< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد عبدالکریم فرحانی

97/09/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: امر / متعلق اوامر و نواهی / نظریه حضرت امام(ره)

خلاصه مباحث گذشته:

در جلسه گذشته پس از اینکه نظریه مختار حضرت امام(ره) مطرح شد، به هشت ویژگی و رکن اساسی نظریه‌ی ایشان اشاره شد.

 

1خطوط فارق نظریه‌ حضرت امام(ره) از محقق اصفهانی و آخوند

 

از نکاتی که درباره نظریه حضرت امام(ره) بیان شد معلوم می‌شود که نظریه مختار ما ـ که نظریه حضرت امام بود، البته با توضیحاتی که حول آن داده شد ـ تفاوت‌هایی با نظریه محقق اصفهانی و آخوند دارد.[1]

1.11. خطوط فارق نظریه‌ حضرت امام(ره) از نظریه محقق اصفهانی

مهمترین تفاوت‌های نظریه حضرت امام(ره) با نظریه محقق اصفهانی به شرح ذیل است:

1.1.11. مراد از «فرد»، «وجود طبیعی» نیست

بر اساس نظریه محقق اصفهانی، مراد از «طبیعی» در تحریر محلّ نزاع، همان «طبیعی» است، اما مراد از «فرد»، «وجود طبیعی» است. اما حضرت امام(ره) مراد از «طبیعی» و «فرد» را همان «طبیعی» و «فرد» دانستند.

امام به صراحت متعلق امر را «طبیعی» دانستند و به چند دلیل، متعلقِ امر را «فرد» ندانستند:

1. فرد، مناط ندارد. لذا بعث حقیقی بدان پیدا نمی‌شود.

2. طبیعی، مرآت فرد نیست، بلکه طبیعی متحد با فرد است.

3. مدرِک طبیعی، مرتبه‌ای از نفس است که با مرتبه‌ای که مدرِک فرد است تفاوت دارد.

1.1.22. عدم ابتنای بحث بر «اصالت وجود»

محقق اصفهانی مسأله را مبتنی بر «اصالت وجود» کرد، لذا «عنوان وجود» را متعلق بعث و طلب دانست. اما به نظر ما بحث اصالت وجود، یک بحث عقلی است[2] در حالیکه بحث ما، بحثی عقلائی است.

1.1.33. متعلق امر، «ماهیت» است نه «عنوان وجود»

محقق اصفهانی، متعلق را «عنوان وجود» دانست. اگر مسأله به اصالت وجود برگردد، کاملاً به‌جاست که «عنوان وجود» را در مقابل «ماهیت» مطرح کرد؛ اینکه مکانیسم طلب را این‌گونه تحلیل کنیم که متعلق طلب که در صقع نفس مولاست «وجود» است. اما بحث ما عقلائی است و از دیدِ عقلاء از حیث عدم ترتب اثر، فرقی میان «عنوان وجود» و «عنوان ماهیت» وجود ندارد. کما اینکه عقلاء التفاتی به «عنوان وجود» ندارند، چرا که مسأله‌ی آنها «اصالت وجود» نیست، بلکه صرفا بدنبال ترتب اثر هستند.

البته دقت آقای اصفهانی را توجه داشتیم، و به عدم دقت شاگردان ایشان نظیر آقای مظفر و آقای خوئی اشکال گرفتیم. ما حتی به آقایان سبحانی و فاضل نیز اشکال گرفتیم. آقای سبحانی و آقای فاضل در جایی که امرشان میان «عنوان وجود» و «ماهیت» دائر می‌شد، می‌گفتند وقتی قرار است که اثری مترتب نشود، چرا «عنوان وجود» را مطرح کنیم؟ چرا «ماهیت» را مطرح نکنیم؟! اشکال ما به ایشان این است که اگر در فضای عقلی بحث می‌کنید، اشکال شما به محقق اصفهانی وارد نیست، زیرا ایشان در فضای «اصالت وجود» سخن گفته‌اند، و اگر وارد بحث عقلائی نشویم، سخن محقق اصفهانی به‌حق است. تنها اشکال استدلال محقق اصفهانی این است که بنا به تبیینی که از محلّ بحث شد، «اصالت وجود» خارج از محطّ بحث است.

1.1.44. تمرکز بر «بعث حقیقی»

شکل گرفتن «بعث حقیقی»، منوط به این است که آمِر به معدومیتِ ماهیت در خارج توجه کند. این مسأله‌ی بسیار مهمی است که بایستی بر سر آن تمرکز کرد، اما ما این را در نظریه محقق اصفهانی شاهد نیستیم.

1.1.55. تفکیک میان «تحقق تکلیف» و «امثتال»

دخالت ایجاد و وجود در وادی «اطاعت»، ربطی به دخالت ایجاد و وجود در مرحله «تحقق تکلیف» ندارد. تحقق تکلیف و بعث و امر بایستی از «اطاعت تکلیف» تفکیک شود. از نظر عرف، «ایجاد» در وادی «اطاعت» مطرح می‌شود، نه در وادی «تحقق تکلیف». در وادی تحقق تکلیف، صرفاً شاهد تعلق‌یافتن بعث مولا به «ماهیت» هستیم. حضرت امام(ره) به این نکته توجه داشته‌اند، اما در عبارات محقق اصفهانی اثری از آن دیده نمی‌شود.

1.1.66. تفکیک «بعث» و «امر»، از «حکم شرعی»

متعلق «امر حقیقی» و «بعث حقیقی»، «ماهیت» است.[3] اما متعلق «وجوب»، «ماهیت» نیست. دلیل این تفکیک چیست؟

آقایان می‌گویند: «هیچ شکی وجود ندارد در اینکه متعلق احکام شرعی[4] «فعل مکلف» است. دیگر بحث مفصل و فلسفی نمی‌کنند.» ما قبول نکردیم و گفتیم که این نیازمند توضیح است. «وجوب» را در هیچ وعائی نمی‌توان به «ماهیت» یا «وجود ذهنی» یا «وجود خارجی» مرتبط کرد. «وجوب» را به «ایجاد» نیز نمی‌توان مرتبط کرد، چون «ایجاد» مربوط به وادی اطاعت است که ظرف سقوط تکلیف است. در اینجا حضرت امام(ره) تعبیر خوبی دارند. از نظر ایشان تنها چیزی که می‌توان گفت این است که مولا به ماهیت که الان در خارج معدوم است نظر می‌کند، و بدان بعث می‌کند، به این اعتبار می‌توان گفت «صلات»، واجب است. عین عبارت حضرت امام(ره) چنین بود: «أنّ الآمر نظر إلى الماهيّة و بعث المكلّف نحو إيجادها، و بهذا الاعتبار يقال: إنّها واجبة، لا بمعنى اتصافها بالوجوب في وعاء من الأوعية، و وعاء الاعتبار ليس خارجاً عن الخارج و الذهن»[5]

1.1.77. کالحقیقیه بودن قضایای فقه

بنا بر تحلیل مختار، قضایایی که در فقه داریم، قضیه حقیقیه و خارجیه نیستند. زیرا لازم، نه لازم «ماهیت» است، نه لازم «ماهیت به قید وجود». وجوب، مرتبط به «ماهیت» نیست، کما اینکه «وجوب» مرتبط به «ماهیتِ به قید وجود» نیز نیست. «وجود» و «ایجاد» مربوط به وادی امتثال هستند. وادی امثتال نیز همانگونه که گفته شد، غیر از وادی شکل‌گیری تکلیف است.

مختار حضرت امام این شد که ما با «ماهیت» کار می‌کنیم، اما نه به شکل قضیه‌ی حقیقیه. لذا قضایای بکار رفته در فقه «کالحقیقیه» هستند. قضایای هستند که «نظر إلى الماهيّة و بعث المكلّف نحو إيجادها» هستند. معنای اینکه وجوب به «ماهیت» بخورد همین یک جمله است که مولا به «ماهیت» نگاه کرده است، زمانی که التفات به معدومیت آن داشته است. و این متفاوت است با اینکه بگوییم «ماهیت»، متصف به «وجوب» شده است. لذا حضرت امام(ره) تعبیر «کالحقیقیه» را بکار می‌برد.

1.22. خطوط فارق نظریه‌ حضرت امام(ره) از آخوند

نظریه‌ی حضرت امام، خطوط فارقی نیز با نظریه‌ی آخوند دارد. البته اشتراکاتی نیز دارد. اشتراکات هر دوی آنها در این امور مهم است:

1. «طبیعی» و «فرد» را هر دو به همان معنای خودش می‌گیرند و در آن تصرف نمی‌کنند.

2. هر دو مسأله را عقلائی دیده‌اند. آخوند در نهایت بحثش موفق به این مهم شد.

3. آخوند نیز همچون امام(ره) وارد وادی «موضوع‌له» نشده است.[6]

4. آخوند نیز ارتباط بحث را با «وجود»، «ماهیت»، «طبیعی» و «فرد» قطع کرد.

موارد فوق، نقاط قوت نظریه‌ی آخوند محسوب می‌شوند. اما نظریه‌ی آخوند نیز مشتمل بر اشکالاتی است که نقاط فرق نظریه‌ی حضرت امام(ره) با ایشان همین اشکالات است:

1.2.11. تمرکز بر «بعث حقیقی»

آخوند بر شکل‌گیری «بعث حقیقی» تمرکز نکرده است. هر چند می‌شود که این را بر اساس ذیل فرمایشات آخوند درباره‌ی «طلب» بازسازی کرد، اما به هر حال تمرکز لازم در کلام ایشان بر این امر دیده نمی‌شود.

1.2.22. تفکیک «تعلق تکلیف» از «امتثال تکلیف»

«تعلق تکلیف» مربوط به یک وادی است که عرفاً و عقلائیاً متفاوت از وادی «تحقق اطاعت و امتثال» است. برخی از فرمایشات آخوند، که «ایجاد» را مطرح کرده است، ناظر به مرحله‌ی امتثال است، در حالی که بحث متعلق اوامر و نواهی ناظر به مرحله‌ی تعلق تکلیف است.

1.2.33. لزوم تفکیک «حکم شرعی» از «امر» و «طلب»

هر چند از مجموع عبارات آخوند فهمیده می‌شود که ایشان متوجه تمایز «امر»، «طلب» و «حکم» بوده است، اما تمایز اینها را به صورت صریح و روشن بیان نکرده است. حضرت امام است که به صراحت بیان کرده است که «ماهیت» در هیچ وعائی متصف به حکم شرعی نمی‌شود. همچنین ایشان هستند که به صراحت بیان کرده‌اند که تعلق‌یافتن حکم شرعی به «فعل مکلف» (ایجاد)، مربوط به وادی امتثال است. آخوند هر چند در «ثانیتها» این تذکر را می‌دهد که متعلق حکم شرعی «فعل مکلف» است، اما توضیح نمی‌دهد که آیا در وادی تحقق تکلیف، یا در وادی امتثال؟

1.2.44. اثباتی ‌بودن بحث متعلق اوامر و نواهی

آخوند در بحث تعلق اوامر و نواهی نهایتاً بحث را به وادی «ظهور» کشانده است. یعنی بعد از اینکه قرینه داشتیم بر اینکه «بعث حقیقی» داریم[7] ، آخوند دم از «ظهور» می‌زند. اما چنان‌چه اثبات کردیم، بحث‌های اثباتی نظیر «وضع» و «ظهور»، ربطی به بحث ما که بحثی ثبوتی است ندارد.

1.2.55. انکار قضیه حقیقیه

آخوند از سویی «وجوب» را به «ماهیت» مرتبط کرد، تا «قضیه حقیقیه» بشود، از سوی دیگر «وجوب» را به «فعل مکلف» که همان «ایجاد» است مرتبط کرد. اما حضرت امام(ره) هیچ‌کدام را نمی‌پذیرد. ایشان توضیح دادند که «وجوب» در هیچ وعائی عارض بر «صلات» نمی‌شود. به علاوه «ایجاد» نیز مربوط به «وادی اطاعت» است که غیر از محل بحث ما ـ وادی تحقق تکلیف ـ است.

نتیجه اینکه برای شکل‌گیری «وجوب»، به هیچ وجه شاهد شکل‌گیری قضیه حقیقیه نیستیم، کما اینکه قضیه خارجیه نیز شکل نمی‌گیرد.

1.3آنچه خواهد آمد...

بر اساس سخنان فوق معلوم می‌شود که تلامذه حضرت امام(ره) که در مقام دفاع از استادشان برآمدند، بحث را با تسلط کافی مطرح نکرده‌اند. ما معتقدیم که اگر فرمایش حضرت امام(ره) درست فهم شود ریشه‌ی برخی از اختلافات ما در بسیاری از استنتاجاتی که در مدرسه نجف وجود دارد معلوم می‌شود. به همین خاطر بود که اصرار داشتیم که نزاعی که با محقق نائینی و خوئی در باب حقیقت گزاره‌های شرعیه داریم، صرفاً نزاعی تسمیه‌ای نیست، بلکه نزاع در فهم عقلائی و در چند نکته‌ای که اشاره شد می‌باشد.

در جلسه‌ی بعد به «ثمره‌ی این نزاع» می‌پردازیم. قبلاً نیز به این بحث پرداخته بودیم و نظرات آخوند، نائینی و خوئی بررسی شد.[8] آن بحث نیاز به تکمله‌ای دارد؛ اینکه بررسی کنیم بحث از ثمره بر اساس قول مختار ما چه وضعیتی پیدا می‌کند.


[1] قبلاً محقق خوئی و نائینی نیز بررسی شدند، منتهی به نظر می‌رسید که فرمایشات آخوند برای ردّ آنها کفایت می‌کرد، و نیازی به مقایسه‌ی نظریه آنها با نظریه‌ی حضرت امام نباشد.
[2] حیثیت تقییدیه‌قرارگرفتنِ وجود برای ماهیت، بحث عقلی دقیقی است که عرف بدان التفاتی ندارد.
[3] زیرا مولا این را لحاظ کرده است که ماهیت خارجی منشأ آثار است، اما الان در خارج، معدوم است. لذا بدان بعث می‌کند تا در خارج محقق شود.
[4] احکام تکلیفی خمسه.
[6] اما سخن آخوند، در نهایت، ناظر به وادی «ظهور» و «استعمال» بود.
[7] ایشان تصریح به «بعث حقیقی» نیز نکردند، اما سخن‌شان منافاتی نیز با طرح آن ندارد.
[8] گفته شد که نائینی قائل به ثمره بود، اما آقایان آخوند و خوئی قائل به عدم ثمره بودند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo