< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد عبدالکریم فرحانی

98/07/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: مطلوب در نهی/ماده نهی /نواهی

خلاصه مباحث گذشته:

در جلسه گذشته بیان شد که امام خمینی ره با فرض قبول اینکه مفاد نهی طلب باشد، قائل بودند که طلب نمی تواند به مطلق ترک و به عبارت دیگر به عدم تعلق بگیرد. ایشان این اشکال را چه با فرض اینکه مراد از عدم و مطلق ترک، سلب تحصیلی باشد و چه در فرض اینکه مراد عدم مضاف باشد تبیین نمودند.

 

امتیازات سیر بحث در کلام امام خمینی(ره)

بیان شد که یک تفاوتی بین بیان امام خمینی ره و آیت الله فاضل وجود دارد و به نظر می رسد از لحاظ صناعت بحث بیان امام ره ادق است.

امتیاز اول، متعلق نهی‌نبودنِ «عدم»، مقدمۀ «زجر»دانستنِ نهی

استاد فاضل بحث را اینگونه آغاز کردند که آیا در نهی طلب هست یا نه؟ بعد بنا گذاشتند بر اینکه اگر بر فرض در نهی طلب باشد بحث می کنیم که مطلوب چیست؟

اما امام خمینی ره از ابتدا بحث را بنابر اینکه نهی طلب باشد بحث را از مطلوب شروع کرده اند. چرا این روال ادق است؟ به خاطر اینکه اگر تکلیف عدم ابتدا روشن شد و مشخص شد که عدم در نهی هیچ گونه نقشی ندارد. و این نقش نداشتن عدم رادر هر دو حیطه ثبوتی و اثباتی ، اثبات کردیم در این صورت بهتر می توان حقیقت نهی را تحلیل کرد. یعنی اگر نشان دادیم که در نهی نه ثبوتا و نه اثباتا عدمی در کار نیست نه عدم مطلق نه عدم مضاف ؛ در این صورت اشکال بیان آخوند بهتر فهمیده می شود. زیرا در کلام آخوند فارق بین امر و نهی همین است که طلب در امر به وجود می خورد و طلب در نهی به عدم می خورد. وقتی اثبات شد که نه ثبوتا و نه اثباتا نمی توان با عدم کار کرد مشخص می شود که حتما باید با وجود کار کرد. و فارق بین امر و نهی را باید به گونه ای دیگر تبیین کرد. پس روال بحث امام ره روالی دقیق تر است.

پس امام نشان دادند که ثبوتا نمی توان با عدم کار کرد. محط بحث وجود است و این وجود است که مصلحت دارد و وجود است که مفسده دارد. در امر با وجودی کار می کنیم که مصلحت دارد و در نهی نیز با وجودی کار می کنیم که مفسده دارد.

بله می توان از مغبوضیت وجودی که مفسده دارد و زجر از آن وجود می توان بالعرض و المجاز تعبیر کرد به محبوبیت عدم و مطلوبیت عدم. یعنی از باب مجاز عقلی در جایی که وجود مبغوض بود می توان گفت عدم محبوب و مطلوب است. اما در واقع عدم محبوب و مطلوب نیست بلکه بالعرض و المجاز می توان چنین تعبیر کرد.

دقت شود اینکه می گوییم که وجود مفسده دارد منافاتی با خیر محض بودن عالم وجود ندارد. این بحث را در عدل الهی حل می کنیم. فلذا عیبی ندارد وجود در جایی دارای مفسده باشد در عین حال عالم جلوه رحمانی خدا باشد. در دعای شب جمعه و شب عرفه آمده است رب الشیاطین و ما اضلت. یعنی ربوبیت الهی شیاطین و ماضلت را هم در بر می گیرد.[1]

اگر متوجه شدیم که ثبوتا فقط با وجود می توان کار کرد. مصلحت در وجود است و مفسده هم در وجود است. در نتیجه نمی توان در امر و نهی طلب اعتبار کنم زیرا باید گفت هر دو طلب وجود است. اگر گاهی اوقات سراغ عدم می روم بالعرض و المجاز با عدم کار می کنم. تازه آن هم با تصور عدم به حمل اولی.

امتیاز دوم، فهم اینکه لازمه عقلی «زجر عن الوجود»، «بعث الی العدم» نیست

اگر این سیر را کسی درست با امام ره جلو بیاید اشتباه دیگری در کلام تلامذه آخوند مشخص می شود.

آقای مظفر تا اینجا پیش آمده اند که امر، بعث الی الوجود است و نهی، زجر عن الوجود است. ولی در ادامه گفته اند وقتی نهی، زجر عن الوجود شد، لازمه آن می شود بعث الی العدم. و لازمه آن، مطلوب بودن عدم است. در حالی که این حرف با توجه به فرمایشات امام ره غلط است. بله اگر منظور این است که بالعرض والمجاز عدم مطلوب است این حرف صحیح است یعنی با مجاز عقلی این را بگوییم ولی اگر منظور همان لازمه عقلی باشد این حرف غلط است.

امتیاز سوم، توجه به جنبۀ اثباتیِ بحث

تا اینجا حیث ثبوتی بحث امام ره بود. ولی این نکاتی که از این سیر بدست می آید در کلام استاد ما آقای فاضل نیست. کما اینکه حیث اثباتی بحث امام ره هم در کلام ایشان نیست.

امام ره بعد از این حیث ثبوتی می روند سراغ حیث اثباتی بحث. ایشان می گویند اگر این حیث عقلی فلسفی بحث را کنار بگذاریم می توان رفت سراغ حیث عقلایی و فهم عرفی از ادله. بله عقلا هم با عدم محض کار نمی کنند اما آیا عقلا با عدم مضاف کار کنند؟

امام ره می فرمایند اگر عقلا با عدم مضاف کار می کنند این مطلب باید اثباتا رد پایی در ادله داشته باشد.

قبلا بحثی داشتیم در متعلق امر. آنجا آخوند عقلایی کار می کردند. امام ره می فرمایند جناب آخوند شما می فرمایید که در امر یک هیات داریم و یک ماده. هیات دال بر طلب است و ماده دال بر ماهیت و طبیعی است. ولی چون آنچه منشا اثر است وجود است باید گفت وجود این طبیعت مطلوب است. و برای اینکه تحصیل حاصل نشود می گویید هیات هم دال بر طلب ایجاد است. در نتیجه امر یعنی هیات و ماده امر به همراه هم دال بر طلب ایجاد ماهیت است.

امام ره می فرمانید جناب آخوند همان مطالب امر را درباره نهی پیاده کنید.

شما در نهی هم گفتید نهی طلب ترک است. دال آن را به ما نشان دهید. در امر این تحلیل را انجام دادید و رسیدید به اینکه هیات یعنی طلب ایجاد و ماده هم دال بر ماهیت و طبیعت است. اگر توانستید همین را در نهی پیاده کنید قبول می کنیم که عقلا هم نهی را طلب ترک می دانند.

اما وقتی تحلیل می کنیم می بینیم در نهی یک هیات است و یک ماده. وقتی ماده را در نظر می گیریم بنابر نظر خودتان نمی توان با ماهیت بما اینکه مفهوم است کار کرد. بلکه باید عقلایی با آن کار کنیم یعنی همان واقعیت خارجی. هیات نیز رفته سر همین واقعیت خارجی. هیات امر که رفت سر این واقعیت خارجی به خاطر محذور تحصیل حاصل فرمودید نتیجه می شود ایجاد. اما چه طور می شود که هیات نهی که می رود سر همین واقعیت خارجی ترک از آن بدست می آید؟ دال علی الایجاد پیدا شد چون وقتی عرفا با واقعیت خارجی کار می کنید دال علی الایجاد پیدا می شود اما دال علی الترک چگونه بدست می آید؟

ایشان می گویند در نهایت شما دال علی الترک ندارید. چون یک هیات نهی داریم که گفتید مثل هیات امر دال بر طلب است. و یک ماده داریم که آن هم یک واقعیت خارجی است و هیات امر و نهی سراغ همین واقعیت خارجی می روند. پس دالی برای ترک نداریم.

از طرف دیگر اینجا سوالی از امام ره پیش می آید که شما اشکالتان الآن به هیات نهی است در حالی که بحث اصلی سر ماده نهی بود؟!


[1] به تعبیر امام خمینی ره شیطان سگ درگاه الهی است و پاچه کسی را می گیرد که با صاحبخانه مانوس نیست. پس تا مشکل داری به سراغ تو می آید. به تعبیر علامه طباطبایی تا کسی به رتبه مخلص نرسد یعنی به مرحله ای که ما رایت شیئا الا رایت الله معه و قبله و بعده. شیطان به سراغ او می آید. اما اگر به این مقام رسید یعنی حتی وقتی شیطان را دید خدا را ببیند، اینجا دیگر شیطان نمی تواند کاری بکند. پس خدا شیطان را گذاشته تا انسان را به این حد برساند. به فرمایش علامه طباطبایی از این بهتر شیطان برای خدا کار کند؟.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo