< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

98/11/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مباحث الفاظ/وضع /حقیقت شرعیه

 

خلاصه جلسه گذشته: مباحثی درباره ثمره بحث حقیقت شرعیه مطرح شد. یکی از ثمراتی که برای حقیقت شرعیه مطرح شد، این است که اگر حقیقت شرعیه ثابت باشد، الفاظ صادر شده در لسان پیامبر (ص) و ائمه (ع) که معانی لغوی و معانی اصطلاحی شرعی دارند را بر معانی جدید حمل می‌کنیم و اگر حقیقت شرعیه ثابت نباشد، این الفاظ را بر معانی لغوی حمل می کینم.

یکی از مثال‌هایش این است: «لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَار»[1] . این جمله را چگونه معنا می‌کنید؟ کسی حق ندارد به شما ضرر بزند و شما هم حق ندارید به کسی ضرر بزنید. اگر این معنا اراده شده باشد، خمس، زکات، کفاره و... نیز ضرر است درحالی‌که شما می‌گویید در اسلام هیچ ضرری وجود ندارد. در جواب می‌گویید که ضرری که خود اسلام گفته، اشکالی ندارد و «لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَار» به این معنا است که شما به یکدیگر ضرر نزنید ولی دستورات خدا را باید انجام دهید. این معنا بر خلاف ظاهر «لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَار» است؛ زیرا ظاهر «لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَار» این است که در هیچ جای اسلام ضرر و ضراری وجود ندارد. آیا مقصود از ضرر، ضرر معنوی است؟ «لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَار» را چگونه معنا کنیم؟ باید توجیه کنید و آیات و روایات خمس و ... را در کنار این روایت بگذارید و نتیجه بگیرید که خمس، زکات و... را باید بدهید ولی خودتان به یکدیگر ضرر نزنید.

مثال دیگر: روایت «كُلُّ شَيْ‌ءٍ هُوَ لَكَ حَلَالٌ حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّهُ حَرَامٌ بِعَيْنِهِ فَتَدَعَهُ مِنْ قِبَلِ نَفْسِكَ وَ ذَلِكَ مِثْلُ الثَّوْبِ يَكُونُ عَلَيْكَ قَدِ اشْتَرَيْتَهُ وَ هُوَ سَرِقَةٌ أَوِ الْمَمْلُوكِ عِنْدَكَ وَ لَعَلَّهُ حُرٌّ قَدْ بَاعَ نَفْسَهُ أَوْ خُدِعَ فَبِيعَ أَوْ قُهِرَ أَوِ امْرَأَةٍ تَحْتَكَ وَ هِيَ أُخْتُكَ أَوْ رَضِيعَتُكَ وَ الْأَشْيَاءُ كُلُّهَا عَلَى هَذَا حَتَّى يَسْتَبِينَ لَكَ غَيْرُ ذَلِكَ أَوْ تَقُومَ بِهِ الْبَيِّنَةُ»[2] یعنی هرچیزی برای شما حلال است. در هرچیزی تردید وجود دارد و ممکن است همسرت، خواهر رضاعی‌ات باشد و ممکن است این فرش نجس باشد. همه چیز را بگویید که حلال است؛ مگر این که حرمتش ثابت شود یا اینکه بینه قائم شود. «الْبَيِّنَةُ» به چه معناست؟ از نظر لغت به معنای «ما به البیان» است؛ یعنی آن چیزی که باعث روشنی می‌شود. ولی در اصطلاح فقها «الْبَيِّنَةُ» به معنای دو شاهد عادل گفته می‌شود. «الْبَيِّنَةُ» در این روایات به چه معناست؟ آیا باید دو شاهد عادل باشد یا یک شاهد هم کفایت می‌کند؟ آیا عدالت لازم است یا اینکه وثاقت کفایت می‌کند؟ اگر معنای لغوی اراده شده باشد، گفتن یک شخص موثق هم کفایت می‌کند؛ ولی اگر معنای اصطلاحی اراده شده باشد، باید دو شاهد عادل بگویند. محقق خوئی (ره) می‌گویند که «الْبَيِّنَةُ» به معنای لغوی است[3] ولی اکثر علما می‌گویند که به معنای اصطلاحی است. اگر قائل به حقیقت شرعیه شدید، «الْبَيِّنَةُ» را به معنای اصطلاحی معنا می‌کنید و اگر قائل به حقیقت شرعیه نشدید، آن را به معنای لغوی معنا می‌کنید؛ کما اینکه مرحوم خوئی (ره) آن را به معنای لغوی معنا می‌کنند.

فرزند شهید ثانی (ره) می‌گوید: «تظهر ثمرة الخلاف فيما إذا وقعت مجرّدةً عن القرائن في كلام الشارع؛ فإنّها تحمل على المعاني المذكورة بناءً على الأوّل و على اللغويّة بناءً على الثاني»[4] [5] [6] [7] .

مرحوم حائری اصفهانی (ره) می‌گوید: «تظهر الثمرة بين القول بثبوت الحقيقة الشرعيّة بالوضع التعيينيّ و بين القول بالنفي مطلقاً في ما إذا أوردت تلك الألفاظ في كلام الشارع مجرّدةً عن القرينة، فإنّها تحمل على معاينها الشرعيّة بناءً على الأوّل و على معانیها اللغويّة بناءً على الثاني إذا ثبت تأخّر الاستعمال عن زمن النقل. و هذه الثمرة جارية أيضاً بين القول بالوضع التعيينيّ و القول بالنفي مطلقاً مع العلم بتأخّر زمن الاستعمال عن زمن النقل»[8] .

 

تأخّر الاستعمال عن الوضع و حقیقت شرعیه

گفتیم که حقیقت شرعیه با وضع تعیینی، وضع تعیینی استعمالی، وضع تعیّنی یا مجاز مشهور محقق می‌شود؛ امّا زمان تحقق این حقیقت شرعیه ممکن است اوائل، اواسط یا اواخر بعثت باشد.2. ممکن است حقیقت شرعیه برای برخی از الفاظ در اوایل بعثت محقق شده باشد (مانند صلاة) و برای برخی از الفاظ به خاطر اینکه کمتر استعمال می‌شدند، در اواسط بعثت محقق شده باشد و برای برخی از الفاظ که بسیار کم استعمال می‌شدند، در اواخر بعثت محقق شد. شما در جایی می‌توانید به معنای جدید اصطلاحی حمل کنید که تأخر الاستعمال عن الوضع باشد و استعمال شارع پس از وضع اتفاق افتاده باشد؛ امّا در جایی که استعمال قبل از تحقق وضع باشد، بر معنای لغوی حمل می‌شود. پس مشکل دوتا شد: 1. حقیقت شرعیه ثابت است یا نه؟ 2. ما تاریخ روایات را نمی‌دانیم و در صورتی می‌توانیم بر معنای جدید حمل کنیم که تأخّر الاستعمال عن الوضع اثبات شود؛ زیرا وضع و استعمال دو امر حادث هستند. در موردی که پدر و پسر در تصادف می‌میرند و هرکدام که زودتر مرده باشد، ارثیه‌اش به دیگری می‌رسد و نمی‌دانیم کدام‌یک زودتر مرده است، هر دو امر حادث‌ هستند و اصل تأخّر حادث در صورتی که هر دو حادث باشند و تاریخ هردو مجهول باشد، کاری نمی‌تواند بکند؛ زیرا اصالت تأخّر هریک، معارض با اصالت تأخّر دیگری است. در بحث حقیقت شرعیه هم همین‌طور است. وضع و استعمال حادث‌اند و تاریخ هر دو مجهول است؛ پس نمی‌توانیم بگوییم که استعمال مؤخّر است.

 


[1] . الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج5، ص280. و فیه: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى [العطّار: امامی و ثقه است] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ [بن أبي الخطّاب: امامی و ثقه است] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ هِلَالٍ [کیسانيّ ثقه است] عَنْ عُقْبَةَ بْنِ خَالِدٍ [الأسديّ الکوفي: ظاهراً امامی است و وثاقتش ثابت نشده است] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: قَضَى رَسُولُ اللَّه‌(ص) ... وَ قَال‌: ... . (این روایت مسنده و ضعیفه است ؛به دلیل وجود عقبة بن خالد در سندش و وثاقت او ثابت نشده است).
[2] . تهذيب الأحكام، شيخ الطائفة، ج7، ص226. و فیه: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ [بن هاشم القمّي: امامی و ثقه است] عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ [بن سعدان: امامی و ثقه است] عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ [مورد اختلاف است و او عامّيّ بتريّ است و ظاهراٌ ثقه است] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ: «كُلُّ شَيْ‌ءٍ هُوَ لَكَ حَلَالٌ حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّهُ حَرَامٌ بِعَيْنِهِ فَتَدَعَهُ مِنْ قِبَلِ نَفْسِكَ وَ ذَلِكَ مِثْلُ الثَّوْبِ يَكُونُ عَلَيْكَ قَدِ اشْتَرَيْتَهُ وَ هُوَ سَرِقَةٌ أَوِ الْمَمْلُوكِ عِنْدَكَ وَ لَعَلَّهُ حُرٌّ قَدْ بَاعَ نَفْسَهُ أَوْ خُدِعَ فَبِيعَ أَوْ قُهِرَ أَوِ امْرَأَةٍ تَحْتَكَ وَ هِيَ أُخْتُكَ أَوْ رَضِيعَتُكَ وَ الْأَشْيَاءُ كُلُّهَا عَلَى هَذَا حَتَّى يَسْتَبِينَ لَكَ غَيْرُ ذَلِكَ أَوْ تَقُومَ بِهِ الْبَيِّنَةُ». (این روایت مسنده و ظاهراً صحیحه است).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo