< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد عبدالکریم فرحانی

98/08/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 


موضوع:
اصولی بودن ماده نهی - نظر امام خمینی در میز علوم /ماده نهی /نواهی


خلاصه مباحث گذشته:

در جلسه قبل ارکان نظریه آخوند در میز به جامع بیان گردید: 1. موضوع علم با موضوع مساله متحد است و قاعده عرض ذاتی بودن محمول وجود دارد. زیرا رابطه موضوع علم با موضوع مساله رابطه طبیعی و فرد است. 2. مجموعه قضایا ارتباطی با بحث عرض ذاتی و موضوع علم و موضوع مساله ندارد. 3. آخوند قائل است که تدوین و تسمیه‌ی علم به معنای مجموعه گزاره ها و تسمیه آن، تابع نظر عقلاست. 4. تسمیه و تدوین که حسن آن را عقلاء تشخیص می‌دهند تابع «تصویر جامع» است.

5. جامع در مرکبی قابل تصویر است که تامّ الاجزاء باشد؛ چرا که در این صورت است که اثر وجود دارد، و با اثر می‌توان به جامع اشاره کرد.6. این جامع با اجزاء متحد است نحو الاتحاد. نه اینکه جامع همان اجزاء باشد. در ادامه ایشان با همین اتحاد و عدم عینیت جامع و اجزاء، اشکال عدم جریان برائت بر مبنای مشهور در اقل و اکثر ارتباطی را با مامور به بودن جامع؛ جواب دادند.

 

1نظریۀ حضرت امام(ره) در باب تمایز علوم (میز به سنخه) در بیان استاد فاضل لنکرانی

عبارات محقق خراسانی توضیح داده شد. حال نوبت می رسد به بررسی امام خمینی ره. بحث اولی که برای ایشان مطرح بوده است میز علوم است. امام در مساله میز علوم نظریه ای دارند که به «نظریه میز علوم بسنخه» مشهور شده است.

1.1توضیح «سنخه»

یکی از بهترین توضیحاتی که در مورد نظریه امام ره داده شده است، توضیحات آیت الله فاضل می باشد. ایشان می فرمایند امام اعتقاد دارند که مسائلی مانند «الفاعل مرفوع» و «المفعول منصوب»، یک شباهت ذاتی با هم دارند و اسم این شباهت ذاتی سنخه است. و این شباهت ذاتی است که جهت وحدت این مسائل است.

تعبیر ایشان چنین است: «در نتيجه، تمايز علوم و همين‌طور جهت جامع بين مسائل هر علم- كه از آن به وحدت علم تعبير مى‌كنيم- در رابطه با سنخيت ذاتى است، كه بين مسائل هر علمى وجود دارد و بين آن مسائل و مسائل علم ديگر وجود ندارد.» [1]

1.2سنخیت مربوط به تمامی مسائل است

بعد اشکالی را مطرح کرده و از نظر امام دفاع می کنند. اشکال این است که سنخه یا باید به موضوع بخورد و یا به محمول و به غیر از این دو مورد، گزینه دیگری وجود ندارد. اگر به موضوع بخورد نتیجه اش میز به موضوعات مسائل است. و اگر به محمول بخورد، میز به محمولات خواهد بود. مانند محقق بروجردی که قائل اند که میز علم، به جامع محمولات است. نسبت هم بدین خاطر که مندک در اطراف است محل بحث نیست. در نتیجه وقتی قرار است سنخیت یک مساله با مساله دیگر بررسی شود، بالاخره یا باید موضوعات آن دو را با هم مقایسه کرد یا محمولات آن دو را. پس چه طور امام ره گفته اند که سنخه و شباهت ذات مسائل با هم، مایز است؟

آقای فاضل در جواب ابتدا توضیح خوبی می دهند. ایشان می فرمایند ما قبلا در توضیح حرف آخوند گفتیم غرض بر موضوع بار نمی شود.[2] در حالی که برخی فکر می کنند «غرض بر موضوع مساله بار می شود و آخوند به دنبال قاعده الواحد هستند. و اقتضای قاعده الواحد هم این است که موضوع وجود دارد و موضوع در موضوع مساله است و غرض و اثر هم بر موضوع بار می شود.» بعد می خواستند با اثر، تکلیف موضوع را روشن کنند. آقای فاضل می فرمایند قبلا به مشهور گفتیم که غرض روی موضوع بار نمی شود؛ بلکه روی مجموعه مسائل بار می شود. لذا حرف آخوند آنجا این بود که اثرهای مختلف بر مساله‌های مختلف بار می شود و یک اثر هم هست که بر مجموع مسائل بار می شود. مثلا مجموعه مسائل نحو است که «صون اللسان عن الخطا فی المقال» را تامین می کند، نه فقط موضوع مساله.

با این مقدمه می گویند سنخه ای که امام فرموده اند برای موضوع به تنهایی یا محمول به تنهایی یا برای نسبت به تنهایی نیست بلکه برای مجموعه مسائل است. بر همین اساس در ادامه اینکه امام می فرمایند مجموعه مسائلی همچون «الفاعل مرفوع»، «المفعول منصوب» و «المضاف مجرور» با هم یک شباهت ذاتی دارند، را توصیح می دهند.

1.3میز به سنخیت است، نه به غرض

بعد نکته دیگری را متذکر می شوند و آن این که بر همین اساس برخی ممکن است بگویند سنخه، معلول غرض است و غرض است که این سنخه را درست کرده است. ایشان در جواب می فرمایند این حرف درستی است اما باید توجه کرد که گاهی برهان «إنّی» است و گاهی «لمّی». یک دفعه کسی از علت (غرض) به معلول(سنخه) می رسد این می شود برهان لم. و گاهی کسی از سنخه به غرض می‌رسد، این می شود برهان إنّ. فلذا ما قبول داریم که سبب واحدی که منجر به شباهت ذاتی مسائل می شود، غرض است یعنی در مقام تحقق، غرض علت سنخه می شود. منتها در عالم استدلال باید ببنییم کدام روشن تر است؟ ایشان می فرمایند که حتی اگر کسی غرض علم اصول را نداند همین که به مسائل آن نگاه می کند می بیند که این مسائل با هم یک شباهت ذاتی دارند. یعنی این شباهت ذاتی روشن تر از غرض است. در نتیجه شباهت ذاتی، برهان و طریق «إنّی» برای رسیدن به غرض می شود.

پس تا اینجا ایشان با دو نکته، از فرمایشات امام ره دفاع فرمودند. 1- اینکه امام ره می گویند شباهت ذاتی، مرادشان شباهت ذاتی و سنخیت مجموعه مسائل است نه شباهت موضوعات مسائل و محمولات مسائل. شبیه غرضی که بر مجموعه مسائل بار می شود در مقابل غرض هر مساله 2- این شباهت ذاتی از این جهت که روشن تر از غرض است، در رتبه سابق بر غرض، مشکل میز را حل می کند. و نیازی نداریم به استفاده از غرض.

بعد با توجه به این توضیحات چنین نتیجه می گیرند: «زيرا آنچه براى ما روشن است و راه كشف غرض است همين سنخيت است. يعنى ابتدا كه با مسائل علم برخورد مى‌كنيم، ذهن ما به جانب غرض متوجّه نمى‌شود بلكه با مشاهده مسائل، مى‌بينيم بين آنها سنخيت وجود دارد. هرچند اين سنخيت در رابطه با غرض باشد.»[3]

استاد فاضل نکته دیگری نیز دارند. ایشان در ذیل فرمایش آخوند که آخوند قائل به میز به غرض شده اند در همین فضا دو نکته دارند که به فهم تحلیل امام ره نیز کمک می کند:

«محور بودن تمايز اغراض در مسأله تمايز علوم، در صورتى صحيح است كه دو مقدّمه زير ثابت شود: 1- هر علمى داراى غرض واحدى باشد. و اگر كسى اين مقدّمه را نپذيرد، معنا ندارد كه تمايز علوم را به تمايز اغراض بداند.[4] 2- قبل از مسأله غرض، جهت ديگرى وجود نداشته باشد كه بتواند ملاك تمايز علوم قرار گيرد. زيرا ممكن است كسى بگويد: «ما قبول داريم كه هر علمى داراى غرض واحد است ولى قبل از مسأله غرض، جهت تمايزى بين علوم وجود دارد كه با وجود آن، نوبت به غرض نمى‌رسد».»[5]

با این عبارت می خواهند بگویند که منظور امام ره همین بوده است که وقتی سنخه در رتبه سابق بر غرض مساله را حل می کند دیگر نوبت به غرض نمی رسد. با توجه به این توضیحات مشخص می شود که ایشان بین حرف آخوند و حرف امام ره فرق قائل شده اند. که آخوند قائل میز به غرض هستند و امام قائل به میز به سنخه هستند تقدم و تاخر سنخه بر غرض هم انی است. و امام به خاطر روشن تر بودن سنخه میز را به سنخه دانسته اند.

1.4عدم توجه استاد فاضل لنکرانی به دو معنای «علم»

اشکال اصلی فرمایش ایشان این است که ایشان فرق بین یک مساله و مجموعه مسائل را مورد عنایت قرار نداده اند. اگر این اشکال نبود بقیه مطالب را می شد درست کرد. کسانی که قائل به موضوع هستند می گویند: «موضوع یعنی واقعیتی که در متن واقع عوارضی دارد.» مثلا کم متصل در متن واقع عوارضی دارد. این عارض را عرض ذاتی کم متصل می نامند. آنها که قائل به میز به موضوع هستند نظرشان این است که این واقعیت در واقع وجود دارد و در متن واقع عوارض خودش را دارد. چه اینکه کسی بداند یا نداند. قضیه تشکیل داده شود یا قضیه ای تشکیل نشود. به همین خاطر امام ره و علامه طباطبایی می فرمایند این حرف که اصلش از بوعلی است در مورد متن واقع و واقعیت های خارجی است و کاری با اعتباریات ندارد.

اگر تحلیل عرض ذاتی این باشد، در ادامه باید متذکر فرمایش علامه جوادی آملی شد. ایشان می گویند وقتی که می گوییم موضوع داریم و موضوع عرض ذاتی دارد ناظر به وجود واقعی موضوع و وجود واقعی اعراض ذاتی آن موضوع صحبت می کنیم اما وقتی سراغ مجموعه مسائل می رویم نمی توان برای آنها وجود تکوینی درست کرد زیرا مجموعه مسائل یک مرکب اعتباری است. عبارت ایشان چنین است: «بين موضوع حقيقي داشتن علم و بين وجود تكويني داشتن آن فرق است»[6] استدلالی که برای موضوع داشتن علم آورده می شود ربطی به علم به معنای مجموعه گزاره ندارد. بلکه چیزی که اثبات می‌شود این است که موضوعی در متن واقع وجود دارد و عوارضی دارد. پس باید بین معلوم که دارای واقعیت تکوینی است و دارای عوارض تکوینی است فرق گذاشته شود. در نتیجه باید گفت حتی وقتی در علوم حقیقی در باره موضوع داشتن و عوارض ذاتی آنها استدلال می شود در واقع اثبات می شود که موضوع آنها وجود خارجی دارد و عوارضی واقعی نیز دارد لکن همین استدلال وجود واقعی برای علم به معنای مجموعه گزاره درست نمی کند. زیرا علم بدین معنا یک مرکب اعتباری است. حال وقتی در مورد علم اعتباری صحبت می شود موضوع آن اعتباری است. مثلا کلمه و کلام. نسبت کلمه با فاعل مثل نسبت بین کم متصل با خط نیست. زیرا کلمه و فاعل قراردادی هستند و نسبت بین آنها هم قراردادی است. یا مثلا نسبت صلوه با وجوب نیز قراردادی است و مانند نسبت بین کم متصل و خط نیست.

اگر کسی به این مطلب توجه کرد، می فهمد که با وجود اینکه علوم حقیقی و علوم اعتباری از حیث معلوم با هم تفاوت دارند، لکن از حیث اینکه هر دو مجموعه مسائل اند با هم یکسان اند و هر دو از حیث مجموعه گزاره بودن، مرکب اعتباری هستند.

بهترین بیان از بین تلامذه امام خمینی ره در این زمینه از علامه جوادی آملی است. البته اشکالی که به ایشان هست این است که چرا با اینکه همین مطلبی که مد نظر شماست در کلام امام وجود دارد، آنرا به امام ره نسبت نداده اید؟ و بالاتر اینکه چرا باز از همین جهت به امام اشکال می گیرید؟

1.5جمع بندی

حال اگر کسی فهمید که امام ره متوجه این فرق بوده اند همانگونه که تعبیر امام ره در این زمینه «واحد بالاعتبار و متمیز فی وعاء الاعتبار» است، مشاهده می کند که در توضیحات آیت الله فاضل این دقت نیست. کما اینکه آقای فاضل یک کم لطفی هم نسبت به فرمایش آخوند کرده اند. آخوند هم که گفته اند میز به غرض داریم کجا گفته اند که حتما باید یک غرض باشد؟ آخوند گفته اند که اگر دو تا غرض هم بر 100 مساله بار شود باز یک علم اند چون عقلا می گویند نمی تواند دو علم باشد.

توجهی که در کلام آقای فاضل وجود ندارد، تفکیک بین حیث مرکب از آن واقعیت خارجی و توجه به اینکه در مرکب بما هو مرکب، یک وحدت و میز اعتباری وجود دارد و اینکه تدوین و تسمیه مد نظر آخوند و امام ره ناظر به همین وحدت و مایز اعتباری است. اگر به این نکات توجه شود، دیگر بحث ربطی به شباهت یک قضیه با قضیه دیگر نخواهد داشت و نتیجه عکس فرمایش آیت الله فاضل خواهد بود. زیرا بنابر این فرض ها که مد نظر امام ره هم هست؛ راه شناخت جامع، غرض خواهد بود؛ نه اینکه راه شناخت غرض سنخه باشد. بله ارتباط سنجی یبن تک تک گزاره ها خود مساله دیگری خواهد بود.

در واقع ایشان به این نکته توجه نفرموده اند. اگر توجه شود که در ارتباط با مرکب به حیثیت اجتماع قضایا بحث می شود و این حیثیت واحد بالاعتبار و متمیز فی وعاء الاعتبار است. وجودش، میزش و وحدتش اعتباری است. در نتیجه تا اعتبار نشود، شباهت موجود وحدت و میز به آن نمی دهد. پس باید اعتبار رخ دهد. حال سوال این است چه چیزی باید اعتبار شود؟ در کلام امام به جواب این سوال خواهیم رسید. وقتی آن چیزی که اعتبار می شود و به عبارت دیگر معتبر چیزی است که این کثرت را وحدت می دهد و تشتت موجود بین مسائل را تبدیل به وحدت می کند. امام ره بر اساس همین معتبر تکامل تدریجی علم را هم حل نموده اند. دیگر کثرت و قلت گزاره ها مضر نخواهد بود. سنخه در این فضا باید معنا شود.

از بین تلامذه حضرت امام(ره) بهترین توجه به حیث مرکب اعتباری را آیت الله جوادی آملی داشته‌اند، ولی متاسفانه این نکته را ایشان به امام نسبت نداده‌اند. شهید مطهری هم یک جا به این نکته اشاره کرده اند لکن چون توجهی به حیث مرکب نداشته‌اند، باز گفته اند میز به غرض بهتر است. آیت الله فاضل هم با اینکه اصل مطلب را خوب بیان کرده اند و سنخه را به خوبی توضیح داده اند لکن مشخص نیست که چرا توجهی به حیث مرکب اعتباری نداشته‌اند. این نکته واحد بالاعتبار و میز بالاعتبار که در بیان حضرت امام(ره) وجود دارد، در توضیخات ایشان نیست. لذا میز را در عالم اثبات به سنخه داده‌اند و گفته اند «إنّی» است. در حالی که ادعای ما این است که امام ره گفته اند در مقابل «میز به موضوع» و «میز به غرض»، «میز به جامع» را در مرکبات داریم که در رتبۀ خود مسائل است.


[2] به نظر استاد، این حرف خوبی است و ایشان از این حرف قبلا دفاع کرده اند.
[4] یعنی اگر هر علمی یک غرض داشت می توانستیم قائل به میز به غرض شویم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo