است ندارد. در اشاره بعدی همین نکته را بیان می کنند. «تنها علوم برهاني به دليل برخورداري از وجود حقيقي داراي امتياز واقعي نسبت به يكديگر مي‌باشند.» [4] علوم حقیقی میز حقیقی دارند. وحدتشان واقعی است. کثرتشان هم واقعی است. زیرا موضوع واقعی دارند. «البته امتياز مزبور، وصف موضوع آنها است كه وجود حقيقي دارد نه وصف خود علم كه مجموع قضايا است و تمام آنچه در اين باره گفته شد يا بعداً بازگو مي‌شود، برگشت به موضوع علوم برهاني دارد نه خود علوم.» [5]

پس ایشان دو نکته را به خوبی بیان می فرمایند:

    1. علم به معنای مجموع گزاره ها وجودی اعتباری دارد.

    2. میز بین علوم بدین معنا نیز اعتباری است. وقتی علوم حقیقی‌اند،
1- موضوع حقیقی دارند.
2- میز آنها نیز حقیقی است. پس موضوع وجود حقیقی دارد ولی علم به عنوان مجموع گزاره ها، وجود تکوینی ندارد. موضوع میز حقیقی دارد ولی علم میز حقیقی ندارد زیرا وجودش اعتباری است. این دقت بسیار خوب ایشان است که متاسفانه مورد توجه دیگر تلامذه امام خمینی ره حتی شهید مطهری نیز قرار نگرفته است. از طرف دیگر شهید مطهری سنخه را به درستی چیزی غیر از موضوع و غرض تصویر کرده اند، در حالی آیت الله جوادی آن را چنین تصویر نکرده اند. زیرا ایشان سنخه را یا به موضوع برگرداندند یا به غرض.

1.2نظریه امام خمینی در میز علوم

1.31. نفی وجود حقیقی و وحدت حقیقی برای علم

اشکال ما به آیت الله جوادی آملی این است که همین حرف بسیار خوب شما که علم به معنای مجموعه گزاره ها، وحدت حقیقی ندارد را استاد شما امام خمینی ره فرموده اند. فلذا جا داشت به جای اینکه به امام نسبت خلط بین حقیقت و اعتبار داده شود، و اینکه بفرمایند که منشا اشتباه امام خمینی ره این است که حرف آقای طباطبایی را توجه نکرده اند و علوم حقیقی را از علوم اعتباری جدا نکرده اند؛ به جای آن دقت می کردند و می دیدند ایشان هم به همان علم به معنای مجموعه گزاره ها که همواره اعتباری است نظر کرده اند. امام خمینی ره در مناهج به خوبی به این مطلب اشاره می کنند. « وحدة العلم- كوجوده- اعتباريّة لا حقيقيّة؛ ضرورة امتناع حصول الوحدة الحقيقيّة المساوقة للوجود الحقيقيّ للقضايا المتعدّدة؛»[6] امام خمینی ره اولین کسی هستند که فرموده اند علم به معنای مجموعه قضایای متعدده، وجود حقیقی ندارد. وحدت حقیقی و میز حقیقی هم ندارد. «لأنّ المركّب من الشيئين أو الأشياء لا يكون موجوداً [آخر] غير الأجزاء، اللّهمّ إلاّ المركّب الحقيقيّ الحاصل من الكسر و الانكسار المتحصّلة منهما صورةٌ غير صورة الأجزاء.» [7] بله اگر مرکب حقیقی بود فعل و انفعالی رخ می داد و صورت جدیدی غیر از صورت اجزاء فعلیت پیدا می کرد. در نتیجه این وجود حقیقی، هم وحدت حقیقی داشت و هم میز حقیقی. اما در مرکب اعتباری، چنین نیست. در حالی که آقای جوادی نگفته اند که امام ره به این نکته اشاره کرده اند.

امام خمینی ره نکته دومی هم دارند که آقای جوادی هم این نکته را داشتند و آن اینکه این مرکب اعتباری فرقی ندارد که گزاره هایش حقیقی باشند یا اعتباری؛ در هر حال این مرکب اعتباری خواهد بود. فلسفه باشد، ریاضی باشد، شیمی باشد یا فقه؛ از این حیث فرقی ایجاد نمی شود. «و لا إشكال في أنّ العلوم كلّها- عقليّة كانت أو غيرها- إنّما نشأت من‌ النقص إلى الكمال، فكلّ علمٍ لم يكن في أوّل أمره إلاّ قضايا معدودة لعلّها لم تبلغ عدد الأصابع، فأضاف إليها الخلف بعد السلف، و كم ترك الأوّلُ للآخر، و الفَرَطُ «1» للتابع. »[8]

امام ره می گویند وقتی در مورد یک علم صحبت می شود، در واقع درباره یک مرکب صحبت می شود که از ابتدا مثلا 10 قضیه بوده و الآن شده است 100 قضیه. و به عنوان نمونه به منطق مثال می زنند. « فهذا المنطق، فقد نقل الشيخ أبو عليّ عن معلّم الفلاسفة: أنّا ما ورثنا عمّن تقدّمنا في الأقيسة إلاّ ضوابط غير مفصّلة ... إلخ،»[9] در ادامه می فرمایند، مجموعه قضایایی که در علوم مختلف وجود دارند، در برخی علوم قضایای شخصیه هستند، در برخی علوم قضایای حقیقیه هستند، در برخی علوم قضایای اعتباری اند و حتی در برخی موارد سالبه تحصیلی هستند که عرف آنها را معدوله می داند. حال چه طور مرکبی اعتباری با توجه به مجموعه ای از این ها شکل می گیرد؟ ایشان پاسخ می دهند وقتی خواستند روی یک مجموعه گزاره، اسمی خاص را بگذارند؛ به آن یک وحدت و میز اعتباری داده اند. لذا ایشان اصلا کاری با آن استدلالات ناظر به متن واقع کاری ندارند. بله به آنها هم اشکالاتی گرفته اند لکن الآن دعوا سر علم به معنای مجموع قضایاست. فلذا آقای جوادی که خود، این حیث مجموعه گزاره ها را مد نظر داشتند، آن را به امام ره هم نسبت می دادند. شهید مطهری توجهی به «علم به معنای مجموعه گزاره ها» و مرکب اعتباری بودن آن ها نداشته‌اند. البته ایشان هم در اصول فلسفه در مقدمه مقاله هفتم گفته اند که علوم ابتدا محدود بودند بعد تفکیک شدند و تسمیه اتفاق افتاد. خوب به ایشان هم باید گفت اگر چنین است که انسان ها تصمیم به تدوین و تسمیه گرفتند؛ پس تدوین و تسمیه مرکب اعتباری، مسمایی می خواهد. ولی باز این را نفرموده اند.

1.4اعتباری بودنِ میز علوم

تا اینجا امام ره وجود حقیقی و وحدت حقیقی را برای علوم انکار کردند. حال می خواهیم بدانیم که ایشان میز علوم را چگونه درست می کنند؟ ایشان عبارتی دارند ذیل عنوان «تنبیه: ما به امتیاز العلوم»[10] . ایشان می‌فرمایند میز هم اعتباری است. حرف مهم در مورد تداخل علوم این است: « و تداخل العلوم في بعض المسائل لا يوجب أن تكون امتيازها بالأغراض بما أنّها واحدة بالوحدة الاعتباريّة،» ایشان می فرمایند اگر قرار شد این مرکب واحد بالوحده الاعتباریه باشد، معنا ندارد میز دو واحدی که وحدت اعتباری دارند، به غرض باشد. زیرا: «فإنّ المركّب من مسائل شتّى إذا اختلف مع مركّب آخر بحسب مسائله، و اتّحد معه في بعضها، يكون مختلفاً معه بما أنّه واحد اعتباريّ ذاتاً، خصوصاً إذا كان التداخل قليلاً، كما أنّ الأمر كذلك في العلوم.» [11] امام می خواهند بفرمایند علوم هم که عقلا قیام به تدوین آنها کرده اند، اشترک بین آنها قلیل است و به همین خاطر عقلا در این علوم، اعتبار را تعدد داده اند. و اگر اشنراک صد در صد بود معلوم نبود که تعدد عقلایی باشد. « فتحصّل ممّا ذكر: أنّ اختلاف العلوم إنّما يكون بذاتها، لا بالأغراض و الفوائد، فإنّه غير معقول.» [12] اصلا نمی شود مرکبی را که وحدتش اعتباری است با غرض میز داد بلکه باید میز اعتباری باشد. در مرکب اعتباری، وحدت اعتباری است، میز هم اعتباری است و وجود هم اعتباری است. سنخه ای که مد نظر امام است همین است. یعنی در رتبه خود مسائل یک وحدتی و یک میزی وجود دارد. و این وحدت و میز اعتباری است. بقیه تلامذه امام ره به این نکته خوب نپرداخته اند که این واحد بالاعتبار و میز بالاعتبار و وحدت بالاعتبار برای خودِ مرکب بما انه مرکب است. اما آقای جوادی که به آن پرداختند جا داشت آن را تا آخر بروند و به امام هم نسبت بدهند. امام ره با اتوجه به این نکته سنخه را تصویر نموده اند و با توجه به همین نکته تداخل علوم را هم حل نموده اند.

1.4.1اعتباری بودن وحدت علوم مانع خروج مسائلی از علم اصول که مشهور مبدا تصدیقی می دانستند

بعد امام همین نکات را آورده اند سر علم اصول. « ثمّ إنّه بما ذكرنا- من عدم لزوم كون المبحوث عنه في مسائل العلم من الأعراض الذاتيّة لموضوع العلم، بل و لا لموضوع المسائل- »[13] امام می فرمایند باید تکلیف را مشخص کرد، اگر کسی بخواهد با موضوع کار کند، موضوعی که عرض ذاتی دارد یک مسیر می رود البته در این سیر باید مشخص شود که محمول مساله عرض ذاتی موضوع علم است یا عرض ذاتی موضوع مساله. اگر ثابت شد که در علوم اعتباری نمی توان این سیر را رفت، آنجاست که باید سراغ مجموع مسائل رفت و گفت: «يتّضح: أنّ بعض المباحث اللفظيّة، كالبحث عن دلالة الأمر و النهي و كلمات الحصر و كثيرٍ من مباحث العامّ و الخاصّ و المطلق و المقيّد، و بعض المباحث العقليّة التي يكون البحث فيها أعمّ ممّا ورد في كلام الشارع، تكون من مسائل العلم بما أنّها مسائل مرتبطة بسائر مسائلها، و مشتركة معها في الخصوصيّة التي لأجلها صارت واحدة بالاعتبار»[14] ؛ اگر گفته شد که در این مجموعه مسائل خصوصیتی هست که عقلا قیام به تدوین آنها کردند و آنها را یک علم دانستند، بواسطه خصوصیتی که این موارد یک واحد بالاعتبار شد هیچ اشکالی ندارد که این اجزاء حقیقتا جزئی از این علم و جزء این مرکب اعتباری باشند در عین حال حقیقتا می توانند جزء یک مرکب اعتباری دیگر هم باشند. فقط باید توجه داشت که وحدت و میز باید اعتباری تصویر شود.

پس حرف اصلی این است که اگر سنخه را با توجه به وحدت اعتباری و وجود اعتباری و میز اعتباری در مجموع مسائل تبیین کردیم، آن موقع سیر نقص به کمال علوم قابل تصویر است. تداخل علوم نیز قابل تصویر است چون وحدت و میز اعتباری اند. فقط به شرط آنکه در خصوصیتی که آنها را واحد بالاعتبار کرده است با هم شریک باشند.

1.52. وجود خصوصیت در مرکب شکل دهنده جامع و مبنای وحدت و میز اعتباری

یک خصوصیتی در مرکب هست که باعث می شود جامع در مرکب شکل بگیرد و آن خصوصیت معرف جامع است. ایشان این خصوصیت را مفصل در بحث صحیح و اعم بحث می کنند. که مثلا این خصوصیت قائم به مواد مرکب است یا به هیات مرکب؟ و این خصوصیت در این مواد یا هیات چگونه تامین کننده جامع است؟

1.63. گسترش بحث به مرکبات حقیقی و اعلام شخصی

بعد می فرمایند این خصوصیتی که جامع را در مرکب اعتباری تامین می کند عَلَم شخصی و مرکب حقیقی را هم می‌گیرد. این نکته سوم از نکات امام است. نکته اول این بود که وجود و وحدت و میز علوم اعتباری است. این نکته را امام در بحث میز مطرح فرموده اند. نکته دوم این بود که مبنای این وحدت و میز اعتباری خصوصیتی است که باید در این مرکب باشد و جامع را درست کند و همین جامع مسمای مرکب اعتباری است. امام این نکته را در بحث صحیح و اعم مطرح کرده اند. نکته سوم این است که خصوصیتی که جامع را تامین می کند و مرکب را درست می کند در این زمینه فرقی بین اعتباریات و حقیقیات ندارد. و حتی همین نکات در اعلام شخصیه هم وجود خواهد داشت. زیرا جامع برای درست کردن تسمیه مورد نیاز بود. تسمیه یعنی وضع. وضع خودش یک عنصر اعتباری است. در وضع کاری با واقعیت تکوینی نخواهیم داشت. حتی اگر قرار باشد یک واقعیت خارجی تسمیه شود باز کاری با آن واقعیت خارجی نداریم بلکه توجه به آن حیث اعتباری است که همان تسمیه و وضع است. فلذا عقلا در تسمیه اشیاء متوقف به علم شیمی و فیزیک و فلسفه نیستند.

حتی در اعلام شخصیه هم باز مهم همین محمول در تسمیه است نه حقیقت خارجی آن علم شخصی. یعنی مثلا با قطع نظر از اینکه روح مادی است یا غیر مادی؟ یا مثلا با قطع نظر از اینکه روح بعد از مرگ از بین می رود یا می ماند؟[15] و یا با قطع نظر از اینکه نسبت بین روح و جسم چیست؟ ولی به هر حال به زید بعد از مرگش هم زید گویند. پس در تسمیه به خاطر دخالت این عنصر اعتباری، جامعی وجود دارد و مسمی در تسمیه همان جامع است. و جامع اعتباری است و از طرف دیگر خود محمول هم که همان تسمیه است خودش نیز عنصری اعتباری است. پس در تسمیه هم از حیث موضوع(جامع) و هم از حیث محمول، هر دو اعتباری هستند.

1.74. عقلایی بودن مکانیزم تسمیه

نکته چهارم امام ره این است که مکانیزم تسمیه بما اینکه یک فرآیند عقلایی است، فلسفی نیست. مکانیزم تسمیه ناظر به مرآتیت طبیعی و فرد نیست. تا این بحث پیش آید که آیا یک طبیعی می تواند مرآت طبیعی دیگر باشد؟ آیا طبیعی می تواند مرآت فرد باشد؟ فرد اصلا چیست؟ آیا فردیت فرد به عوارض مشخصه آن است یا فردیت فرد و تشخص آن به وجودش است؟ طبیعی مرآت فرد نیست. چون عوارض مباین از یکدیگر اند زیرا مقولات عشر مباین از یکدیگر اند. هیچ کدام از عقلا در تسمیه خود را متوقف بر این مسائل نکرده اند. بلکه باید دید مکانیزم آن نزد عقلا چگونه است. یعنی وقتی مشخص شد که مسمی -چه در اعتباریات و چه در حقایق، همچنین چه در طبیعی و چه در فرد- جامع است؛ بعد باید دید که چگونه قرار داده می شود؟ امام ره قائل اند تنها راه آن همان قسم چهارم وضع است. در همه مخترعات و تسمیه ها همین قاعده حکم فرماست. خاصی که در برابر آن مخترِع وجود دارد یک جامع ارائه می دهد و همین روال می شود خاص-عام. به همین خاطر وقتی مخترع در ابتدا یک چیز ساده اختراع می کند و اسمی برای آن می گذارد و بعد در ادامه آنچه اختراع کرده است به مرور زمان پیچیده و متکامل می شود، باز همان اسم بر آن صدق می کند. [16]

پس از توضیح این نکات چهار گانه در جلسات بعدی، به بیان ثمرات آن خواهیم پرداخت.


[1] رحيق مختوم جلد 1-1 - صفحه 217.
[2] علم موضوعی دارد که تمام السبب برای محمولاتش است.
[3] رحيق مختوم جلد 1-1 - صفحه 217.
[4] رحيق مختوم جلد 1-1 - صفحه 217.
[5] رحيق مختوم جلد 1-1 - صفحه 217.
[15] برخی از محدثین قائل اند که روح بعد از مرگ از بین می رود.
[16] نظریۀ روح‌المعنا را علامه طباطبایی در مقدمۀ المیزان بیان کرده اند، اما همچون حضرت امام به تنقیح مبانی آن نپرداخته اند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo